بها لیلی-وحشت دموكراسی

وحشت دموكراسی

 

بها لیلی

در سالهای اخیر ما شاهد رعب و وحشت ایجاد شده توسط دموكراسی برای ابقای خود در سطح دول غربی بوده ایم. وحشتی كه در راستای اهداف نظام لیبرالی و راست جامعه بوده است. سرچشمه این وحشت چیست و به چه منظور در میان توده مردم شكل گرفته است، چه راهی را دنبال می كند و نتیجه آن در آینده چه خواهد بود را مورد بررسی قرار می دهیم.

 

ترس و وحشت یكی از حالات اصلی انسان است كه در وجود انسان نوعی احساس مبهم و هشدار دهنده را ایجاد می كند. هر حالتی برای به ظهور رسیدن نیازمند فضایی با شرایط و موقعیت مرتبط با آن می باشد تا بتواند به طور كامل و صحیح بر مخاطب تاثیر دلخواه و مورد نظر پدیدآورنده اثر را بگذارد. موضوع وحشت نیز از جمله موضوعاتی است كه به عنوان نوعی حالت خاص، احساسی همراه با ترس و اضطراب را به فرد منتقل می كند. لزوم بروز آن نیازمند نوعی فضاسازی مخصوص می باشد كه می توان در شرایط فیزیكی یا مجازی رخ دهد و یا حتی با دیدن یك تصویر یا صدا در ذهن ایجاد شود. براساس دیدگاه افراد بسیاری همچون هامبورگ یولای در شكلگیری و توضیح شخصیت انسان و روابط اجتماعی آن، ترس یكی از فاكتورهای اساسی محسوب می شود. براساس دیدگاه فروید ترسها به سه دسته تقسیم می شوند:

 

١-  ترسهای منطقی كه دارای علل روشن و مشخصی در محیط انسان اند.

 

٢-  ترسهای نابهنجار كه برای فرد ناروشن و ناآگاه اند كه در این حالت انسان در صدد این است تا برای آن علتی را بیابید. در این حالت خطر بسیاری متوجه انسان است چرا كه در راه یافتن علل ترس های نابهنجار، تمایل به منطقی جلوه دادن این ترسها توسط ابداع عوامل خارجی بی ربط است. سیستم دمكراسی نیابتی بیشتر از این ترس در سالهای اخیر بهره برده است.

 

٣-  ترسهای اخلاقی و یا وجدانی كه منشاء كاملا اجتماعی دارد. بر اساس دیدگاه فروید سنت و عرف اجتماع باعث بروز این ترس ها در درون انسان می شود.

 

با نگاهی به مقوله ترس و شرایط حاكم در روابط جهان امروز درمی یابیم كه دموكراسی برای پیشبرد اهداف خود و حفظ جایگاه خویش در میان اقشار اجتماع سعی در ایجاد رعب و وحشت نابهنجار در میان توده های اجتماع نموده است. دول دموكرات غرب با استفاده از عوام گرایی یا پوپولیسم و اشاعه افكار خود در جامعه موجبات ایجاد ترس در میان مردم شده اند. می توان گفت پوپولیسم در دهه های اخیر از طریق احزاب مخالف دولت و منتقد كه اكثرا طیف راست جامعه را تشكیل می دهند به صحنه سیاسی و دموكراسی دول غربی برگشته است. بازگشت این تفكر به صحنه سیاسی دول اروپایی غربی و آمریكا در قالب جریانات راست افراطی، ریشه در شكست احزاب سنتی و چهارچوبهای دموكراسی در پاسخگویی كافی و مناسب به مسایلی همچون جهانی شدن اقتصاد، مسله مهاجرت، كاهش علاقه مردم به مشاركت سیاسی، بدبینی و عدم اعتماد شهروندان به سیاست مداران دارد.

 

احزاب راست افراطی در چند دهه اخیر توانسته اند با شعارهای پوپولیستی نه تنها حضور ملموس در حیات سیاسی این جوامع را داشته باشند بلكه موفقیت های قابل توجهی نیز در فرآیندهای انتخاباتی كسب كرده اند. پوپولیسم راست افراطی در این جوامع تنها مدلی از پوپولیسم در دهه های اخیر میباشد كه در جامعه شناسی امروز از آن تحت عنوان “نئو پوپولیسم” یاد شده است. یک دلیل بازگشت آنرا، دلیلی بر شكست ایده و تفكر مدل دموكراسی در این جوامع نام میبرند. واقعیت دیگر اینست که این پوپولیسم و این راست افراطی به طرق دمکراتیک بقدرت رسیده است و محصول مستقیم دمکراسی نیابتی در دوره بحران اقتصادی جهانی است. تنها به این اعتبار، ایجاد ترس و وحشت با ورود مهاجران آواره از جنگ در جوامع اروپایی و آمریكایی، مکان فراوانی در تبلیغان سیاستمداران ضد مهاجر پیدا میکند.

 

داعش باعث آوارگی هزاران سوریه و عراقی به سمت اروپا شد. این موج مهاجرت به سمت اروپا با سونامی های سیاسی مواجه شد. در جوامع اروپایی مخالفت با درهای باز شدت بیشتری به خود گرفت و سیاستمدارن ضد مهاجر با ایجاد ترس در میان توده مردم از جایگاهی با قدرت بیشتر برخوردار شدند. در نهایت از جمله حزب استقلال بریتانیا با استفاده از همین تفكر باعث جدایی بریتانیا از اتحادیه اروپا شد. این حزب با شعار “بازگرداندن بریتانیا برای بریتانیائی ها” و نشان دادن تهدیدات داعش در خیابانها باعث ایجاد رعب و وحشت در میان مردم شد. این حزب با بیان این مطلب كه اگر مرزها را نبندیم خشونت قدم بعدی خواهد بود موجبات این جدایی را در سایه تفكر ترس برگرفته از راهكار دموكراسی به پیش برد.

