ایرج فرزاد-به مناسبت صدمین سالگرد انقلاب اکتبر

به مناسبت صدمین سالگرد انقلاب اکتبر

 این روزها صدمین سالروز انقلاب اکتبر است، انقلاب عظیمی که سیمای قرن بیستم را از بنیان عوض کرد. بسیاری از واقعه ای که “دنیا را تکان داد”، نام برده اند، بسیاری از جنبشهای موجود، چه جنبش ضد استعماری و استقلال طلبی و چه حتی هر اندیشه و فکر و گرایش و جنبش سکتهای مذهبی، سعی کردند که بگویند، الهیات رهائیبخش پس از انقلاب اکتبر، معنی واقعی و نمونه عملی خود را اثبات کرده است! در ایران هنوز فئودالی و در آستانه دوره “تجدد خواهی” و مشروطه طلبی برای لنین “صلوات” فرستادند. نیروهائی که از قرآن برای برقراری “قسط اسلامی”، الهام گرفته و جان بر کف نهاده بودند، قرآن و نهج البلاغه را از روی طاقچه هایشان برداشتند و بجایش مانیفست کمونیست و کاپیتال گذاشتند! معلوم شد که صلح آمیز ترین راه زندگی بشر، سوسیالیسم است.  معلوم شد وقتی ” تئوری” انقلابی به مرحله عمل درآید و انسانهای حامل آن تئوریها با اراده شان، قدرت دولتی را تصاحب کنند، چه دگرگونیهای شگفت انگیز بر نگاه و روابط بین انسانها بوجود می آید. معلوم شد در یک انقلاب سوسیالیستی طی مدت بسیار کوتاه فشار باورها و سنتها و عقاید بجا مانده از قرنها سلطه جامعه طبقاتی، چگونه برق آسا رخت بر می بندند و از مقاومتها و عِناد ورزیهای صاحبان و اولیاء تعصبات و پیشداوریها و جهالتهای انگار مرسوم و “قابل احترام”، “مقّدس” و غیر قابل تغییر، هیچ کاری ساخته نیست.

با اینحال آثار آن انقلاب عظیم کارگری فقط چند سال دوام آورد. کند و کاو و بررسی علل شکست انقلاب اکتبر به وسعت و عظمت آن انقلاب نیز وسیع و گسترده و متنوع و گاه متناقض بود. دوایری گفتند و نوشتند، در جامعه عقب مانده و هنوز تماما صنعتی نشده روسیه، “سوسیالیسم زود بود”، عده ای گفتند اساسا لنین و مارکس و تئوریهای آنان اشتباه بود و احکام نقد سرمایه داری مارکس در کاپیتال، فقط محدود به دوره توسعه نیافتگی کاپیتالیسم است. دوایر دیگری گفتند که در “شرق”. و جوامع تحت “استبداد شرقی”، بحث طبقه و مبارزه طبفاتی صدق نمیکند، طبقات وجود ندارند، خلق اند و توده و گروههای قومی، و مقوله ای به نام “فرهنگ” که با طبقه و مبارزه طبقاتی قابل توضیح نیست. بطور سرسام آوری شاهد بودیم چگونه از عقاید و بینش هائی که  برای همراهان مسیر باد، “مد” شده و محصول تعقل و تامل مستقل و انتخاب آگاهانه خود آنان نبود، دست کشیدند

.با فروپاشی “سوسیالیسم واقعا موجود”، که سرمایه داری دولتی و اردوگاه شوروی و زرادخانه پیمان ورشو و عقب ماندگی اقتصادی، ترس از تکنیک پیشرفته، محدود کردن آزادی فرد و شهروندان، “بلوکه” کردن کل آن اردوگاه از تمدن غرب را  “اردوگاه کمونیسم”    قالب کرده بودند، آن رویگردانی و “ابهام” به یک “توابیت” تمام عیار تبدیل شد.

 اما نیروهای طبقه بورژوا که جهان را در حیطه تصرف خود دارند، وقتی با بحران روبرو شدند، درست در همان ایام رویگردانیهای مذبذبهای سیاسی، کاپیتال را ورق زدند تا علل بن بست نظام بردگی مزدی را پیدا کنند.

 “لوموند دیپلوماتیک”، به مناسبت صدمین سالگرد انقلاب اکتبر مقاله ای نوشت، با این عنوان: “قرن لنین”.

 پس قراولان آکادمیک جامعه دارند از بازگشت مارکس و لنین حرف میزنند.  به نظر میرسد این نشان میدهد که در اعماق جامعه تحولی در حال وفوع؛ و آتشی زیر خاکستر است. بررسی انتقادی و سوسیالیستی علل شکست انقلاب اکتبر، مثل مانور و تمرین رزم  برنامه ریزی شده برای نبردهای بزرگ اجتماعی و مبارزه برای سوسیالیسم است.

منصور حکمت از علل و ریشه های شکست انقلاب اکتبر به تفضیل و به مناسبتهای مختلف نوشته است. ذیلا یکی از بحثهای جدلی و راهگشای او، “خطوط اصلى یک نقد سوسیالیستى به تجربه انقلاب کارگرى در شوروى”،  را در این  “رزمایش” میخوانید. بسیار آموزنده و رهگشا  است.

ایرج فرزاد

دوم اکتبر ۲۰۱۷