بهروز ناصری-در دفاع از اقدام کومه له برای بایکوت انتخابات

در دفاع از اقدام کومه له برای بایکوت انتخابات

نقدی به منزه طلبی، در خود بودن، متد و سکتاریسم چپ در ایران

بهروز ناصری

25 مه 2017

مقدمه

برای وسعت دادن به بایکوت انتخاباتهای که اخیرا در ایران به وقوع پیوست، کومه له سازمان کردستان حزب کردستان حزب کمونیست ایران نشستهای با 5 جریان سیاسی کردستان ایران انجام داد که نتیجه آن یک اطلاعیه مشترک و یکسری پانل و مصاحبه های تلویزیونی بود که همگان از آن مطلعند.

اما بعد از این حرکت، ما شاهد یک سلسله نقد از جانب احزاب و فعالین چپ از این اقدام کومه له بوده ایم. اشکال نه در نقد کردنهای آنها از لحاظ نظری، بلکه در جایگاه غیراجتماعی و پراتیک غیر اجتماعی چپ بطور کلی است. پراتیکی که همان نظرات آنرا فرموله میکنند. درواقع این هستی، شکل زیست و موقعیت عینی احزاب چپ و در حاشیه زیستن آنان در رابطه با زندگی و مبارزه کارگران است که محتوای نظرات آنان را توضیح می دهند. چپ و کمونیست در ایران عملا خود را منزه طلب و پاکیزه ، ایده آلیست  و از لحاظ متدلوژیک فرقه ای و در حاشیه معرفی میکنند که با درک واقعی از«در بطن مبارزه طبقاتی بودن» همخوانی چندانی نمیتوان مشاهده کرد.

من از آن تلاش کمیته رهبری کومه له در رابطه با جمع کردن سایر احزاب سیاسی کردستان بر علیه انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای اسلامی دفاع میکنم. در این رابطه لازم است که خیلی صریح  بحث کرد. آنچه در پی می آید نظرات فردی من است.

نقل قولهای برگزیده:

هیئت اجرائی راه کارگر، 16 مه 2017:

“… تا قبل از این اتحاد عمل، حزب کمونیست ایران در شمار نیروهایی بود که با اردوی “تغییر رژیمی ها”  مرزبندی داشته و آویزان شدن به قدرتهای خارجی را مردود می شمرد. اما اتحاد عمل برای تحریم انتخابات در کردستان با بخشی از تشکل هائی که از نیروهای اصلی اردوی “تغییر رژیم” و جنگ های نیابتی هستند به معنای نقض همین اصل، در عرصه عمل و اقدام سیاسی و همراه با آن نقض مبانی بنیادی دمکراسی است…”

“… سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر) از آغاز تاسیس، خود را متعهد به حق تعیین سرنوشت ملل و از جمله حق جدائی همه ملیت های ایران دانسته و این رویکرد در مسئله ملی را زا لوازم حیاتی دموکراسی و بدیل سوسیالیستی و به ویژه تحکیم همبستگی طبقاتی کارگران و زحمتکشان و اتحاد داوطلبانه در کشور چند ملیتی ایران می داند. ما مخالف جدائی طلبی هستیم و قاطعانه برای اتحاد داوطلبانه و دموکراتیک همه ی ملیت های ایران مبارزه می کنیم. ولی اتحاد داوطلبانه و دموکراتیک را بدون پذیرش حق جدائی و بدون پذیرش آزادی تبلیغات و تشکیلات همه جنبش های ملی دست نیافتنی می دانیم…” .  

اتحاد سوسیالیستی کارگری

به برنامه های تلویزیون به پیش در این زمینه مراجعه نمایید:

  • حزب کمونیست ایران، چرخش به راست؟ ابراهیم شیخانی | کومه له و راه حل آمریکایی مسئله کرد، محمد حسین مهرزاد : 23 مه 2017
  • حزب کمونیست ایرا، در راهی بی بازگشت؟ رضا مقدم، 30 مه 2017
  • میز گرد: راه کار کارگران کردستان برای رفع ستم ملی: ابراهیم شیخانی، ایرج آذرین، بهزاد سهرابی، علی خدری، یدی عزیزی، 6 ژوئن 2017
  • حزب کمونیست ایران، سیگنال به چپ، چرخش به راست! رضا مقدم ، 13 ژوئن 2017

