ایرج فرزاد-درسهائی از اعتصاب عمومی مردم کردستان ایران

درسهائی از اعتصاب عمومی مردم کردستان ایران

حرکت بزرگ اعتصاب عمومی در کردستان ایران، در روز چهارشنبه  ۲۱ شهریور ۱۳۷۹-۱۲ سپتامبر ۲۰۱۸ – از دو منظر متفاوت و در تقابل و “تلاقی” گرایشات متضاد اجتماعی و سیاسی، یک “نقطه عطف” بود که اگر با هوشیاری و دقت ارزیابی نشود، همراه شدن با؛ و بدتر از آن ذوب شدن در فضای ایجاد شده میتواند عواقب زیانبار در پی داشته باشد:

۱. در میدان کشمکش سیاسی میان مردم ایران در راستای بزیر کشیدن و سرنگونی جمهوری اسلامی. و در این رابطه، مصاف بین گرایشات متفاوت سیاسی و احزاب آنها در جنگ برای بلند کردن “پرچم” هائی که قرار است طبقات و گرایشات اجتماعی، در این سیر سرنگونی اسلام سیاسی به دست مردم در صحنه بدهند.

۲. در نبرد طبقات و مصاف سیاستهای احزاب طبقات، مستقل از اینکه جنبش برای سرنگونی رژیم اسلامی در کدام مرحله قرار گرفته است.

در مورد اول، روشن شد که آن بخش از احزاب ناسیونالیست کُرد که در (مرکز همکاری احزاب کرد در “کردستان شرقی”) و در منطقه تحت حاکمیت افلیج “اقلیم”کردستان عراق، اردوگاه و چادر دارند، در زبان عامه فریب حرکات مردم کردستان ایران را نه در راستای جنبش اعتراضی عمومی مردم ایران برای بزیر کشیدن رژیم اسلامی، که در چهارچوب “تلاش کردها” در چهار پارچه کذائی برای “حقوق خود” و به حساب “منفعت کُرد” فرموله کردند. اما آن لحن با مردم کُردِ “دلسوز” و “فداکار” در نشست و برخاست و جلسات سّری با حکومت شیوخ خلیج  که جلب توافق قبلی با دولت آمریکا  را در پشتوانه داشت، در خانه واقعی اش قرار داشت: شرکت در تبانی ها و توطئه های پشت پرده و تعهد به انجام “ماموریت های محوله”. مقرر شده بود که در ازاء آن دست و دل بازی شیوخ عربستان و چراغ سبز آمریکا، “امر” راه انداختن دسته جات مسلح به منظور عملیات مسلحانه در مناطق تحت کنترل جمهوری اسلامی را بهر قیمت اجرائی کنند. اما نفوذ جنبش سرنگونی در میان مردم کردستان ایران و نیز در هم تنیدگی مبارزات مردم کرستان ایران با مبارزات سراسری، که بویژه پس از دوران انقلاب ۵۷ یک فاکتور غیر قابل انکار در صحنه مصافهای اجتماعی است، “کومه له” فعلی را ناچار ساخت، حتی برای نفس بقاء و ادامه حضور در صحنه سیاست و استفاده از فرصت برای حفظ انسجام درونی و جلوگیری از وارفتگی صفوف خود، به حقیقت نیروی مهم تر و تعیین کننده تر در صحنه سیاست جامعه ایران، اذعان کند.

