ایرج فرزاد-اقتباس بدون ذکر منبع

اقتباس بدون ذکر منبع

 

عباس کویا در نوشته اخیر خود، “پس از دوسال و اندی”، بزعم خود، علت کناره گیری از عضویت در حزب کمونیست کارگری ایران و “فلسفه” آن اقدام را تشریح کرده است. به این جمله ها در آن نوشته توجه کنید:

” به مرور هر چه بیشتربه این نتیجه رسیده ام که رابطه فرد با تشکیلات کمونیستی نه میتواند و نه لزومی دارد که در یک قالب هرمی پاسخ بگیرد. بنظر من تشکل کمونیستی باید اعضا را در ظرفی که قدرت را به یکسان توزیع میکند سازمان دهد. این پایدارترین رابطه فرد و تشکیلات در یک سازماندهی کمونیستی است.”

(عباس گویا، پس از دو سال و اندی. خط تاکیدها همه جا از من است)

 

و این استنتاج:

 

” هرم قدرت در تشکیلات کمونیستی دست و پا گیر است

 

که عباس گویا با تقدیس “تشکل شورائی” و نیروی جادوئی “رای” در آن، به عنوان بدیل آن “هرم قدرت” در احزاب کمونیستی در برابر ما گذاشته است:

 

“شورا در شکل عملی آن یعنی سنگ بنای یک فرماسیون اجتماعی که هم تصمیم گیرنده است و هم مجری تصمیماتش است، که تقسیم قدرت در بین تمام اعضایش یکسان است. این تقسیم قدرت خود را درتوان تصمیم گیری، مشخصا در رای دادن نشان میدهد. پس اگر تمام اعضا در تصمیمات اساسی روزمره دخیل شوند، قدرت که خود بمعنی توان کنترل زندگی اجتماعی است بین همه به یکسان تقسیم و باز سازی میشود. اینجاست که دنیای ارتباطات امروزی امکان چنین تقسیم برابری از قدرت را فراهم کرده است. شما میتوانید در هر کجای دنیا باشید به کمک یک تلفن همراه یا مشابه آن در تصمیم گیری ها بصورت رای آنلاینی شرکت کنید. این امکانات عملی است که با رابطه فرد و تشکیلات چفت میشود. بنظر من شورا صرفا ظرف تشکل توده ای نیست بلکه مطلوب ترین شکل سازماندهی کمونیستی نیز هست.”(همانجا)

بگدارید قضاوتم را بدون نیاز به شرح و بسط، همینجا مطرح کنم. به نظر من نقطه حرکت گویا در این نقد، سیاسی نیست و بدیل او در قالب “شکل شورائی”، اقتباس از آئین نامه و اساسنامه انجمن های فرهنگی عمدتا در سوئد است که در سنت و میراث سوسیال دمکراسی و ّردیه ای  در برابر کمونیسم و ساختار هرمی آن، یعنی “سوسیالیسم دمکراتیک” است. واقعیت، اما، تا جائی که به مکانیسمهای “حزب سیاسی” برمیگردد این بود که از همان دوره، سوسیال دمکراسی، بر ساختار “هرمی” به عنوان ابزار دخالت در صحنه سیاست، انتخابات پارلمانی و نیز انتخابات شهرداری ها، استوار ماند و هنوز هم هست. اما برای انجمنهای فرهنگی و غیر اقتصادی – “ایده” ای، (ideela föreningar)، دمکراسی و  شرکت در “تقسیم قدرت” از طریق”رای”، بنیان چنان انجمن ها و شرط “عدم وابستگی” صوری آن انجمنها به احزاب سیاسی و نهادهای مذهبی اند. حقیقت مساله این است که در سوئد بویژه، ده ها شاید صدها “اتحادیه” سراسری (Förbund) فعالیت دارند که بازوهای احزاب سوسیال دمکراسی، حزب لیبرال مردم و حزب راست مُدرات ها و نیز حزب دهقانی “سنتر”اند.

 

حزب سیاسی بدون کنفراس و کنگره و انتخاب مدیریت ها و ارگانهای رهبری، که تا کنگره بعدی همه اعضاء موظف به پیروی از “اساسنامه” مورد تایید آنها بوده است، بی معنی است. این سانتی مانتالیسم “رای من”، را احزاب حاکم به انجمنهای فرهنگی و غیر سیاسی زیر مجموعه خود واگذار کرده اند. نه تنها فعالیت سیاسی، بلکه فعالیت کلوپ های ورزشی با این “ساختار شورائی” و رّد اتوریته و تصمیمات “هرمی” مُربّی ها و قدرت مافوق آنها بر “رای یکسان” ورزشکاران قابل تصور نیست. این مُربّی است که تصمیم میگیرد آرایش تیم چگونه باشد، چه بازیکنی را در فلان بازی مُعّین به میدان بفرستد و یا علیرغم “دلخوری” ها او را منتظر و نشسته بر “نیمکت”. از این نظر استخدام مُربی موفق، که شحاعانه تصمیم بگیرد در تقابل با سانتی مانتالیسم اعضاء تیم و “رای” هواداران و”گروه فشار” آنان و شهرت و”محبوبیت” بازیکنان، چگونه آرایشی به تیم بدهد و یا حتی چه مبلغ کَلانی را برای خرید از تیم های دیگر طلب کند، کلید ورزش حرفه ای و “غیر آماتور” است.

 

من بخاطر این نبود که چون در احزابی که از آنها کناره گیری کردم، در “تقسیم قدرت” مورد “ظلم” و “تبعیض” قرار گرفتم. اتفاقا موقعیت بالائی داشتم. من به این دلیل که آن احزاب، کمونیسمی را که من به آن باور داشتم، نمایندگی نمیکردند، کناره گیری کردم و نه نارضایتی از سانتی مانتالیسم روشنفکرانه که اتوریته، نظم و “دستور” برای عمل سیاسی را اهانتی به تریج عبای “دمکراسی” و “رای” و “منیّت” خویش میداند. از این نظر باید بگویم من با این نوع ذهنیت “کمونیست منفرد”ها که گویا  چون به ساحَت اصل “حاکمیت شورائی” آنها  تعّرُض شده و به موقعیت لوس و نُنُر “رای من” آنها برخورده است، مطلقا خوانائی ندارم.

 

تصویر عباس گویا از ساختار “دست و پا گیر” احزاب هِرَمی، حتی یک اقتباس ناشیانه از پلاتفرم و اساسنامه احزاب راست و سوسیال دمکراسی نیست. بیشتر تعمیم تفاسیر جورج اورول از ساختار هرمی هر “حزب سیاسی” اما با اقتباس از اساسنامه و آئین نامه انجمنهای فرهنگی و غیر انتفاعی “ظاهر مستقل” از احزاب بورژوائی، بویژه سوسیال دمکراسی، است.

 

۹ ژانویه ۲۰۱۸

Iraj.farzad@gmail.com