نگذارید کمونیسم را ملی کنند، از مظفر محمدی 20 تیر 1396

“… در جابجایی نیروها، در دوره اخیر ما شاهد چرخش به راست تدریجی کومه له و نزدیک شدن و نهایتا پیوستن به صف و کمپ ناسیونالیسم کرد بودیم. این کار به اشکال مختلف جلو چشمان همه ی ما اتفاق افتاده است. از جمله:

  • کومه له مدام تلاش کرده است از کمونیست ها فاصله بگبرد و با ناسیونالیسم کرد مدام در حشر و نشر و نزدیکی بوده است.
  • کومه له در پروژه ی ارتجاعی به نام “کنگره ملی” با حضور احزاب قومی و مذهبی و کرسی های دول مرتجع منظقه، شرکت کرد.
  • ابراهیم علیزاده رهبری رسمی کومه له اشکارا تاریخ گذشته ی حزب کمونیست ایران را در مقابل چشما ما صاحبان این تاریخ، تحریف کرد.

خالد حاجی محمدی: 15 تیر 1396

“… اولین تاثیرات این انتخاب کومه له، دلسرد شدن و ناامید شدن هر کسی است که برای دفاع از سوسیالیسم و به عنوان یک کمونیست، به کومه له پیوسته است. تاثیرات سیاست کومه له، به هر میزان این جریان حرفش در جامعه کردستان برایی پیدا کند، امید بستم به تخاصمات غرب و ایران به جای شکل دادن و قوام گرفتن تحرکی اننقلابی بر دوش کارگر و زحمتکش این جامعه بع هنوان بخشی از طبقه کارگر ایران و مردم محروم است…”

کومه له در جنبش ملی کرد، عبدل گلپریان، 31 خرداد 1396

“… ابراهیم علیزاده در آخرین مصاحبه خود با رادیو پیام کانادا، قایل شدن و ورود به جنبش ملی کرد را رسما اعلام کرد…”، “…رهبری کومه له اکنون دیگر رسما پذیرفته است که در کردستان یک جنبش همه با هم وجود دارد و کومه له نیز سازمانی چپ در کنار دیگر جریانات ناسیونالیستی و اسلامی در درون یک جنبش واحد می باشند…”.

در مورد سیاست کومه له در قبال سازمان خبات و حضور آمریکا در کردستان سوریه، محمد اسنگران، 24 خرداد 1396

“…من پاسخ علیزاده در مورد حضور خبات در ائتلاف آنها و همکاری با این جریان اسلامی را دور از منطق سیاسی یک جریان حتی دمکرات میدانم…. ما بارها گفته ایم و باز هم تاکید میکنیم که در کردستان مذاکره و همکاری با جریانات اسلامی غیر قابل قبول و بر ضد منافع مردم کردستان است. اما همکاری و توافق با حزب دمکرات کردستان بر سر رفع ستم ملی موضوع دیگری است. حزب دمکرات تا وقتیکه به عنوان یک حزب بورژوا ناسیونالیست فعالیت میکند  به عامل این و آن دولت تبدیل نشده باشد، میتوان در رابطه با رفع ستم ملی با آنها مذاکره کرد و مواردی که لازم باشد همکاری کرد. البته نه بر اساس متد تحلیلی ابراهیم علیزاده که کمونیستها و حزب دمکرات و حتی خبات را گرایشات درون یک جنبش میداند…”

 کومه له در اسارت ناسیونالیسم کرد ، محمود قزوینی 22 آپریل 2017

“… اتخاذ سیاستها و تاکتیکهای ناسیونالیستی، تعریف خود به عنوان یک جریان در جنبش ملی کرد و ائتلاف کومه له با احزاب ناسیونالیستی مسئله جدیدی نیست. کومه له در همه جا ائتلاف با احزاب ناسیونالیستی را به جریانات چپ ارجحیت داده و برای آن اهمیت درجه اول قائل است. خودشان میگویند جنبش ملی و وضعیت کردستان چنین اقتضاء میکند که با احزاب کردی برای وحدت مبارزه مردم و رهبری آن ائتلاف کنند. این جایگاهی است که کومه له برای خود تعریف کرده است…”

منزه طلبی خصلت چپ ایده آلیست و غیراجتماعی

نقل قولهای بالا، برگزیده ای از مجموعه ای نقد بخشی از چپ ایران علیه کومه له و رهبری آن است، که بوضوح کارکتر این چپ را نشان میدهد.

