ایرج فرزاد -با پاشنه آهنین بر فرش وجدان و مدنیت بشر

با پاشنه آهنین بر فرش وجدان و مدنیت بشر

گفته شد که “سینمای ایران” با کسب دو جایزه برای شهاب حسینی و اصغر فرهادی در جشنواره کن، یکی از موفق ترین حضورهای خود در آن فیستیوال را “تجربه” کرد.

من، اما برخلاف “سینما” در “ایران” احساس خوشی نداشتم. تصور میکنم بسیاری از شهروندان جامعه ایران و وجدانهای بیدار در سراسر جهان به نحوی با این احساس تلخ من شریک اند. مگر میشود از سینمای کشوری آمد که میزان حداقل دستمزد رسمی کارگر از حد یک چهارم خط فقر پاٸین تر باشد و رفت روی “فرش قرمز” و به جهانیانی که آن صحنه را دیدند، حتی در یک جمله مبهم نگفت که انسان، زن و مرد، کودک و بزرگسال و کارگر و بیکار، و هنرمند و نویسنده در چه جهنمی زندگی میکنند؟

موارد چنان اعتراضهاٸی را در مبارزات و نافرمانیهای مدنی ورزشکاران و قهرمانان سیاهپوست آمریکا، علیه تبعیض نژادی و درست بر سکوی قهرمانی ندیده ایم؟ رژیم جمهوری اسلامی چه جنایات دیگری چون قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۰ و ۱۳۶۷ انجام بدهد و چند دهه دیگر قتل زنجیره ای و زندان کهریزک و جلادانی از تبار لاجوردی و خلخالی، چون صلواتی و مرتضوی سازمان بدهد که مردم جهان متوجه شوند، اگر هنرمند و سینماگری هم از “ایران” بر فرش قرمز پای میگذارد، به درد و آلام و آرزوهای سرکوب شده این میلیونها مردم برای برخورداری از حداقل حقوق مدنی همان “ایران”، آگاه است و هنگام دریافت جایزه، انسان است که قلب و احساس “هنری” اش از سنگ و آهن نیست و لبخند نمیتواند بر لبانشان بنشیند؟ چگونه است که بروی خود نمی آورند که عضو هیات سه نفره خمینی برای قتل عام زندانیان سیاسی، هم اکنون و به هنگام دریافت جایزه کن نیز، “وزیر دادگستری” است؟ چگونه میتوان به نقش خود در سینمای ایران افتخار کرد، اما در صحنه ای که چشم جهانیان به صحنه دریافت جایزه به سینماگران همان “ایران اسلامی” دوخته شده است، نسبت به تباهی جسمی و روحی میلیونها معتاد به مواد مخدر و سیر رو به افزون کارتون خوابان، ساکت بود؟ نسبت به مبارزه شهروند برای حق حیات که در رژیم اسلامی و قوانین شرع، اتهام “امنیتی” است و مستوجب زندان و محرومیت خم به ابرو نیاورد؟

تصور من این است اگر همه کسانی که صحنه دریافت جایزه فیستیوال کن توسط شهاب حسینی و اصغر فرهادی را دیدند، کوچکترین اشاره، حتی استعاره ای، را به اوضاع شکنجه آور و دردآوری که میلیونها شهروند ایرانی تحت حاکمیت رژیم اسلامی به آن محکوم شده اند، از زبان آنها میشنیدند، هم حُرمت و عّزت خویش و هم شهرت “سینمای ایران” را به میدان دیگری میبردند. آنگاه همه میفهمیدند که مدنیت و مدرنیسم و حق برخورداری از یک زندگی شایسته انسان برابر و آزاد در “دهکده جهانی”؛ در جامعه ایران چنان عمیق و ریشه دار است که خفقان اسلامی حاکم و گُرز چرخانی و قمه کشیهایش، نتوانسته است هنرمند و نویسنده و سینماگر آن “خطّه” را نیز، هر چند ملاحظه کار و “ما هنرمندان را به سیاست کاری نیست”؛ در انزوای پیشداوریها و فشار میراث ارتجاع دودمان شاهان و سلسله سلاطین و خلفا و امامان و ذریه های اسلام، به سکوت وادارد. آن سکوت توام با خنده سرمستانه، اما، به این معنی بود که تاثیر آن سنتها و میراث دو و سه هزار ساله تاریخ اعصار سپری شده “میهن”، متاسفانه هنوز سایه سنگینی بر جامعه “فرهنگی” و ذهنیت و ارزش گذاریهای هایشان دارد.

تصور میکنم سازمان دهندگان چنان فستیوالهاٸی با فرض پذیرش و مشروعیت بین المللی رژیم حاکم بر ایران، فرش قرمز زیر پای هنرمند و سینماگرش هم می اندازند. اگر جامعه بین المللی تا سقوط رژیم آپارتاید نژادی در آفریقای جنوبی حاضر نشد هیچ جایزه ای را به هنرمند و ورزشکار و نویسنده تحت رژیم آپارتاید ببخشد، و دولت “طالبان” را جز پاکستان و عربستان و امارات برسمیت نشناخت، این مبارزات و ایستادگیها و قربانی دادنها و زجر و شکنجه جسمی و روحی و روانی میلیونها شهروندان ایرانی است که نزدیک به چهار دهه است به انواع شیوه های مختلف نشان داده است که رژیم اسلامی را نباید به عنوان رژیم مشروع و “عضو سازمان ملل” و دارای سفارتخانه و کنسولگری در سراسر جهان برسمیت شناخت.

من از پای گذاشتن دو سینماگر نامبرده بر فرش قرمز فیستیوال کن، در این همراهی با  مشروعیت بخشیدن به یک ناروا و ظلم نسبت به “حقوق بین الملل” شهروندان جهان، و حقوق مدنی مردم ایران، واقعا افسرده شدم. این جایزه ای به آنها و به “شکوفاٸی” سینمای ایران تحت حاکمیت جنایتکاران اسلامی بود. ممکن است برای کسانی که در خلوت خود و با خرافه هایشان خود را فریب میدهند، این خدمتی به بزرگ کردن “نام” ایران نیز تلقی شود. اما در میدان واقعی زندگی انسانها، این حرکت نیشخندی تلخ و گزنده بر چهره وجدان بشریت متمدن بود. آنها با لبخند بر فرش قرمز راه رفتند، اما در جهان عواطف و آرزوهای انسانی ما شهروندان، با پاشنه آهنین بر وجدان و مدنیت بشر پای کوبیدند.

۲۴ مه ۲۰۱۶

iraj.farzad@gmail.com