فراخوان دعوت به اعتصاب عمومی و “عزای عمومی” که از جانب “مرکز همکاری احزاب کردستان شرقی”!        (متشکل از هر دو حزب دمکرات کردستان، هر دو سازمان زحمتکشان و جریان اسلامی “خه بات”) برای روز دوشنبه ۱۰ سپتامبر تعیین شده بود، با کمترین اِقبال مردم کردستان روبرو نشد و در مقابل؛ سازمانها و شخصیتهای سیاسی چپ و معروف به کمونیست روز چهارشنبه را تعیین کردند. درست است که مساله ملی و ستم ملی و پیشداوری ها و خرافه های  ناسیونالیستی در میان مردم کردستان ایران، وزن و جایگاه خود را دارد، درست است که به همین دلیل بسیاری حرکتها و اعتراضهای مردم کردستان ایران، به نوعی به احزاب مختلف ناسیونالیسم کرد، بویژه پس از جنگ خلیج در سال  ۱۹۹۱ دگر باره اعتبار داده است، اما بطور واقعی کمونیسم در کردستان با تصمیم و اراده تعدادی مبارز کمونیست و به اتکاء تحرک مردم، از همان ایام انقلاب ایران، پرچم متفاوتی را در برابر مردم گرفت. این کمونیسم روز به روز شفافتر، با برنامه تر و برخوردار از خط مرزهای روشن با ناسیونالیسم کُرد، گردید. شکست دادن جنگ سراسری توسط حزب دمکرات کردستان علیه کومه له کمونیست آن زمان، و در عین حال به این ترتیب روشن کردن ماهیت بورژوائی و “ضد دموکراتیک” آن حزب، به درجه زیادی توهمات ناسیونالیستی در ذهنیت مردم کردستان ایران را زدود. با اینحال متاسفانه تاریخ گذشته آن مصاف سیاسی – نظامی در حافطه مردم کردستان پس انداز نشد و رویدادهای پس از جنگ خلیج در سال ۱۹۹۱ ناسیونالیسم کرد را در هیات احزاب حاکم در اقلیم کردستان عراق، بازسازی و تحکیم کرد. تا جائی که ناسیونالیسم کرد از درونِ کومه لهِ فاصله گرفته و منشعب و منزجر از خط کمونیسم کارگری، نیرو کَند و به خود مُلحق کرد. بحث شرق و غرب و شمال و جنوب کردستان، از آن پس انگار به یک داده بدیهی برای هر نیروی مدعی سیاست، حتی کمونیست “کُرد” آن نیز، تبدیل شد. بسیاری از کادرها و “پیشمرگ”های دوران قدیمی تر، و فضای حاکم بر نشست و برخاست و مراودات محفلی “کمونیست سابقی” ها، و تعیین مرزبندی با تاریخ و سناریو زندگی سیاسی و شخصی شان، با فرهنگ لغات شرق و غرب و شمال و جنوب “کردستان” باز تعریف و بازخوانی شد. و این آن عامل مُهمی بود که نشان داد، پیشرویهای پیشین کمونیسم و چپ، در عین حال قابل بازبینی، “نامنطبق با اوضاع تازه” و قابل نفرت در  مناسک ارزان اعلام برائت از افکار و تعلقات غیر ملی و جهانشمول است. در نتیجه آن گذشته هر اندازه حماسی، قابل بازپس گیری و مصادره است.

یک نکته در مصاحبه با ابراهیم علیزاده در روز ۱۴ سپتامبر با تلویزیون کومه له بسیار قابل تامل بود. او که سعی داشت حرکت اعتصاب عمومی را از جنبش سراسری برای ساقط کردن رژیم اسلامی جدا کند و یا در هیات دبیر اول سازمان کردستان “حزب کمونیست ایران”، در وصف صحنه های “باشکوه” دیگری از “جنبش کردستان”، آژیتاسیون کند، سرانجام در همان پیام آن حرکت را به جنبش کردها در دیگر “پارچه” ها وصل کرد. برای من و هر کس دیگر که با وجنات و سیر تخمیر این ناسیونالیسم چپ و زیر و بم های آن آشناست، فقط یک مورد از مقایسه او کفایت کرد تا به اصل موضوع پی ببرم. بزعم او، اعتصاب عمومی و اعتراضات گسترده غیر از اینکه سابقه ای در میان مردم کردستان ایران( تاکید میکنم و نه “شرق کردستان”) داشت، اما با اینجال از نظر او، و رو به تمامی دوایر مخاطبین خود در “چهار پارچه” خیالی ناسیونالیسم کرد، حلقه دیگری از حرکت “کردها” و “جنبش کردستان” بود. او زیر لبی در پیوستگی آن حرکات مُهم، به حلقه “جنگ با داعش” اشاره کرد و اعتصاب عمومی را “صحنه دیگر” از آن نوع تقابلهای باشکوه در تاریخ “جنبش انقلابی کردستان”. منظور او “جنگ نیروی پیشمرگ کردستان” در “جنوب کردستان” و ماجرای کوبانی و عفرین در “غرب کردستان” بود. و این آن نقطه تلاقی ناسیونالیسم کرد با جنبش مردم ایران، شامل کردستان آن، است که به نظرم خطر جدا کردن مبارزه مردم کردستان از مبارزه سراسری را آنهم در یک حرکت وسیع توده ای، جدی تر در مقابل ما قرار میدهد. که استنتاج منطقی از این رویکرد چیزی جز این نیست که مکانیسم های تحّرکات توده ای در کردستان در چهارچوب جغرافیائی که “کرد”ها در آن زندگی میکنند و  حول”احزاب کردی”، که میتوانند چپ و سوسیالبست و سکولار، اما در هر حال “کرد” و کردستانی بمانند، به این سو یا آن سو هدایت شوند؛ استوار است. این تهدید جدی تر است هر آینه بدانیم که کمونیسم و حزب سیاسی آن ضربات جدی خورده است و در متن رویدادها، عملا هیچکاره است. این خطر جدی تر است هر آینه با چشم باز سلطه ناسیونالیسم کرد و آرمان آن در زرورق “چپ” و کمونیسم ویترینی آن را نیز رد یابی نکنیم. این خطر بسیار جدی است اگر در فضائی از شیفتگی به جنبش و حرکت وسیع مردم و ستایش آن، پرچم “واقعی” آرمان تماما ناسیونالیستی-  اسلامی “چهار پارچه کردستان” را نبینیم که ناسیونالیسم چپ از ویترین “حزب کمونیست ایرانِ” عملا ناموجود، در ذهنیت مردم خشمگین و متعرّض به جنایتهای حمهوری اسلامی، میکارد و بر پیشانی شان حَکّ میکند. در هر حال ثبت به میدان آمدن مردم در جغرافیای کردستان، و از زبان نیروئی که خود را جناح چپ و “بازوی سوسیالیستی جنبش کردستان” باز تعریف کرده است، در دنیای واقع سیاست را با جغراقیا تعریف کرده و به مردم، از جمله به همان مردم حاضر در صحنه، یادآوری میکند. و حرکت سیاسی از جغرافیا و محدود و منحصر به آن، ناسیونالیسم خالص است.