در نقل قول مربوط به راه کارگر دو نکته اساسی وجود دارد، اول اینکه راه کارگر فکر میکند که رابطه سیاسی یا همکاری های مشخص با احزابی که “تغییر رژیمی” هستند، مثل ویروسهای واگیر می مانند که که در نتیجه مراوده به دیگران سرایت میکنند. این متد راه کارگر در برخورد به کومه له – سازمان کردستان حزب کمونیست ایران و رهبری آن نادرست بوده که خود راه کارگر تاریخا به این نکته ای که علیه ما ابراز میدارد باور ندارد یا اینکه تاریخ گذشته خلاف این تفسیر راه کارگر را نشان میدهد.

روزگاری که حزب دمکرات جنگی را به کومه له تحمیل کرد، راه کارگر مدافع نظری حزب دمکرات بر علیه کومه له بود. حال که کومه له با احزاب سیاسی کردستان رابطه سیاسی و در زمینه هایی همکاری دارد، راه کارگر به منتقد کومه له تبدیل شده است که تناقض بین نظر و عمل کومه له را از این روابط بیرون می کشد.

اینکه اگر کومه له با احزاب دیگر سیاسی که اهداف و سیاستهای دیگر دارند وارد همکاری شود، و راه کارگر آن همکاری را نشانه تغییر سیاستها و اهداف کومه له تلقی کند، را من «مفهوم انتقالی» ( overført betydning ) مینامم. این مفهوم انتقالی راه کارگر نادرست است. مفهوم انتقالی به این معنی که یک روش میتواند در یک عرصه درست باشد، اما در عرصه دیگر نادرست. مثلا بیمارانی که  بیماری واگیر دارند، مجبورا برای مدتی و تا این بیماری مهار شود، شخص بیمار را فرنطینه یا ایزوله میکنند که بعضا رفت و آمد و دیدار آن بیمار هم تحت کنترل خواهد بود. این روش برخورد برای بیمارانی که دچار بیماری واگیر شده اند، بخاطر مصلحتو حفظ سلامتی  انسانهای دوروبر، درست است، اما اعتبار این روش تنها در این زمینه درست و معنی دارد و تسری دادن آن به عرصه سیاسی و به عرصه مناسبات بین احزاب کاملا غلط است. این روش راه کارگر در تعبیر و تفسیر از سیاست کومه له، در واقع تحقیر کردن و دست کم گرفتن ماست، و اما اگر ما هم به همان روش راه کارگر بر علیه خودش استفاده کنیم، بایست ما هم در مقاطع مختلف راه کارگر را به ناسیونال رفرمیسم، اصلاح طلب بیرون حکومتی و غیره متهم کنیم. اما علیرغم همه اینها، و علیرغم اینکه من مخالف سیاست رهبری حزب کمونیست ایران در رابطه با قطب چپ هستم، اما حزب ما با دلی بزرگ تلاش کرد تا چپ ایران را و از جمله راه کارگر را جمع کرده و دور هم گرد آورد تا این نیروهای ضعیف، بتوانند زیر سایه حزب کمونیست ایران ( البته بدون هیچ چشمداشتی)  به نیرو تبدیل شده و بتوانند از شانس تاثیر گذاری در سطح اجتماعی برخوردار شوند.

این روش برخورد تنها مختص به راه کارگر نیست. خیلی از جریانات دیگر چپ هم چنین تکبر و غره شدنی را دارا هستند.

