ایرج فرزاد – در آنسوی دیوار انتقال طبقاتی

در آنسوی دیوار انتقال طبقاتی

آقای رضا مقدم، بار دیگر علیه  “راست روی” و این بار با عنوان “حزب کمونیست ایران، سیگنال به چپ و چرخش به راست” به میدان آمده است. اینکه همه با هر رویکرد به تظاهر نمود دیگری از  ناسیونالیسم کُرد در راس “کومه له” پرداختند، و حزب کمونیست ایران در دنیای واقعی جز یک تابلو، موجودیت عینی ندارد، اما ایشان به “حزب کمونیست ایران” بند کرده است، خود رسالتی که شناسنامه و هویت جدید اینها مُکلفشان کرده است. هدف، نه فقط اکنون، بلکه در ١۸ سال نشانه گرفتن و “افشاء گری” علیه “کمونیسم” است. او طی این ١۸ سال عمدتا با تمرکز بر “جریانات کمونیسم کارگری”، و اکنون با شادی و شعف از سیاست کومه له در هم آوائی با استراتژی و تاکتیکهای ناسیونالیسم کُرد، کمونیسم را آماج گرفته است. کتاب مقدم: “در انتهای راه” در حقیقت “بن بست کمونیسم” را در برابر مناسبات منحط و فاسد محافل بجای مانده از کمپین انتقال طبقاتی قرار میدهد، تا بهر حال کسانی باشند که تا آخر در آن مسیر بد فرجام حضور داشته باشند. یا اگر هم قرار است روال تاکنونی را ادامه بدهند و باز منقبض تر، و – ” روی دُم” همدیگر پا بگذارند و  پورنوگرافی و ادبیات مستهجن را به نام “ادبیات کارگری” زینت بخش سایتهایشان کنند- (همه از خودشان و ماتریال فحش و فضیحتها و فرهنگ لومپنی و چارواداری در توضیح جدائی ها و انشقاقهای ادامه دار)، اما  در هر حال فراموش نکنند که در کُنج انزوا از همان محافل عقده ای و منزوی نیز، به پلاتفرم نفرت از کمونیسم کارگری وفادار بمانند. مقدم نشان داده است که او در انجام این رسالت رسوا، تاریخ تولد هیجده سالگی اش را در اطراقگاه جدید به هر مناسبت و بی مناسبت، نه مصادف با یک روز در آوریل سال ١۹۹۹، که چندین بار در سال چراغانی میکند.

اما حقیقت این است که خود حضرات، آگاه اند که چرت میگویند و مُهمل میبافند. میدانند با وجود اوضاع آشفته و سردرگم کومه له و سرنوشتی که بر تحزب کمونیسم کارگری حاکم شد، با اینحال “انتقال طبقاتی” ایشان به راست، قبل از اتفاقات تلخی بود که سرنوشت کمونیسم  بطور کلی؛ و کمونیسم کارگری بطور اخص را به این حال و  روز انداخت. درست همانطور که فروپاشی اردوگاه شوروی سابق، نتوانست دستمایه جریانات و مراکز و نیروهائی باشد که در دوره بروبیای آن اردوگاه، و قبل از فروپاشی دیوار برلین، خود را “دگر اندیش” نامیدند و  راست و ضد کمونیست و ضد چپ بودند، به همین روال هیچکس انتخاب سیاسی و اسباب کشی سیاسی و طبقاتی، این جماعت را فراموش نکرده است. هر اندازه کارگر کارگر گفتن، آن لکه ننگ وادادن طبقاتی و ندامت سیاسی را از پیشانی اینها پاک نمیکند. بویژه وقتی می بینیم که امثال اکثریت، بالاخره حالا با شرم و خجالت، از سیاست “شکوفا سازی جمهوری اسلامی” فاصله میگیرد، اما اینها، برعکس، دفاع از انتقال طبقاتی شان را با هر چه تلنبار کردن نفرت از کمونیسم کارگری، “برگشت ناپذیر” در سینه تاریخ به ثبت رسانده اند.