نکته دوم، یعنی حنگ و مصاف بین ناسیونالیسم و کمونیسم و جنگ طبقات که در متن مبارزه برای بزیر کشیدن رژیم اسلامی، که طرف طبقات دارا و بورژوا و ناسیونالیست به آن صراحت داد. اما کمونیسم در خوشبینانه ترین حالت، بروی خود نیاورد و حرف و سیاست و انتقاد مستقیم و صریح خود را با توجیه حضور میلیونی مردم و حفظ “اتحاد میلیونی”، قورت داد و به روال همیشگی کمونیسم گروه فشار، موضع خود را برای زمانی ذخیره کرد که هیچ انسان جدی، حال و حوصله خواندن و شنیدن آن در واقع “توجیهات” و “انتقاد از خودها”ی دور و دراز و مُغلّق و نامفهوم  را نخواهد داشت. صراحت لهجه حزب بورژوا ها و ناسیونالیستها را باید از زبان نمایندگان رسمی تر شنید و خواند.

مصطفی هجری، دبیر کل حزب دمکرات کردستان ایران، نیز به مناسبت اعتصاب عمومی پیام داد. او بی ملاحظه تر و بدون لُکنت زبان، آن حرکت را ادامه حرکت ناسیونالیسم کرد در راستای ملت سازی تعریف کرد و بدون کمترین اشاره و یا حتی “تعارف” با “چپ”، کمونیسم و کمونیستها به کنار، از “فعالان و دلسوزان کُرد” در خارج کشور قدردانی کرد. و این در حالی بود که نیروهای چپ و معروف به کمونیست، از فراخوان دهندگان و سازماندهندگان اصلی آکسیونهای خارج کشور بودند. اما  هجری خطاب به مردم کردستان گفت، اعتصاب عمومی آنها، حرکتی در راستای هماهنگی “شار و شاخ”(شهر و کوه) بود. و این دیگر باید روشن باشد که منظور او از حرکت “شاخ”، چیزی جز تصمیم این حزب و سازمان زحمتکشانیها برای اعزام واحدهای مسلح به داخل ایران نیست. باید روشن باشد که این جریانات که تا یکی دو سال قبل، عملیات مسلحانه را ضربه زدن به “مبارزات مدنی” و “مسالمت آمیز” مردم کردستان تعریف میکردند، در چه سناریوهائی به حرکت در “شاخ”، بقول خودشان “جنگ پیشمرگ کردستان”، روی آورده اند؟ همه لابد میدانند و اگر خبر ندارند بدانند که جلساتی بوده است با شرکت نمایندگان دولت عربستان؛ و تصمیماتی از جانب آمریکا گرفته شده است که  به همه “احزاب کرد”  “کردستان شرقی” که مقر و بارگاهها و اردوگاههایشان در منطق تحت سیطره “اقلیم”، تحت فشار و محدود شده است، یاری مالی و تدارکاتی رسانده شود که بتوانند در سناریوهای سناریو نویسان دانه درشت، برای آینده پس از جمهوری اسلامی، بویژه در “کردستان” سهیم باشند و مُهره آن بازی دادن های سیاسی. روشن است که تصمیم و پافشاری حزب دمکرات مصطفی هجری و سازمان زحمتکشان عبدالله مهتدی برای گُسیل تیم های مسلح، صرفا یک ماجراجوئی با جان انسانهای صف خودشان نبود و نیست و نخواهد بود. معلوم است که طبق آن سناریوهای توافق شده در پشت پرده و در تبانی های مخفی، زعما میدانند که تیم ها ضربه میخورند و جمهوری اسلامی، از محل حرکت آنان از اردوگاه و در طول مسیر حرکت آنان تا واحد تیمهای “شاخ و شار” عوامل نفوذی دارد. اما تاکید بر ادامه عملیات “شاخ” صرفا و فقط