اژدر امیری-ماتریالیسم دیالکتیک انتخابات یا دیالکتیک ماتریالیسم تاریخی برگه رای !

ماتریالیسم دیالکتیک انتخابات یا دیالکتیک ماتریالیسم تاریخی برگه رای !

خدا خودش بزرگ است ! و اگر بخواهد به درد و رنج ملتی پایان دهد ، و ملتی را با سواد کند و گذار از استبداد به دمکراسی را ” با کمترین هزینه ” برای ملتی فراهم کند ، خودش مرد مومنی ، پاپی ، آخوندی ، روحانی را خواهد فرستاد !

 

 

خدا خودش بزرگ است و خدامراد فولادی  ” رئیس انجمن باسوادان کشور ” ماتریالیسم  دیالکتیک اش و دیالکتیک ماتریالیستی  تاریخی اش را مفت و مجانی به امان خدا رها میکند ! حال اگر نه مستقیم به خود خدا ، بلکه به نماینده خدا ، به فردی روحانی  ! و چاره ای هم جز این نیست !

 

 

خدا بخواهد دموکراسی میشود و در یک چشم بهم زدن  و با یک برگ رای ناقابل ، نخواهد هم نمیشود دیگر ! اینهم نوعی دیالکتیکه ، دیالکتیک قانونمند مشیت الهی !

 

 

و خدا  ” باز هم ” فرستاد مرد روحانی را و خدامراد فولادی  با درجه دکترای دیالکتیک ، سرمست از این ماتریالیسم تاریخی خدایی ! خدامراد باسوادی  که لازم می بیند  خوشحالی اش را از پروسه دموکراتیزاسیون و رای و انتخابات اخیر را با جامعه در میان بگذارد  چرا حاضر نیست بخاطر صداقت در گفتار و کردار هم که شده انگشت رنگ شده اش را به دیگران نشان دهد و چرا حاضر نیست آن فرستاده خدا را هم که قرار است این پروسه گذار را هدایت کند به جامعه معرفی کند ؟ دموکراسی که بدون نماینده نمیشود دیگر ! نماینده ات را هم بدون ترس و واهمه و شرم و حیا ، راست و پوست کنده به جامعه معرفی کن ! اینور رودخانه نشستن و گفتن اینکه آی دوستت دارم ” دموکراسی ” ، آی عاشقت ام ” دموکراسی ” که نشد دیگه ! باید از رودخانه گذر کرد ، دل به دریا زد ، گر طلب عشقی و رسیدن به معشوق ! مثل پناهندگان امروزی ! خطرات اش با خودت !

 

 

رئیس انجمن با سوادان و اندیشه ورزان کشور مردم را اعم از زن و مرد و پیر و جوان و بورژوا و پرولتر و بالا شهری و پایین شهری ( روستائیان را البته نه ) را دعوت کرد ، ” برابری همینجاست ، همینجا برقص ! ” ، علیرغم هر اختلافی که با حکومت دارند بروند و در انتخابات رای شان را به اونی که او می خواهد ندهند ، و بنابراین فعالانه شرکت کنند و به کاندیدای دموکراسیخواه رای بدهند !

 

 

خدامراد فولادی با سواد و با درجه دکترای دیالکتیک که ماشین دموکراسیخواهی را به نمایش میگذارد و به قصد فروش ، به شهروندان بیسواد نگفت که آیا این ماشین دموکراسیخواهی که قرار است از روی نعش استبداد گذرد کند ، بوق و صندلی هم دارد یا نه ؟ راننده اش هم اصلن تصدیق رانندگی دارد ! ندارد ؟

 

 

باور خرافی خدامراد به دموکراسی ، که در واقع چیزی نیست جز حق رای همگانی و برگه رای ، مثل باور خرافی انگلیسی های قدیمی است به خطا ناپذیری دولت پارلمانی ، باور خرافی به اینکه با آمدن دموکراسی ! ، بیکاری ، فقر و محرومیت ، اختلاس و دزدی ، سرمایه انحصاری رانتی ، همه و همه  پا به فرار میگذارند ، و اینهمه معجزه تنها و تنها از یک برگه رای ناقابل بر می آید !

