بهروز سورن- منتظری, چهره ای دوگانه در سیاست! به یاد قربانیان کشتار سراسری دهه شصت

بهروز سورن: منتظری, چهره ای دوگانه در سیاست!

به یاد قربانیان کشتار سراسری دهه شصت

در سالهای 60 و 61 و 62 ارقام اعدام شدگان در اصفهان بسیار بالا بود و رژیم با قاطعیت فقاهتی و وحشیانه توسط قاضی جلاد مظاهری و سایرین, به اعدام های فله ای میپرداخت و این پیروزی های ! امام زمانی را با افتخار کامل به امدادهای غیبی منسوب میکرد و در نشریات حکومتی منتشر میکرد. در آن دوران جمهوری اسلامی خون میخواست. هر چه رقم اعدام شدگان بیشتر, بهتر بود . مقصود ایجاد رعب و وحشت عمومی بود. جامعه را به سکوت واداشتن بود. نسق گرفتن از مردم هدف بود. خفه کردن اندیشه ها و مثله کردن دگر خواهان در راس امور بود

…………………..

یکی از گره گاههای نظری اپوزیسیون در زمینه کشتارزندانیان سیاسی در دهه شصت نگاه این مجموعه به پدیده منتظری است. پدیده ای که خود و در واقعیت خویش دوگانه بوده است و هنوز هم بحث انگیز می باشد. قصد پرداخت به این پدیده را ندارم اما بعنوان یک شاهد عینی به نکاتی اشاره میکنم که روایت آنرا لازم میدانم. شاید این نکات نیز دستمایه نوشتارهای آتی نظریه پردازان در این مورد باشد.

منتظری یک معمم بود و سوابقی درزندانهای ستمشاهی داشت. بر اساس شنیده هایم از زندانیان سیاسی آندوران , در زندان نیز از صفبندی ها و نجس و پاکی ها میان زندانیان مذهبی و چپ مارکسیست دفاع میکرده است. طعم اسارت و مجازات شدن به اتهام اندیشه ورزی را نیز چشیده بود. از اولین تئوری سازان ولایت فقیه بود و حتی بر اساس دریافت هایم فتوای اعدام نکردن دختران باکره نیز از اوست و معنایش در مورد زنان زندانی سیاسی محکوم به اعدام, تجاوز پیش از اعدام است و به پاس خدماتش در این بستر تا نیابت همان ولی فقیه یعنی خمینی جلاد زندانیان سیاسی نیز ارتقاء یافت.

بسیاری از دردها و رنج هائی که مردم کشورمان بواسطه حضور مذهب در سیاست می کشیدند با او و نگاهش به سیاست و حکمرانی مرتبط است. اینکه بعدها در حصر تا چه اندازه پشیمان شد و سعی کرد جبران کند را بعهده کسانی میگذارم که مطالعات عمیق در این مورد می کنند. اما یک نکته را مسکوت نمیگذارم که منتظری بواسطه نفوذ مذهبی اش در استان اصفهان و محبوبیتش در میان عوام نقش بسیار بارزی در تقلیل احکام ظالمانه صادر شده و تعدیل سرکوب و شرایط زیستی زندانیان سیاسی در اصفهان داشت.

او اما این شهامت را نشان داد و در برابر استمرار و تشدید سرکوب زندانیان سیاسی به قیمت کناره گیری از قدرت, ایستاد. قطعا مخالفت ها و نقدهای منتظری در زندانهای شهرهای دیگر نیز نقش بازی کرده است و خاطرات و گفتگوهای ویدئویی منتشر شده اش یکی از اسناد کشتار سراسری در زندانهای ایران است. این نکات بخشی از حقایق است و نقش نظری و سیاسی وی در سیه روزی مردم کشورمان و قدرت یابی رژیم وخمینی جلاد پابرجاست و در تاریخ حاکمیت رژیم بر کشورمان ثبت است.

در سالهای 60 و 61 و 62 ارقام اعدام شدگان در اصفهان بسیار بالا بود و رژیم با قاطعیت فقاهتی و وحشیانه توسط قاضی جلاد مظاهری و سایرین, به اعدام های فله ای میپرداخت و این پیروزی های ! امام زمانی را با افتخار کامل به امدادهای غیبی منسوب میکرد و در نشریات حکومتی منتشر میکرد. در آن دوران جمهوری اسلامی خون میخواست. هر چه رقم اعدام شدگان بیشتر, بهتر بود . مقصود ایجاد رعب و وحشت عمومی بود. جامعه را به سکوت واداشتن بود. نسق گرفتن از مردم هدف بود. خفه کردن اندیشه ها و مثله کردن دگر خواهان در راس امور بود.

محمد در خاطراتش و مصاحبه اش چنین مینویسد:

در آن سال وقتی که آمدند این 26 نفر را به دادگاه ببرند خود مظاهری بهشان گفته بود که وصیتتان را بگوئید. من اصلا کاری ندارم شما چه کاره اید. از دم شروع کنید وصیتتان را بگوئید و نیم ساعت هم بیشتر وقت ندارید. هر کس اسمش را بگوید و وصیتش را هم بگوید. در آن ماه پسر 13 ساله دکتر شفا را هم اعدام کردند

رژیم کاری به اتهام و اندازه آن نداشت. اینکه جوان است یا پیر است. اینکه اعلامیه و نشریه بدست داشته است یا کلاشینکف, برای دستگاه قضائی و نظام استبدادی حاکم اهمیتی نداشت. مجاهد است یا چپ تفاوتی نداشت. ارقام اعدام شدگان مهم بود. نشان دادن درجه و پتانسیل و توان وحشیگری و قساوت جمهوری اسلامی مهم بود.