تصمیم به ادامه این بی مسئولیتی ها و خیره سری ها و ضربه زدن به “مبارزات مدنی” مردم نیست. روشن است که جان انسانهای ساده و ساده لوح که بالاتری ها میدانند، کشتار میشوند، به کمین میافتند و از مبدا حرکت زیر نطر وزارت اطلاعات قرار دارند، و اعدام دستگیر شدگان و اسراء، کوچکترین اهمیتی ندارد. هدف این است که حضور این چنینی “شاخ”، احزاب و سازمانهای مربوطه را بیش از پیش “مستحق” دریافت جیره و مواجب کند تا به قیمت بازی با زندگی افراد خود و تمسخر افکار عمومی در “حرکت شهر”، ظرفیت به تحرک در آوردن مردم علیه جمهوری اسلامی را به نمایش بگذارند. هدف، شرکت فعال در شکل دادن و سهیم شدن در شکل دادن به یک آلترناتیو ارتجاعی اما “فعال و میلیتانت” در شرایط خلاء قدرت در دوره سرازیری رژیم اسلامی، در “کردستان” ایران است. این نکته را باید بسیار جدی گرفت. باید متوجه بود که فضای شور و هیجان ناشی از حرکت وسیع توده ای در کردستان، ما را نسبت به سناریوهای احزاب رسما ناسیونالیست – قومپرست – اسلامی و عملا قرار گرفته در سناریوها و نقشه های آمریکا و عربستان، تخدیر نکند. من شخصا از تصمیم ابراهیم علیزاده برای وارد کردن اسامی “مرکز همکاری احزاب کردستان شرقی” در بیانیه فراخوان اعتصاب عمومی، مطلقا خوشحال نشدم. آن حرکت نه “درایت سیاسی”، بلکه یک باج آشکار به؛ و سازش با جریانات قوم پرست و جریان اسلامی “خه بات” بود. بشدت نگران شدم از اینکه به این ترتیب زمینه برای تامین هژمونی این جریانات با سناریوهائی که شناخته شده است، بر مبارزه و اعتراض مردم کردستان علیه جنایات رژیم اسلامی فراهم شد. منظره غمگینی بود آنگاه که عملا “چپ” در صحنه سیاست ماکرو، به سایه آن جریانات رانده شدند و در “کف خیابان” بی توقع و “صادقانه” به بسیج مردم برای گسترده تر کردن اعتصاب عمومی روی آوردند. “بخش فارسی” رسانه های غربی، اما، در ریشخندِ تلخ آن صداقت خودفریبانه، میکروفون را به عنوان “صاحب” و نماینده واقعی “نه” گفتن مردم کردستان ایران به جمهوری اسلامی، در اختیار نیروهای قوم پرست و اسلامی کُرد، قرار دادند. آقای “علی جوانمردی” خبرنگار و مجری “ارشد” بخش فارسی تلویزیون صدای آمریکا در یک برنامه “لایف”  گفتند که “خبر دقیق” دارند که جریان ارتجاعی و اسلامی و بدنام وابسته به مفتی زاده ای ها “کرد پرور” اند و برخلاف شایعاتی که جمهوری اسلامی در سنندج راه انداخته بود، آنان نه   اعتصاب شکن، که از اعتصاب حمایت کرده اند. از این نظر، از منظر تلویزیون صدای آمریکا اسلامیت چنان شانه به شانه ناسیونالیسم کرد در”سه پارچه” از چهار پارچه  کذائی ریشه اجتماعی و نفوذ کلام دارد که ناسیونالیسم چپ حاکم برکومه له را ناچار میکند با شور و اشتیاق جریان ارتجاعی اسلامی خبات را در “پارچه چهارم” نیز در مسند فراخوان دهندگان به اعتصاب عمومی و رهبری سیاسی مردم کردستان ایران بگذارد.

