بهزاد سهرابی – وظائف کارگران آگاه و سوسیالیست های کارگری در حمایت از مبنای حداقل مزد (000/500/3 تومان )

 

وظائف کارگران آگاه و سوسیالیست های کارگری

در حمایت از مبنای حداقل مزد (000/500/3 تومان )

اینکه قدرت کارگران در اتحاد و همبستگی طبقاتی آنان نهفته است امروزه مورد قبول و توافق بسیاری از کارگران و به ویژه بخش آگاه، فعال و پیشرو این طبقه می باشد. بخش وسیعی از کارگران نیز به این حقیقت اذعان دارند که داشتن تشکل برای پیشبرد امر مبارزه از نداشتن آن بهتر است و مبارزات روزمره و طبقاتی کارگران بدون تشکل و به شکلی جدا جدا و پراکنده ره به جایی نخواهد برد. اما همین کارگران و فعالین کارگری نیز به نوبه خود به تجربه دریافته اند که صرفاً با سر دادن  شعار «چارۀ کارگران وحدت و تشکیلات است» هیچ وحدتی ایجاد نشده و هیچ تشکیلاتی نیز به وجود نخواهد آمد. بلکه برای رسیدن به اتحاد و همبستگی طبقاتی کارگران و ایجاد تشکل های مستقل، فراگیر کارگری نخست باید مقدمات و ملزومات کار فراهم شود. و ملزومات کار نیز فراهم نخواهد شد مگر از طریق فعالیت و مبارزه برای دست یابی به خواست ها و مطالبات واقعی، ملموس و مشترک کارگران، هم در ابعاد کلی و سراسری آن و هم در اشکال خُرد و روزمره اش. بنا بر این کارگران پیشرو و فعالان آگاه و سوسیالیست طبقه کارگر می بایست تلاش کنند تا خواست ها و مطالبات واقعی و ملموس کارگران را در هر دوره از سیر حرکت جامعه به خوبی شناخته و با برجسته کردن آن ها از راه های مختلف بیشترین نیرو را حول آن ها بسیج و متمرکز نمایند. لذا از این زاویه، شناخت ظرایف و دقایق جنبش کارگری و مسائل مهم و گرهی کارگران و طرح مباحث نظری حول آن ها و همچنین بررسی معضلات و موانع پیش ، رو در جنبش کارگری، برای کارگران آگاه و سوسیالیست به امری مهم و تعطیل ناپذیر تبدیل شده و جزء جدایی ناپذیری از زندگی و فعالیت آن ها را تشکیل می دهد.

این کارگران و فعالین وظیفۀ خود میدانند که تمامی لحظات و دقایق جنبش کارگری را رصد نموده و مسیر حرکت خود را با شناخت از اوضاع و احوال جاری و درک ضرورت ها و نیازهای اساسی ، مبرم و پایه ای طبقۀ کارگر تبیین نمایند. به عنوان مثال ایجاد تشکل های مستقل کارگری همواره بر بستری از خواست ها و نیازهای آنی و آتی کارگران ساخته و پرداخته می شود و در مقام پاسخگویی به آن خواست ها و نیازها شکل می گیرد. عدم درک این مهم و بی توجهی به این خواست ها و منافع ، می تواند این مسیر را از ریل اصلی خود خارج نموده ، به انحراف و کج راهه بکشاند. دقیقاً براین اساس بود که در زمان طرح ایجاد تشکل های سراسری کارگران توسط تنی چند از فعالان کارگری، ما ایجاد این قبیل تشکل ها را از بالای سر کارگران و جدا از میزان آمادگی و شرکت آنان در این اقدام مهم و حیاتی، در آن شرایط ، نادرست ارزیابی کرده ، کاملاً ذهنی و غیر عملی می دانستیم. ما برخلاف برخی از این فعالین، ایجاد تشکل هایی از این دست را صرفاً از پائین و با توجه به میزان آمادگی و پذیرش آنان تنها در دل مبارزۀ کارگران عملی می دانیم.

بنا براین صرف تبلیغ و ترویج برای اینکه به عنوان مثال نشان دهیم که ایجاد تشکل برای کارگران امری بس مهم و حیاتی است هنوزهیچ چیز به کارگر نخواهد داد و هیچ دردی را از او دوا نخواهد کرد.  صرف تبلیغ و ترویج امر تشکل یابی کارگران بدون توجه به مسائل و موضوعاتی که کارگران در هر دوره و هر مقطع با آن ها درگیرند درست مثل این است که به کارگران گفته شود اعتصاب سلاحی برّنده و مبارزاتی و ابزاری با اهمیت در دست کارگران برای پشبرد خواست ها و مطالبات این طبقه است. پس باید درهر شرایطی از آن استفاده نمود و برای هر چیزی، و در هر لحظه ای فراخوان اعتصاب داد. و حال آن که می دانیم که دست زدن به یک اعتصاب و استفاده از آن به عنوان یک ابزار مهم و یک سلاح مبارزاتی، اگر می خواهد که موفق شود شرایط و ملزومات خود را دارد که کارگران باید از آن ها غافل نباشند و آن ها را در نظر بگیرند.