دومین نقل قولی که از راه کارگر آورده ام، این تفسیر را بدست میدهد که راه کارگر نوعی از فرمول بندی را برگزیده که در شرایط  مختلف و بسته به نیاز بتواند از آن استفاده کند. یعنی راه کارگر هم خود را متعهد به حق ملل در تعیین سرنوشت خویش میداند و خواهان اتحاد داوطلبانه ملل مختلف است، و هم مخالف «تجزیه طلبی». چرا راه کارگر از مقوله «تجزیه طلبی» استفاده میکند ؟ مشکل «تجزیه طلبی» در چیست؟ چرا یک جریان حداقل دمکرات نباید تجزیه طلب باشد؟ پس این آزادیخواهی که این همه از آن حرف میزنند در عالم واقع به چه معناست؟

ما هم میتوانیم تفسیر کنیم: راه کارگر هرچند خود را یک نیروی سوسیالیست و دمکرات تعریف میکند، اما رگه شوینیستی این سازمان قوی تر از رگه های دیگر آنست، به همین خاطر فرمول بندی ظریفی بکار میبرد تا بتواند در شرایط مختلف خود را برهاند. مطمئنه ن رفقای راه کارگر از چنین تفسیری خوششان نیامده و آنرا وحدت طلبانه ارزیابی نمیکنند.

یا به مصاحبه های اتحاد سوسیالیستی کارگری توجه کنید.

همه مصاحبه ها و میزگردهایی که این رفقا انجام داده اند،  انسان را به تعجب وامیدارند. تعجب از سقوطی که کرده اند و تعجب از جایی که این رفقا عملا در آن قرار میگیرند. سقوط این رفقا تا جائیست که هیچ چیز را برسمیت نمیشناسند. جمهوری اسلامی ایران از طریق عوامل عراقی خود خواستند طرحی بر علیه نیروهای سیاسی اپوزیسیون ایرانی در عراق به تصویب برسانند تا فشار و تعرض به اپوزیسیون ایرانی در عراق را تسهیل کنند و اتحاد سوسیالیستی کارگری تحت لوای مبارزه علیه ناسیونالیسم، این حق نیروهای سیاسی اپوزیسیون کرد در کردستان عراق برای دفاع از خود در مقابل طرح جمهوری اسلامی را هم برسمیت نمی شناسند و تحت لوای مبارزه با ناسیونالیسم همکاری نیروهای سیاسی کرد را به تمسخر میگیرند. در این رابطه به مصاحبه ابراهیم شیخانی مراجعه کنید.

رفقای اتحاد سوسیالیستی یک درک اخلاقی و مذهبی گونه از مقوله امپریالیسم را عملا از خود نشان میدهند. در این رابطه به نظرات رضا مقدم رجوع کنید. اتحاد سوسیالیستی با تحلیل «راه حل آمریکایی مسئله کرد» عملا عجز خود را از تحلیل پیچیدگیهای اوضاع امروز نشان میدهد و همچنین همکاری کومه له با احزاب سیاسی را دال بر نزدیک شدن کومه له از سیاستهایی که احزاب ناسیونالیست دنبال میکنند، نشان میدهد که اتحاد سوسیالیستی چه درک محدودنگرانه ای در رابطه با رابطه سیاسی احزاب با یکدیگر دارد. بزعم اتحاد سوسیالیستی نیروهای میتوانند با هم مناسبات و رابطه سیاسی داشته باشند که حتما از نظر سیاسی و طبقاتی به هم نزدیک باشند. رابطه سیاسی و بعضا همکاری احزاب سیاسی با اهداف و سیاستهای متفاوت برای آنها قابل درک نیست.  این محدود نگری اتحاد سوسیالیستی را میتوان در عرصه مبارزه طبقاتی، مبارزه علیه سرمایه داری و جوانب گوناگون آن پی گرفت.

بحث من اینست که مبارزه طبقه کارگر علیه طبقه سرمایه دار، و نظام موجود تنها به مبارزه کارگران علیه کارفرمایان در محل کار و بر سر دستمزد محدود نمیشود. مبارزه سوسیالیستی علیه سرمایه داری درهمه عرصه های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و هنری گسترده است و مبارزه طبقه کارگر آگاه علیه سرمایه داری یک مبارزه اجتماعی در این عرصه ها هم هست.

اتحاد سوسیالیستی در تحلیلهایی که از زبان فعالینش از جمله رضا مقدم از تنشهای منطقه ای بین دول مختلف و تضاد منافع بین روسیه، ایران و سوریه از یکسو و غرب، عربستان و کشورهای عربی از سوی دیگر ارائه میدهد، عملا  و ناخواسته در کنار قطب روسیه، ایران و سوریه قرار میگیرند. این آن تفسیری است که من از آن تحلیلهای داهیانه آن فعالین ارائه میدهم، والا دلیل محکمتری بایست وجود داشته باشد تا طور دیگری فکر کرد.