هدف و نیت من، و فکر میکنم اکثر سازمانها و شخصیت هائی که خود را کمونیست میدانند، از فراخوان به مردم برای اعتصاب عمومی، این بود که اعتبار تعلق سیاسی و فکری و جنبشی مان را در اعتراضات توده ای بالا ببریم و چشم و اذهان را به دورنمائی که امثال منِ مدافع و مبارزِ رگه کمونیسم منصور حکمت برای جامعه ایران و کردستان ایران ترسیم کرده ایم، متوجه کنیم. من قبل از تحمیل و چپاندن اسامی “مرکز همکاری…” کذائی، از فراخوان اعتصاب عمومی حمایت کرده بودم، و از اینکه اعتبار و حرمت سیاسی من و امثال من در “دقیقه ۹۰” در اذهان مردم کردستان به پشت بند و تحکیم هژمونی لیست “مرکز” کذائی تبدیل شد، احساس تلخی داشتم. من هیچ فراخوان “مشترک” را امضاء نکردم، اما بعید میدانم ابراهیم علیزاده برای وارد کردن لیست مرکز همکاری کذائی، نظر خواهی که هیچ، حتی به جریاناتی که با آنها اطلاعیه مشترک نوشته بود، “اطلاع رسانی” کرده باشد. به نظر من امضاء کنندگان مدعی کمونیسم، حتی اگر امکان جلوگیری از دستکاری را نداشتند، میبایست علنا انتقاد خود را از این “یک دستی” خوردن، با جامعه مطرح میکردند. اگر هم این ماجرا با اجازه و توافق پیش رفته باشد، دیگر واویلاست. و آن جریانات باید بخاطر دسته گُلی که به آب داده اند، جلو آئینه به سیمای خود خیره شوند.

هر جنبش هر اندازه وسیع و توده ای، اما اگر موجب تحکیم سلطه و هژمونی ناسیونالیسم بر اذهان مردم بشود، و یا حتی اگر بر اثر تاثیرات ناشی از حضور گسترده مردم، خاستگاه سیاسی و اجتماعی ناسیونالیسم، و در این مورد ناسیونالیسم و قوم پرستی کرد، از انظار پنهان شود، باید به جای غرق شدن در فضای سرمستی و ستایش و رسای مردم، ما را و فعالان پیشرو و مترقی را به تعمق وا دارد. درسهای تلخ انقلاب ۵۷ یادمان نرفته است که چگونه مردم بپاخاسته و قیام کننده، شامل “کارگر نفت ما”، نسبت به پرچم آلترناتیوی که جریانات ملی – اسلامی برافراشتند و بر زبان توده های “کف خیابان” انداختند، عمدتا در سیر جنب و جوشها و حرکات وسیع شهرها تا پایان پروسه خونین به قدرت رسیدن جریان اسلامی، جانبدار و در بهترین حالت خنثی و توام با غرولندهای بی تاثیر بودند. نعره “مردم مسلمان برای اسلام به خیابان آمدند”، که ساده لوحی چریک فدائی و سوسیالیستهای خلقی را به تمسخر گرفت و تحقیر کرد، یادمان نرفته است. آیا واقعا قرار است فقط آنگاه که چپ و آزادیخواه و سوسیالیست و فعال پیشرو کارگری و مدافع برابری زنان و حقوق کودک، سینه دیوار گذاشته میشوند تازه متوجه شویم که معنی واقعی پیام “مردم در کردستان برای کردایه تی به میدان آمدند و قربانی دادند” را بفهمیم؟ یعنی زمانی که کسانی را هم که نقطه امیدی هستند، یا سر به نیست و یا ممنوع الفعالیت و مهدورالدم اعلام کرده اند؟ باید برای چندمین بار شاهد جان بدربردگان “چپ” سربریده در مراسم عزا و جشن، آنهم “در تبعید” باشیم که با “افشا میکنیم، افشاء میکنیم” و طومار نویسی به نهادهای “حقوق بشری” خود را تسکین و تخدیر میکنند؟