اما پس از آن دستگاه قضائی اصفهان به هر دلیلی متاثر از این پایگاه نفوذی منتظری و پدرش بود و و به همین علت در زندان اصفهان بر خلاف اوین یا عادل اباد شیراز شاهد تعدیل احکام و تقلیل مجازات های اعدام در سالهای پیش از 1367 بودیم. شرایط زندان با توجه به خاطرات منتشر شده زندانیان سیاسی از اوین و گوهردشت و عادل اباد و وکیل آباد بسیار متفاوت تر بود. این شرایط منهای دوران بازجوئی و یا انفرادی و تنبیهی زندانیان قابل تحمل تر بود.

مختصات این شرایط را از زاویه دید زندانیان سیاسی میتوان در امکانات زیستی, غذائی, خرید آزاد, ملاقات, امکانات بهداشتی و دسترسی به وسائل ارتباط عمومی از جمله روزنامه, تلویزیون و رادیو و بویژه اخبار سیاسی خلاصه کرد. اگر چه در مقطع سال شصت و هفت و کشتار زندانیان سیاسی شاهد کشتارهای سراسری زندانیان سیاسی در اصفهان هم هستیم اما شدت و حدت آن در مقایسه با زندان های تهران بسیار متفاوت بوده است.

محمد میگوید:

وقتی که برگشتم زندان اصفهان، شقاوت های زندانبان های اصفهان در مقابل وحشیگریهایی که در اوین شاهد بودیم، برای ما قابل مقایسه نبود

http://www.didgah.net/maghalehMatnKamel.php?id=24807

بر اساس شنیده هایم از زندانیان سیاسی آزاد شده در سال شصت و هفت رقمی حدود هشتاد نفر شامل زندانیان سیاسی با احکام دراز مدت و بخشی از زندانیان سیاسی که پیش از آنسال آزاد شده و دوباره و بدلائل ساختگی ( جمع کرده و به داخل زندان آوردند ), بوده اند. بخشی ازنوشتار شادی سابجی را در مورد قتلعام در اصفهان میخوانیم:

( شایان ذکر است که در ردیف هشتم از قطعه ۱۸ باغ رضوان اصفهان تعداد حدودا ۳۰ – ۳۵ قبر وجود دارد که متعلق به اعدام های رژیم جمهوری اسلامی در مرداد ۱۳۶۷ مربوط به زندان اصفهان است، به جز قبر قدسیه اکثر قریب به اتفاق قبرهای این ردیف بدون نامند و فقط تاریخ اعدام روی آن درج شده است، از یکی از این قبرهای بی نام و نشان پنج سال پیش عکسی گرفته ام که در تصویر دوم مشاهده می شود، مادران و پدران زیادی که اغلب بچه های مجاهد داشته اند به این قطعه می آیند و بدون آن که بدانند فرزندشان در کدام یک از این قبرها خفته است در امتداد این ردیف می نشینند، اشک می ریزند
و بعد همه قبرهای این ردیف را با آب می شویند و گاهی حمد و سوره ای می خوانند و در آخر با بلند کردن دست از همه قبرها خداحافظی می کنند و می روند و یا گاهی برای شادی روح فرزنداشان جعبه ای شیرینی یا سینی خرمائی هم می آورند و به کسانی که برای زیارت اهل قبور آمده اند تعارف می کنند.

یکی دو قطعه دیگر هم در قبرستان باغ رضوان اصفهان هست که متعلق به اعدامی هاست و متأسفانه همین سنگ قبر بی نام و نشان هم از آنها دریغ شده و تنها کلوخی مثلثی یا مربعی یا لوزی شکل بر سر مزار اعدامی ها گذاشته اند و کف زمین آن هم هنوز خاکی است و بتونی و سیمانی نشده است، این دو قطعه اندکی جنبه امنیتی دارند و کمتر کسی جرأت می کند که پا به آن بگذارد! کسی از نام و نشان افراد این قطعه یا خط فکری و عقیدتی آنها اطلاعی ندارد! عده ای معتقدند که قبرهای آن دو قطعه شامل گورهای دسته جمعی از اعدام های ۱۳۶۷ توسط رژیم است و کلوخ بالای هر محل دفن نشان از چندین نفر
دارد! در مجموع در اصفهان کمتر کسی پایش را به این دو قطعه می گذارد و همه با نوعی هراس سریع از کنار این قطعه ها رد می شوند و یا خود را چنان به ندیدن می زنند که انگار این کلوخ ها واین قطعه ها را نمی بینند! این چند سطر را نوشتم تا مدرک مستدلی باشد از خانواده یکی از قربانیان کشتار مردادماه ۱۳۶۷ در اصفهان )

هنوز ارقام مستند و دقیقی از تعداد اعدامی های زندانهای اصفهان در سال 1367 منتشر نشده است. حدسیات و نظرات روایات و شنیده های تا کنونی تنها در همین حد مانده اند حال آنکه در موردی مشابه, به همت زندانی سیاسی امیر میرزائیان و تعدادی دیگر از زندانیان سیاسی در مشهد لیست تقریبا کاملی از میزان و تعداد قربانیان در این زندان در سایت گزارشگران منتشر شده است که در لینک زیر مشاهده میشود. امید که زندانیان سیاسی سابق و شاهدان عینی در اصفهان نیز به تدقیق این آمارها همت گمارند.

http://www.gozareshgar.com/10.html?&tx_ttnews[tt_news]=23225&tx_ttnews[backPid]=23&cHash=c536f3d420a0cab156533bdcc44dbc3d

17.08.2015