سوسیالیستهای هراسان از تغییر وضع موجود

به مقاله های فعالین چپ و کمونیستی که علیه ابتکار کومه له با احزاب سیاسی کرد نوشته اند، بار دیگر رجوع کنید. اینها در عالم خود تلاش میکنند تا در رادیکال نوشتن علیه کومه له از دیگری سبقت بگیرند ولی در عالم واقعی مبارزه آنها هر چه بیشتر بی ربطی خودشان به زندگی و مبارزه  توده های کارگر و زحمتکش تحت یک حکومت جنایتکار را نشان میدهند.

انسانها و فعالینی که بی محابا و بدون احساس محدودیت و محظورات،  مشغول تحلیل و نقد کومه له بدلیل همکاری اش با احزاب سیاسی هستند، از نظر عینی، مادی و اجتماعی در موقعیتی قرار ندارند تا بتوانند نسبت به رویدادهای منطفه ای احساس مسئولیت کنند. سخن گفتن و نگفتن آنها هیچ مابه ازاء اجتماعی در برندارد، به همین دلیل یک حرکت خیلی عادی کومه له اینطور که دیدیم مورد تعرض همین چپ غیر اجتماعی و بی تاثیر قرار میگیرد.

فرمایشات فعالین طیفهای گوناگون کمونیسم کارگری علیه کومه له، اکثرا مشابه اند. همه معتقدند که کومه له ناسیونالیست است و این نظریه جدیدی هم نیست. از سال 1990 به اینسو فعالین کمونیسم کارگری، کومه له را به ناسیونالیست بودن متهم کرده اند. حسرت آنها از دوران سپرس شده و بی تاثیری اجتماعی کنونی شان باعث شده تا اکثرا از نقد کومه له خود را تغذیه نمایند.

من همه این فعالین را به پیروان سوسیالیسم بورژوایی با داشتن نظریات دست راستی و غالبا شووینیست متهم میکنم که از هر تغییری در جامعه که  به نفع تود ه های کارگر و زحمتکش باشد،  هراسانند.

 امروزه همه مقولات پایه ای نظیر سوسیالیسم، مبارزه طبقاتی و تاریخ کنونی بایست دوباره نوشته شوند. سوسیالیسم به زعم شما فعالین “منتقد” واقعا چیست؟ بزعم شما رابطه سوسیالیسم با مسئله ملی و رفع ستم ملی چیست؟

بنظر من بایست یقه این چپ را گرفت. این چپ حاشیه ای تا از نظر اجتماعی حاشیه تر و بی خاصیت ترمیشوند، بیشتر خود شیفته و نارسیست میشوند و این برای جنبش کمونیستی در ایران یک فاجعه است.

سیاستها، موضعگیری و متد برخورد کردن احزاب سیاسی مورد نقد این مقاله و فعالین چپش در برخورد به مبارزه طبقاتی، مسائل کارگری، مسئله ملی و برخورد به حتی مذهب، درک آنها از اینده ای که آنها برایش مبارزه میکنند و حتی درک آنها از سوسیالیسم را نشان میدهند.

در رابطه با سازمان خبات

در این میان خیلی ها سازمان خبات را بهانه قرار دادند تا کل همکاری کومه له کمونیست با پنج جریان دیگر را (1+5)  مورد نقد قرار دهند. مثل اینکه اگر سازمان خبات در آن همکاریها نمی بود، دیگر نقدی هم نمیشد. وجود سازمان خبات در آن همکاری نیروهای 1+5 باعث شد تا شاخکها حساس شوند.