کارگران آگاه و سوسیالیست همواره تلاش می کنند تا همزمان در دو عرصه بر روی مبارزه طبقاتی کارگران تأثیر بگذارند و حتی المقدور آن را گام هایی به جلو سوق دهند. 1- در مبارزه برای رسیدن به منافع آنی و روزمره کارگران ، یعنی تلاش برای بهبود شرایط کار و زندگی این طبقه در شرایط حاضر و 2- در پیوند آن با منافع آتی و درازمدت تر طبقه کارگر برای سازمان یابی کارگران در راستای ایجاد حزب سیاسی این طبقه ، جهت پایان دادن به استثمار طبقاتی و لغو کار مزدی .

یک ارزیابی عینی از جنبش کارگری در ایران به ما نشان خواهد داد که اوضاع به شدت متلاطم و بحرانی سرمایه داری و در این رابطه تشدید فقر و فلاکت کارگران از یک سو و اختناق و سرکوب سیاسی حاکم از سوی دیگر، به طور اجتناب ناپذیری تلاش و مبارزه برای بهبود وضعیت اقتصادی و معیشتی کارگران و کسب آزادی های سیاسی و دموکراتیک و در یک کلام مسئله نان و آزادی ( به معنای وسیع کلمه ) را به اولویت اول و فوری کارگران تبدیل نموده و بدست آوردن آن ها را به شکل اکیدی در دستور کار کارگران و سمت و سوی اعتراضات و مبارزات جاری و حی و حاضر آنان قرار داده است. به عبارت دیگر بیراه نخواهد بود اگر گفته شود که تحصیل نان و آزادی ، به ویژه در شرایط کنونی به مسئله حیاتی و مماتی طبقه کارگر ایران تبدیل شده و همه فکر و ذکر آحاد این طبقه را به خود مشغول کرده است.

 بر این مبنا، جدا از مسألۀ سرکوب و اخراج و زندان و پیامدهای بازدارنده و ضدکارگری آن، پیگیری هر خواست و مطالبه کارگری و برگزاری هر شکلی از اشکال اعتراضی این طبقه اعم از تجمع ، تحصن ، راهپیمایی ، اعتصاب و . . . باید قبل از هر چیز به مسئله نان و آزادی مربوط بوده و بر اساس پاسخ گویی به نیازهای اساسی کارگران تدارک دیده شود و از جانب خود آنان دنبال گردد.

مبارزه برای افزایش دستمزد یکی از مسائل و موضوعاتی است که کارگران آگاه و فعالان کارگری می توانند به ویژه در این مقطع مشخص ، فعالیت های خود را حول آن متمرکز نموده و آن را بیش از هر زمان دیگر در معرض نگاه و توجه کارگران قرار دهند. چرا که این مسئله و این موضوع ، به ویژه به خاطر اهمیت و نقشی که در زندگی کارگران بازی می کند اساساً این قابلیت را دارد که به نوبه خود به عاملی برای تحرک و پویایی بیش تر کارگران تبدیل شده و موجبات خودباوری و اعتماد به نفس را در بین آحاد و بخش های مختلف این طبقه فراهم نماید. خواست افزایش دستمزد و مبارزه حول آن اگر به شکلی گسترده تر و همه جانبه تر با آن برخورد شود، می تواند جنبش کارگری را به جنب و جوش حول این مسئله ترغیب نموده و آن را بیش از هر زمان دیگری هماهنگ و متحد نماید. باور به اینکه کارگران برای خواست و مطالبه مشترک و واحدی مبارزه می کنند به سهم خود می تواند بیش ترین تأثیر را در تقویت اتحاد و همبستگی طبقاتی آنان داشته باشد.