اینجاست که دقیقا در متن همین شور وشوق به میدان آمدن مردم کردستان، برعکس باید با تمام قوا از فرصت طلبی احزاب ناسیونالیست کرد برای بازیچه قرار دادن مردم و مبارزات “شهر” در راستای سناریوهای “شاخ” آنها هوشیارانه و قاطعانه جلوگیری کرد. در این رابطه بویژه برای نیروها و شخصیتهائی که خود را مترقی و پیشرو و کمونیست و فعال عرصه های مبارزات کارگری و مدنی مینامند، جائی برای همراهی غیر انتقادی با فضای تب آلود نیست. اینجا میدانی برای انسانهای سرافراز بیرون آمده در تلاطم”رویدادهای بزرگ” برای بسنده کردن و تنزل به تاریکخانه کوچک رقص و سماع عارفانه و تنزل به موقعیت دراویش گیج و منگ حرکت “توده ها” نیست. در بسیاری از موارد تاریخ، گاه فرد پیشرو و انقلابی به تنهائی در برابر فضای پُر تب و تاب های غرق در نور و آتش، اما گذرا، سطحی، احساساتی و بی ریشه؛ یک تنه ایستادند. معنی “پیشرو” و “انقلابی” جز این نیست.

خواب و خیالهای ارتجاعی احزاب و جریانات قوم پرست کرد برای تصویر کردن کردستان ایران به عنوان مردمی که میتوان به همان سادگیِ “کردستان غربی و شمالی و جنوبی” آنها را به دنبالچه سربزیر و بی توقع و دنباله رو ناسیونالیسم کُرد، تبدیل کنند، باید برهم زد. هر اندازه سیر حرکت مردم در صحنه مصاف با جمهوری اسلامی شتاب بیشتری میگیرد، چندین برابر آن لزوم شکل دادن به نیروی چپ و کمونیستی که دورنما و پرچم سرنگونی خود را به عنوان مرجع واقعی رهبری جامعه در برابر آلترناتیوهای جریانات بورژوائی و ناسیونالیستی قرار میدهد، ضروری تر و عاجل تر است. اعتصاب عمومی مردم کردستان نشان داد که زمینه مادی شکل دادن به چنین نیروئی بالقوه وجود دارد و جامعه آماده حرف شنوئی از آن است. این نیرو باید بتواند از آژیتاسیون صِرف و مَدح و ثناء مبارزه مردم، به زمین سفت سیاست پا بگذارد، راه “انتخاب” را در مقابل مردم بگیرد و از نیروی بالقوه و از پشت تریبون تبلیغ و ترویج، باید به عرصه “رهبر” و “سازمانده”، پا بگذارد.

این رویکرد انتقادی جمعی از فعالان کارگری، سیاسی و مدنی:

“ما فعالین کارگری و مدنی ضمن قدردانی از تمامی مردم شهرهای کردستان، مرزبندی صریح و آشکار جنبش خود را نسبت به سیاست و عملکردهای غیرمسئولانه‌ای که در راستای اهداف قوم‌گرایانه است اعلام میداریم”

در این رابطه دلگرم کننده است و مستقل و صرفنظر از اینکه جمهوری اسلامی و نهادهای امنیتی آن در تلاش بقاء ممکن است از دَر ِتملق و چاپلوسی با چنین “انتقاد”هائی برای بایکوت نَفسِ حرکت مردم ظاهر شوند، اما در حقیقت نشان از زمینه اجتماعی تشکیل حزب رهبر سرنگونی جمهوری اسلامی و گرد آوری مبارزه مردم حول سیاستها و پرچم چنان نیروی دخیل در معادلات سیاسی جامعه ایران است.

۱۵ سپتامبر ۲۰۱۸

iraj.farzad@gmail.com