من یکی از مخالفین سازمان خبات هستم ولی شماها ما را ناچار میکنید تا از سارمان خبات دفاع کنم.  وقتی سازمان خبات با حضور کومه له کمونیست در یکسری جلسه مشکلی نداشته باشد، چرا ما باید حضور آنها را انکار یا رد کنیم؟ کدام منطق این اجازه را میدهد؟ تفاوت ماهوی سازمان خبات با حزب دمکراتها چیست؟  به نقل قول پر از تناقض محمد آسنگران که در بالا آورده ام باز رجوع کنید. یعنی اینها که این همه علیه ناسیونالیسم می کوبند، اگر همین ناسیونالیسم همین محمد آسنگران را بطور مثال برای مذاکره در مورد چیزی، دعوت کند، شب بلیط گرفته و فردا قبل از آنان در جلسه حاضر خواهند شد. خیلی از نقدهای تیپی مثل محمد آسنگران، نقدی برای پر کردن خلاء جا نداشتن است. البته «. البته نه بر اساس متد تحلیلی ابراهیم علیزاده که کمونیستها و حزب دمکرات و حتی خبات را گرایشات درون یک جنبش میداند…” .

خیلی ها و از جمله محمد اسنگران که از او نقل قول آورده ام جایگاه جنبشهای مختلف را با هم قاطی میکنند. البته نمیدانم واقعا تعریف آنها از «جنبش» چیست؟ و الا چرا بخشی از چپ تفاوتی بین جنبش کردستان با جنبش کارگری را یا نمیدانند یا قاطی میکنند؟

در جنبش کردستان گرایشات و احزاب مختلفی با سیاستهای متفاوتی وجود دارند، همچنانکه  جنبش کارگری هم حاوی گرایشات مختلفی است.

پس من و خیلی های دیگر نمیدانیم که چرا مذاکره با حزب دمکرات با اجازه کاک محمد آسنگران باید مجاز باشد، اما رفیق ابراهیم علیزاده و رهبری کومه له نتوانند چنین نشستها و یا مذاکراتی انجام دهند؟ هی، لطفا مردم را مثل خودتان فرض نکنید.

در خاتمه

من این نوشته ای که منطقا میبایست مفصلتر از این باشد را خیلی خلاصه کرده ام. علتش کمبود وقتی است که با آن روبرو هستم. اما اهمیت این موضوع این موضعگیری را می طلبید. نقدهای از رهبری کومه له خیلی بیشتر از دفاعیات از کومه له بودند.

من با این مقاله خواسته ام تا علنا از آن اقدام کمیته رهبری کومه له دفاع کنم. این نوشته طبیعی است که از کمبودهای فراوانی رنج ببرد. من تنها به چند نقل قول اشاره کرده ام که این، همه منتقدین را در برنمیگیرد.

در این مقاله خیلی مختصر تلاش کردم تا چپ موجود ایرانی را نقد کرده و بگویم که این سیاستها و عملی که چپ از خود نشان میدهد عملا آنرا به سطح حافظان وضع موجود تبدیل میکنند. میتوان این چپ را واداشت تا به ارزیابی و بازنگری خود برسد. این چپ که ناتوانتر از این شده که بتواند در مبارزه طبقاتی تاثیر گذار باشد، ما بایست در حد توان نگذاریم که حداقل بیش از به انحطاط بگرایند، هر چند که اینکار را بصورت اجباری و زوری نمیتوان انجام داد.

اما ما نبایست هیچ وقت از تلاش کردن در مبارزه مان خسته شویم. سلاح ما در مقابل این چپ، نقد آنهاست.

من در تاریخ 19 مه 2017 در همین زمینه نامه ای برای اعضای حزب نوشته بودم؛ که اینجا لازم می دانم که آنرا ضمیمه این مقاله ی مختصر نمایم که بیشتر نظرات مرا معرفی می نماید.

—————————————————————————————————————-

در باره اطلاعیه مشترک شش حزب سیاسی در کردستان برای بایکوت انتخابات در ایران

بهروز ناصری

19 مه 2017

بدنبال نشستهای مشترک 6 جریان سیاسی کردستان در رابطه با بایکوت انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای اسلامی در ایران، و سپس اطلاعیه مشترک این 6 جریان سیاسی که کومه له- سازمان کردستان حزب کمونیست ایران هم یکی از این جریانات سیاسی بود، انتقاداتی از رهبری کومه له و بویژه از رفیق ابراهیم علیزاده در باره امضای مشترک با سازمان خبات، شد که یکی از آن انتقادها مربوط به مصاحبه رفیق صلاح مازوجی با رادیو پیام بود. سپس رفیق احمد عزیز پور هم روشنگری در مورد تحمیل شدن نشست با سازمان خبات در سال 1394، که رفیق صلاح هم آنموقع در کردستان و جزو کمیته رهبری کومه له بودند، داشتند.