 

با استفاده از رعب و وحشتی كه دموكراسی در مورد مسئله مهاجران در بسیاری از كشورهای اروپایی ایجاد كرده است، به گفته خود به سمت مدیریت جامعه پیش می روند، ولی در اصل هدف آن دفاع و حفظ نظام موسوم به دمکراسی لیبرال است. كه از این موارد می توان به سویس، سوئد، آلمان، فرانسه، هلند، دانمارك و حتی جنبش پنج ستاره ایتالیا را نام برد. دموكراسی در فكر حفظ خود در قالب و شكل جدید است تا همچنان مدیریت جامعه را در دست داشته باشد. به همین منظور احزاب راست افراطی برای بورژوازی موضوعیت پیدا میکنند و از طریق اشكال جدید ارتباطی توانسته اند با شهروندان ناامید از سیاست های موجود و نمایندگانشان ارتباط برقرار كنند و با عرضه سیاست های آزاد سازی در مقابل سیاست نهادینه شده پراگماتیستی، توجه بخشی از شهروندان و افكار عمومی را به خود جلب كرده و همچنان ترس لازم را از سیاستهای حال حاضر در آنها به وجود آورند. در این میان احزاب راست افراطی با استفاده از اهرم دموكراسی تركیبی از شعارهای عوام فریبانه نظیر دموكراسی حقیقی، حاكمیت مردم و نجات آنها از تهدیدات ساختگی، گفتار شدیدا خصمانه را در پیش گرفته اند. گفتار آنها در مورد محدود كردن مهاجران، تبلیغات آتی آنها را تشكیل داده است. همانند فرانسه كه جریانات راست افراطی این سیاست را كاملا پیش گرفته اند.

 

حال باتوجه به انتخاب ترامپ در آمریكا می توان این سیاست حاكم در اروپا را به شكل شدیدتر بخوبی مشاهده كرد. كشوری كه خود را به عنوان پیشرو در امر دموكراسی می داند. تمامی كلمات وحشت آمیز به طریق دیگری بیان می شود. ترامپ با بیان این مطلب كه ورود مهاجران اسب ترور را براه خواهد انداخت، توجه بسیاری از ملی گرایان كشور را به خود جلب كرد و باعث ایجاد رعب و وحشت در جامعه شد. می توان گفت یک عامل اصلی كه بخشی از رای دهندگان را به خود جلب كرد، سیاست های ملی گرایانه و ضد مهاجرت در مورد لاتین تبارها و مسلمانان بود كه با استفاده از ایجاد وحشت در جامعه توانستند لیبرال دموكراسی را بر پایه حفظ منافع اربابان موقتا حفظ كنند.

 

هر چند پیروزی نایجل فاراژ و ترامپ را نمی توان تنها به داعش متصل كرد ولی ترس نقش پر رنگی را در این پیروزی ها ایفا كرده است. پیروزی آن دو باعث بالا رفتن روحیه مارین لوپن در فرانسه شده است. وی با بیان اینكه پیروزی ترامپ باعث شكل گیری روابط جدید در جهان خواهد شد. همچنین دموكراسی این روزها در آمریكا بسیار پیچیده شده است. مردم بیشتر شاهد سیاستمداران شیك پوش هستند كه مدام در حال بیان چیزهای ناملموس و پیچیده اند كه اگر چه به ظاهر ربطی به زندگی روزمره و عادی آنها ندارد باید همواره نگران آنها بود.

 

در حال حاضر تفكر و سیستم دموكراسی در هر جایی كه روی كار می آید بایستی تفكیك كامل میان فضای سیاسی و اقتصادی صورت گیرد. برای اینكه بتوان فرایند دمكراتیك را كاملا محدود به فضای سیاسی كرد، كه در این حالت یك سری از نواحی همچون كمپانی ها و غیره منطقه عاری از دموكراسی را تعریف می كنند. حال تفكیك میان این دو باعث كشمكش جدی مابین فضای سیاسی و اقتصادی می شود كه در نهایت باعث تسلط فضای اقتصادی بر سیاسی شده است. به همین دلیل است كه می توان در دولت هم بود ولی قدرت نداشت چون قدرت از فضای سیاسی به اقتصادی منتقل شده است.

 

به عقیده خیلی ها كه گمان میكردند دموكراسی بعنوان مهمترین اختراع بشر توانسته است منفعت عمومی جامعه را در نظر بگیرد، خود دمکراسی به سامانه بسیار پیچیده و خارج از كنترل تبدیل شده است. دمکراسی فاشیسم بیرون میدهد چون سرمایه داری یعنی نظامی که با دمکراسی اداره میشود، امروز و در این مقطع تاریخی به فاشیسم نیاز دارد. نظامی که قواعد خود را دارد و با منطق خود عمل می كند و بجای خلق سعادت برای مردم تبدیل به كابوس بزرگ در این جوامع شده است. این نظام برای رسیدن به منافع خود و تسلیم شدن مردم نیازمند ایجاد ترس و وحشت در میان آنان است. هشدارها بعد از انتخاب ترامپ بسیار جدی است و نكته قابل بیان اینست که اكنون سرمایه داری و دمکراسی نیایتی با چالشها و معضلات زیادی روبرو است. *