در رابطه با این مسئله ( افزایش حداقل مزد کارگران ) طی روزهای گذشته بیانیه ای از طرف هفت تشکل کارگری و فعالین درخصوص افزایش مزد کارگران در سال 95 درسطح جنبش کارگری منتشرگردید. دراین بیانیه مبلغ سه و نیم میلیون تومان (000/500/3 ) به عنوان خط فقر در سال 95  از جانب تشکل هایی که بیانیه مورد نظر را تأیید و امضا کرده اند اعلام شده و مبنای تعیین افزایش حداقل دستمزد کارگران در این سال قرار گرفت. پیرو این بیانیه پنج تشکل دیگر، در همصدایی با این مسئله طی بیانیه ای حمایت خود را از مبلغ مورد نظر اعلام داشته و آن را در سطح جنبش انتشار دادند. چرا که به باور بسیاری ازفعالان کارگری و کارگران آگاه و پیشرو ، امر خطیر همصدایی و هماهنگی در جنبش کارگری حول خواست ها و مطالبات این طبقه نه تنها هیچ وقت به شکلی منفعل و خود به خودی پیش نرفته و فراگیر نخواهد شد، بلکه برعکس، این مسئله تنها در ارتباطی تنگاتنگ با  دیگر کارگران و تشکل ها و فعالان کارگری و در نتیجه کار مداوم، پیگیر و صبورانه در این جنبش عملی می گردد. لذا مبلغ 000/500/3 تومان به عنوان خواست افزایش حداقل مزد کارگران برای سال 95 ــ که البته مورد وثوق و تأیید بسیاری از اقتصاد دانان و نظریه پردازان حامی و مدافع سرمایه نیز می باشد ــ اگر با حمایت گروه ها و طیف های هرچه وسیع تری از کارگران و تشکل ها و فعالین کارگری مواجه گشته، کم و بیش همراهی و همصدایی لااقل بخش هایی از کارگران را با خود داشته باشد، می توان انتظار داشت که اشکال و شرایط مبارزه را وارد فازهای جدی تری کرده و نه تنها امر تشکل یابی کارگران را سهل تر کند، بلکه دیگر خواست ها و مطالبات کارگری را یکی پس از دیگری در معرض توجه و پیگیری کارگران قرار دهد. آری لازم است که این آتش زیر خاکستر نفسی تازه بگیرد تا شعله های آن روز به روز فروزان تر شود. برای بر افروختن این آتش راهی وجود ندارد جز همراهی وهمصدایی در بیان پایه ای ترین خواست ها که می تواند بیشترین توافق را در بین کارگران داشته باشد. واقعیت این است که خواست افزایش مبنای حداقل مزد کارگران در سال 95  به مبلغ 000 /500/3 تومان می تواند یکی از این خواست ها و مطالبات باشد.

کارگران پیشرو و فعالان کارگری تاکنون سه بار به دور هم جمع شده و تلاش کرده اند که حداقل مزد سالانه کارگران را بر اساس یکسری داده های علمی و عینی خارج از چهار چوب قوانین ضد کارگری رژیم  سرمایه داری اسلامی  وارگان های تصمیم گیرنده آنان ( سه جانبه گرایی ، خانه کارگر ، شورای اسلامی کار ، وزارت کار و …) تعیین نمایند که این اقدام می توانست و همچنان نیز می تواند در صورت حمایت و تبلیغ و ترویج گسترده حول آن به یکی از خواست های برجسته و مهم لااقل بخشهایی از جنبش کارگری ایران تبدیل شده و زمینۀ سازماندهی برای مبارزه وسیع تر و گسترده تری را در بین آنان فراهم آورد. تا بتوان از جمله از این طریق و در کوران آن کارگران بیش تری را دور هم جمع نمود و متناسب با آن تشکل هایی را هم به همت خود کارگران وجود آورد. قابل توجه این که، افراد و جریاناتی هستند که ظاهراً مخالف این قبیل بیانیه ها و ارقام و مبالغی هستند که تشکل های امضاء کننده بیانیه آن را در سطح جنبش اعلام نموده و بر روی آن تمرکز کرده اند. آن ها هیچ گونه دفاع و حمایتی از این قبیل بیانیه ها که حول یکی از مهم ترین و اساسی تری خواست های طبقه کارگر ایران در شرایط حاضر تدوین و تنظیم می شود نمی کنند، بلکه به سهم خود با سکوت در این زمینه آن را کم اهمیت جلوه می دهند. آن ها پیوسته دم از اهمیت تشکیلات و اتحاد در بین نیروها و تشکل های کارگری میزنند، اما مطابق تحلیل فوق در زمرۀ افراد و جریاناتی هستند که نه تنها در عمل کمکی به اتحاد و همبستگی کارگری و فعالین آن نمی کنند بلکه فکرمی کنند که تنها با گفتن اتحاد و تشکل و تکرار چندین و چند باره این کلمات و این مفاهیم اتحاد و تشکل ایجاد می شود!!

به این اعتبار باید باور داشت که اتحاد و همبستگی و یا ایجاد تشکل نه از سر علاقه قلبی و یا خوب و بد بودن این یا آن ایده ، بلکه دقیقاً برآمدی از نیازهایی است که می تواند ربط مستقیمی به زندگی و معیشت میلیون ها کارگر داشته باشد.

بهزاد سهرابی

2016/02/27