سرمایه گذاری بر جهالت مخاطبان هذیانهای این خرده محافل، طی این ١۸ سال کسب و کارشان بوده است. در این ١۸ سال ناقابل، اینها، یا با بلند کردن تابلو ماوراء چپ و ١۰۰۰ درصد  “انترناسیونالیسم کارگری”،  و یا با تزهای دو خردادیون در جهت “شکوفا سازی” جمهوری اسلامی، به هر تلاش برای ایجاد فراکسیون جریان دو خرداد در درون حزب کمونیست کارگری قبل از تکه پاره شدنها، دست زدند، اما شکست خوردند و ناچار در رفتند. پس از انتقال بود که اینها تعابیر عاریه ای و علائم و نشانه های دوره فرمولبندیهای خود علیه کمونیسم سیاسی و  انقلابی را از بیرقها روتوش کردند و از شعارها و “تکالیف” واقعی خود، رونمائی. یکی نوشت، دوران شکوفائی کمونیسم کارگری: “دهه از دست رفته” بود و دیگری فراخوان داد که آی طبقه کارگر و آی “جنبش خلق کرد” چه نشسته اید، ما میدانیم “چشم انداز” دو خرداد چه دورانی را بروی ایران و جهان باز میکند، بشتابید، “فرصت چندانی ندارید”،  اگر نه برخلاف همه دیگر “جنبشهای اجتماعی” ناچار خواهید شد، به عنوان پس قراول، به “هژمونی” دو خرداد “دیر یا زود” گردن بگذارید. این جملات بیادماندنی از زبان و قلم کسانی جاری شدند، که بیش از هر آماتور دیگری، کوله بار نقل مکان طبقاتی شان را با برچسپ “کارگر کارگری”، “انترناسیونالیسم”  و “من خودم کارگر بوده ام” آراسته کرده بودند.

بنابراین، بسیار سنگین تراند که از این ادا و اطوارهای ارزان دست بردارند و در مقابل به معدود بازماندگان قافله خود توضیح بدهند چرا در سرهم بندی کردن یک جریان مدافع شکوفا سازی و متعارف سازی رژیم اسلامی، حتی قادر نشدند صف در هم ریخته و مدام در حال قهر و رویگردانی را از نا امیدی و سرگردانی بیشتر، نجات بدهند؟ توضیح بدهند در پس رشادتها برای بن بست سازی کمونیسم، چه مجاهدتهای پنهان برای سرپوش گذاشتن بر روابط غیر انسانی و غرق در فساد و منّیت در قافله وادادگان سیاسی در جریان است؟ آن صف بجای سرمایه گذاری بر جهل مخاطبان خود، و مه آلود سازی ایام بیادماندنی انتقال طبقاتی با پُز چپ و چپ نمائی بهتر است به این سوال که به وضعیت واقعی خود آنها مربوط است، پاسخ روشن بدهند: چرا گرایش وسط بین دو آلترناتیو “چپ” و “راست” در جامعه ایران، با هر ادعای کارگر کارگری،حقوق بشری، ضد خشونت طلبی و مدنی چیگری، عقیم و نازاست و در “بن بست” و واگرائی و یاس و نا امیدی؟

نه فروپاشی دیوار برلین و نه اوضاع تلخی که بر سرنوشت تحزب کمونیسم کارگری حاکم شد، و نه شتاب سرسام آور کومه له برای به بازی گرفته شدن در استراتژی و تاکتیکها و دیپلوماسی بازیهای ناسیونالیسم کُرد؛ و نه  ژست گرفتن ناشیانه رِّندهای نازنین انتقال یافتگان علیه “راه حل آمریکائی مساله کرد”، هیچ راه و کوره راه فرار از پاسخ به این سوال که ریشه های عروج و افول آن خط منحط؛ و سقوط آزاد به ابتذال اخلاقی و  سیاسی آنان را توضیح میدهد، باقی نگذاشته است.

iraj.farzad@gmail.com

١۵ ژوئن ٢۰١۷