با سپاس از توضیحات روشنگرانه رفیق احمد عزیز پور، میخواستم در همین زمینه به نکاتی توضیحی در دفاع از اقدام کنونی رهبری کومه له و مقوله «تحمیل شدن»  با رفقا در میان بگذارم.

بنظر من این اقدام یا پیشقدمی رهبری کومه له برای تماس و هماهنگی با سایر جریانات سیاسی در کردستان برای بایکوت کردن انتخابات در ایران، کار درستی است و بایست از آن دفاع کرد.

اقدام رفیق ابراهیم علیزاده در این زمینه مشخص، یعنی نشست با این جریانات و شرکت در پانلهای علنی مختلف، روشی مدرن و امروزی است که سوسیالیسم مدرن، امروزی و دمکراتیک بایست همین روش را داشته باشد.

همه اذعان دارند که جامعه کنونی در ایران و کردستان، به نسبت جامعه دوران انقلاب 1357 دست خوش تغییرات زیادی شده است و مهمترین این تغییرات بالا رفتن سطح آگاهی توده ها بطور عام است. یعنی از یکسو فقر اقتصادی و همزمان رشد فکری و سطح آگاهی از جمله مولفات (در کنار اختناق و سرکوب که همیشگی بوده اند) در مورد جامعه ایران بوده اند تا آن حد که انتظار از  روشهای مسالمت آمیز و دیالوگ  در بین احزاب سیاسی به نسبت گذشته، رشد کرده اند و در همین رابطه هم انتظارات اجتماعی را در کردستان بوجود آورده اند.

به تفسیر من، رهبری کومه له تلاش کرده تا پاسخ این انتظار اجتماعی در جامعه کردستان را بدهد.

نشست رفیق ابراهیم با این شش جریان سیاسی، همان روشی است که احزاب سیاسی و  مدرن هم در اروپا در مواقع انتخاباتها دارند. برای مثال، مهمترین انتخابات در نروژ، انتخاب نمایندگان مجلس این کشور است. احزاب سیاسی از چپ تا راست، در میزگردهای مشترک شرکت کرده و هرکدام سیاست و اولویتهای دوره ای حزبشان را توضیح میدهند و هرکدام تلاش میکنند تا آراء بیشتری کسب کنند.

یعنی این نوع نشستها بین احزاب سیاسی ( حال سوای ماهیت سیاسی و طبقاتی این احزاب) در واقع فرهنک آن احزاب را نشان میدهد. این فرهنگ مشخص یعنی نشستن و دیالوگ کردن و جای که لازم باشد همکاری کردن با هم، درست، مدرن و امروزی است.

جریانات چپ ایرانی در برخورد به پدیده ها و روش برخورد آنان در خیلی موارد انعطاف لازمه را ندارد و در همان کلیشه ی گذشته محصور مانده است.

اینست که سوسیالیسم در ایران در لحاظ نظری هم با چالشهای زیادی رویروست.  احزاب کمونیست و چپ در ایران هنوز عادت نکرده اند دیگران را برسمیت بشناسند. برسمیت شناختن دیگران، یکی از مهمترین نکاتی است که چپ و کمونیست ایرانی بایست به آن اهمیت دهد. شما میخواهید بر علیه گرایشی مبارزه کنید، بایستی در قدم اول آن گرایش را برسمیت بشناسید تا بتوانید در مبارزه با آن دست بالا را داشته باشید و نه اینکه برای خودتان خط قرمز تعیین کنید.

وقتی بحث بر سر دیالوگ و همکاری احزاب سیاسی در کردستان است که همه اشان در موقعیت اپوزیسیونی قرار دارند و نه پوزیسیونی، تعیین خط قرمز، بیشتر نشانه عجز است تا توانایی در برخورد.

