بها لیلی-حکمی در سایه: قتل ناموسی

حکمی در سایه: قتل ناموسی

بها لیلی

قتل های ناموسی از سری مشکلات جوامع شرقی و مذهب زده خصوصا جامعه ما ایران است. هر ساله تعداد زیادی از زنان و دختران جوان و حتی در این بین دختران در سنین کودکی قربانی قوانین حاکم بر جامعه، که کاملا قرون وسطایی و ارتجاعی است، جان خود را براساس عنوانی به اسم “قتل ناموسی” از دست میدهند. در چند هفته اخیر همزمان با نزدیک شدن به ٨ مارس روز جهانی زن شاهد موارد مختلفی از قتلهای ناموسی خصوصا در مناطق کردنشین عراق بوده ایم که به شیوه های مختلفی صورت گرفته است. بایستی این را در نظر داشت که این واژه “ناموس” در همه‌ جا خصوصا در میان فرهنگ عامه مردم در این جوامع مترادف و به معنای “غیرت، شرف و مردانگی” تعریف شده است. این غیرت و شرف مردان ارتباط تنگاتنگی با زنان در خانواده و جامعه داشته است. این واژها در ادبیات و جامعه ما مترادف ناموس ‌پرستی و غیرت مردانه تعریف شده است و براین اساس هدف و منظور از ناموس، زنان آن جامعه و خانواده قلمداد می شوند. ناموس و شرف مردانگی در جوامع شرقی تعریف های مختلفی را در بر گرفته است که بر اساس آن کلیه حقوق انسانی زن از وی گرفته شده است و وی را به موجوی مطیع در خانواده تبدیل می کند و همیشه بایستی تابع حاکم خویش که مرد است باشد. این سری از قوانین نانوشته و نوشته شده در جوامع مذهب زده تمامی ابعاد زندگی زن را در بر میگیرد. زیرا حفظ و تقویت “ناموس” برای مردان به هر طُرقی برابر با ارتقا مردانگی و احترام وی در جامعه است که مباهات وی را باعث می شود.

بر اساس آمار منتشر شده توسط سازمان ملل تعداد کسانی که در این جوامع سالانه قربانی این قتلها و سنتها و قوانین می شوند و به دست نزدیکان خود کشته می شوند بیش از ۵۰۰۰ نفر است. این در حالی است که بر اســـاس گزارشات آمار اصلی به دلیل مخفی بودن بسیاری از قتل ها بالاتر از ارقام سازمان ملل است. یادمان باشد که قتلهای ناموسی در دنیای امروز و در نظم امروز رخ میدهند. در دنیای سرمایه داری که به تبعیض علیه زن و قوانین و مردسالاری و اخلاقیات توجیه کننده آن نیاز دارد. بسیاری از قوانین نه تنها ضد زن بلکه باعث افزایش خشونت علیه زنان می شوند. قوانین تعریف شده در این جوامع تماما حرمت انسانی و حقوق اولیه و پایه ای زنان یعنی حقوق و آزادی های فردی و اجتماعی زنان را به شدت زیر سئوال برده است و همچنین براساس آن به حقوق نیمی از جامعه توهین نیز می کند. حق طبیعی و بدیهی همه انسانها از جمله زنان است که در جامعه ای عاری از قوانین نابرابر و بدور از هرگونه ستم جنسی، زندگی امنی داشته باشند. قتل های ناموسی، بدترین و افراطی ترین شکل خشونتی است که اصطلاحا به حفاظت از ناموس ربط پیدا می کند و این خود ریشه در قوانین و مناسبات حاکم بر جامعه دارد.

قوانین عرفی و حکومتی جامعه بر اساس برتری مرد تدوین شده است. در این جامعه زن به عنوان شهروند درجه دوم زندگی روزمره خود را سپری می کند که در این میان پرورش و رشد وی بر اساس حفظ شرف و ناموس اعضای خانواد و همسر خویش است. منظور از قتل ناموسی کشتن زن به دست یکی از اعضای خانواده به اتهام رابطه خارج از ازدواج است. این در مقابل عدم وجود قانونی همانند آن برای مرد است. بر اساس این قوانین هرگونه رابطه آزاد جنسی از جانب زن در شرایطی که اجازه خانواده وجود نداشته باشد جرم محسوب می شود و جرم آن برابر با تهدید علیه “ناموس خانواده” است. به عقیده مردان خانواده سنتی این عمل غیر قابل قبول است و بایستی با آن بیشترین برخورد شود. موارد فوق بیانگر وجود و سلطه قوانین غیرانسانی و قرون وسطایی در جامعه است. مواردی مانند پایین بودن سطح سواد و آگاهی، زندگی های عشیریه ای خصوصا در نقاط مرزی کشور که همچنان حکمفرما است، ازدواج های اجباری از جانب خانواده ها خصوصا در سنین کم، خشونتی که در بطن جامعه نسبت به زن نهادینه شده است، فقدان قوانین حمایتی از زنان در جامعه، و مهمتر از همه سلطه قوانین حکومتی ضد زن، فضا را برای وقوع این قتلها علیه زنان مهیاتر میکند.