زیرا در زندگی و مبارزه واقعی، طبقات و گرایشات مختلف اجتماعی مدام در حال روبرو شدن با هم هستند. اینجا برای روشن شدن مسئله، لازم است به زندگی کاری اشاره کنیم. یک راننده تاکسی را در نظر بگیریم، آیا اگر یک زن محجبه اسلامی خواست سوار تاکسی شود که یطور فرضی آن راننده هم از نظر فکری خود را کمونیست بداند، آیا آن راننده تاکسی، آن زن محجبه اسلامی را به دلیل حجابش، سوار تاکسی نمیکند و به مقصد نمیرساند؟

آیا کمونیستها که در شعارهایشان خواستار رفاه عمومی و انواع بیمه ها هستند، می آیند و تعلق داشتن آن بیمه ها را به افکار توده ها ربط میدهند؟ این چنین که کارگر کمونیست بیشتر از رفاه عمومی برخوردار باشد و کارگر و مردم غیر کمونیست حال با افکار ناسیونالیستی یا اسلامی- مستحق این رفاه نباشند؟

سخن من اینست که انسان به هماناندازه که در بطن و یا نزدیکتر به زندگی اجتماعی باشد، به همان میزان هم با مردمان مختلف با افکار و گرایشان گوناگون روبرو میشود و این عمل، پراتیک و رودرروئی های اجتماعی است که به انسان سوسیالیست و کمونیست کمک تا برخوردهایش نسبت به دیگران را حک و اصلاح نماید.

اما از سوی دیگر اگر انسان مدعی سوسیالیست، فاقد زندگی کاری و مراوده با انسانهای پیرامونی باشد، ابراز نظراتش هیچ تاثیری روی محیط ش نداشته باشد، آنموقع آن نوع فرد کمونیست هم با فارغ بال نظرمیدهد. نمونه ای این تیپ یا نوع از سوسیالیسم را ما در میتوانیم در کمونیسم کارگری مشاهده کنیم.

بنظرمن این نوع حساسیت رفقا روی سازمان خبات درست و کمونیستی نیست. فرق بین سازمان خبات با حزب دمکراتها و بویژه حزب دمکرات کردستان چیست؟ در میزگردی که کانال روداو برای شش جریان سیاسی کردستان ترتیب داده بود، نمیانده خبات از نماینده حزب دمکرات کردستان بهتر و رادیکالتر صحبت کرد. چرا رفقا این حساسیت را با حزب دمکراتها ندارند؟

این نشستهای که رهبری کومه له با جریانات سیاسی در رابطه با تحریم انتخابات ترتیب داده است، در کل به نفع ما است. و من شخصا این ابتکار را از تلاشهای رفیق ابراهیم علیزاده میدانم که در جای خود جای قدردانی است.

این عمل مشخص رهبری کومه له، نمونه ای از عمل غیر سکتاریستی و دمکراتیک است. عملی است که از لحاظ روش شناسی تلاش میکند تا نه در حاشیه رویدادها، بلکه در بطن و تاثیرگذار باشد. این عمل درست است به دلیل اینکه در درون این متد، برسمیت شناسی گرایشات دیگر وجود دارد. ما تا دیگرانی که مثل ما نیستند را برسمیت نشناسیم، در کار و مبارزه مان موفق نخواهیم شد.

در درون تاریج جنبش ما، سکتاریسم، برسمیت نشاختن دیگران و در حاشیه زیستن و در همان حال تلاش برای منزه جلوه دادن خود، کلی گویی و سخنان به ظاهر آراسته  کم نیستند.

در حزب ما، هر چند انواع نظرات سیاسی وجود داشته باشد، اما من دو نوع عمل مجزا از هم را شناسایی و بحث کرده ام که اینجا هم آنرا برای تایید و صحت نظراتم تکرار میکنم.

بنظر من برخورد کمیته رهبری کومه له به رهبری رفیق ابراهیم علیزاده با احزاب سیاسی درست است و نه برخورد و تلاش کمیته اجرایی حزب به رهبری رفیق صلاح مازوجی در رابطه با قطب چپ. بحث بر سر مراوده و همکاری با جریانات چپ و کمونیست نیست، زیرا اگر همین روشی که کمیته رهبری کومه له در برخورد به احزاب ناسیونالیست دارد را کمیته اجرایی حزب هم از همین روش در رابطه با احزاب و نیروهای استفاده میکرد، تا حال پیشرفت بیشتری کرده بود تا اینکه رفقا تلاش کنند این قطب چپ ناهمگون را صاحب پلاتفرم و منشور نمایند.

من از علنی بحث کردن در این زمینه ها استقبال میکنم.