بنا به تحقیقات به عمل آمده بسیاری از قتل های ناموسی در جوامعی که اسلام به عنوان دین رسمی معرفی می شود صورت می پذیرد و این نشان از تناقض شدید مابین اسلام و حقوق زنان است که در این میان میتوان به حکومتهای الجزایر، بحرین، مصر، ایران، عراق، افغانستان، یمن، اردن، سودان، سنگاپور و غیره که این قتل ها در آنها صورت می گیرد اشاره کرد. اینها از جوامع سرمایه داری امروزند که سنت و دین را بعنوان ابزار در دست گرفته و علیه زنان بکار میبرند. در قوانین این نظامهای ارتجاعی، زن فرودست است و مرد یا صاحب بی چون و چرای زن است و یا در موقعیت بسیار بهتری قرار دارد. زن جزو مایملک مرد است و هر نوع تعرض به مایملک وی و یا کوچکترین تخطی از جانب زن که به عنوان مُلک مرد محسوب میشود، میتواند مرگ او را باعث شود. قوانین اسلامی در این موارد بسیار ملایمت آمیز با مرد برخورد می کند و در بدترین حالات تنها مدتی زندانی شدن برای مرد را حکم می دهد که بعد طی این محاکمه ناعادلانه می توان به زندگی عالی خود ادامه داد و حتا از جانب جامعه هم که سنت نقش زیادی در تدوین روابط مردم را دارد مورد تقدیر واقع میشود چون وی وظیفه خطیر “مرد بودن” خویش را انجام داده است. این برخورد جامعه خصوصا در مناطق عشیره ای با این سری از افراد باعث افزایش فشارهای روزمره به زنان و حقوق آنها می شود. نقش زن ها در این جوامع به عنوان مادر خانه تقلیل پیدا می کند و ارزش آن هم بر اساس فرمان برداری از مرد تعین می شود. این شیوه تفکر حاکم بر جامعه است و مردان و زنان نیز وسیله اجرای آن میشوند. عدم تبعیت زنان از این قوانین مجازات هایی را برای آنها از توهین و تحقیر و کتک و شکنجه تا قتل را دربرمیگیرد. اما هدف تمامی این مجازات ها ادامه همین وضع است و اصل موضوع یعنی نادیده گرفتن نقش زن در جامعه توسط حکومتها و قوانین شان.

از نظر تمامی انسانهای آزادیخواه و برابری طلب باید کلیه قوانین شرعی و عرفی که تحت عنوان دفاع از ناموس و شرف در جرم مرتکبین جنایت و خشونت علیه زنان تخفیف میدهند، لغو گردد. مقابله با سنت و فرهنگ ارتجاعی رایج در جامعه و تعصبات مذهبی تحت عنوان دفاع از ناموس و شرف که آزادی و امنیت جسمی و روحی زنان را به خطر می اندازد. این وظیفه انسانهای سوسیالیست و برابری طلب و زنان تحت این فشارها است که تلاش برای سرنگونی دولتهای مذهبی همچون جمهوری اسلامی ایران را تشدید کنیم و در گام اول کلیه قوانین ضد زن و شرعی و اسلامی را که این عقب ماندگیها و تعصبات را تطهیر میکنند و به آن دامن میزنند، فورا لغو کنیم. قانون باید در مقابل کلیه شهروندان یکسان عمل کند. راهی جز مبارزه‌ای سخت برای ما باقی نمانده است. هر روزه جان‌های بی‌شماری به نام ناموس قربانی می شوند و متاسفانه تنها خبر تعداد اندكی از این قربانیان به گوش من و شما می رسد. بسیاری از آنها در تنهایی و گمنامی جان خود را از دست می دهند. بایستی به این اهمیت داد که اگر آنها زنده می‌ماندند بر آن بودند به گونه‌ای دیگر زندگی كنند. پس ما دیروزی پر از افسوس داشته ایم ولی امروز و فردا پر از بایدهای سخت و طاقت‌ فرسا و امیدی برای رسیدن به آزادی و برابری.*