 

 

” اپوزیسیون دروغین که سرنا را از سر گشاد آن می زند ، نمی خواهد به خود بقبولاند که اگر بیکاری هست ، اگر فقر و محرومیت هست ، اگر اختلاس و دزدی در بالا هست ، اگر حقوق کارگران ماها به تاخیر می افتد …، همه و همه ناشی از سرمایه داری دولتی انحصاری رانتی و حاکمیت نظامی پادگانی است …، این همه به آن معناست که اگر دموکراسی و آزادی های بی قید و شرط سیاسی وجود داشته باشد که همه بتوانند بدون ترس و واهمه و علنن وضع موجود را به چالش گیرند و علیه مسئولان و مسببان اقامه دعوا کنند ، چنین مشکلاتی با این شدت و حدت وجود نخواهد داشت . ”

 

 

خدامراد باسواد که سرنا را از سر درست اش مینوازد ، خدایی به شهروندان بیسواد کشور عقب افتاده نگفت که با وجود دموکراسی و با وجود دولت پارلمانی در کشورهای پیشرفته و تکامل یافته سرمایه داری ، آیا بیکاری ، فقر و محرومیت ، اختلاس و دزدی ، و سرمایه انحصاری  پا به فرار گذاشتند یا …؟ و مشکلات از  شدت و حدت شان کاسته  شده است یا … ؟ یا اینکه دزدی ها و اختلاس ها در مقیاس میلیاردی صورت میگیرند ! تمرکز و سرمایه انحصاری  از شدت و حدت اش کاسته شده است یا اینکه در مقیاسی بمراتب عظیم تر به پیش می تازد ! تمرکز و انحصار ذات این شیوه تولیدی مبتنی بر رقابت ، یعنی شیوه تولید کاپیتالیستی است ، از انحصارات این شیوه تولید است ، با دموکراسی یا بدون دموکراسی ! بر خلاف نظر دکترای دیالکتیک اتفاقآ در موکراسی بیشتر شکوفا میشود و گل میکند ، جلسات سالیانه حزب فولکس واگن و زیمنس ( این احزاب واقعی ) و غیره را ببنید ،  هیچ چیزی از جلسات احزاب بقول سیاسی کمتر ندارند ، هیئت رئیسه ای (دفتر سیاسی ) در پیشخوان و اعضای نشسته بر روی صندلی ، جر و بحث و بالاخره رای گیری و اتخاذ تاکتیک و استراتژی حزب فولکس واگن و زیمنس در سال آینده ، و همه این مراسم هم با رای گیری و کاملن بر اساس اصول دموکراسیخواهی !

 

 

از دموکراسی کمتر یا بیشتر انتظار معجزه نداشته باش آقای با سواد ! دموکراسی بیشتر  Mehr Demokratie را حزب چپ دویچلند ( آلمان ) طلب میکند و خیلی های دیگر  ، در سوئیس دموکراسی بیشتر یا دموکراسی مستقیم ، بیشتر و بیشتر اجرا میشود ، جوریکه در سوئیس حتی برای خرید و فروش شبانه ( بین ساعت یک تا پنج صبح ) سوسیس و تخم مرغ  خام  و پخته  در پمپ بنزین ها Tankstellen   (سال 2013 ) رفرندام  میگذارند ، در همه این موارد و اینهمه دموکراسی هرکسی با چشم مصلح هم میتواند ببیند که بانک ها سر جایشان هستند ، شرکت ها و انحصارات سر جایشان هستند ، با سوادان و اندیشه ورزان سر جایشان هستند ، بورژوا ها و پرولتر ها هم سر جای قبلی اشان ، و خیلی خلاصه مناسبات تولیدی کاپیتالیستی در همانجایی قرار دارد که مارکس در کاپیتال تشریح میکند .

 

 

فولادی با سواد البته مخالف مناسبات  کاپیتالیستی پیشرفته نیست ، لذا از دارا و ندار ، بیکار و با کار ، بورژوا و پرولتر ، بورژوای داخلی و خارجی ، ” کمپرادور و غیر کمپرادور ” ، حاکم و محکوم ، و از همه شهروندان ” عاجزانه ” تقاضا میکند دندان روی جگر بگذارند و در ” یک هارمونی اجتماعی ! ” ، و یک ائتلاف نا نوشته پروسه گذار ” از  فئودالیسم ! ” به سرمایه داری پیش رفته را متحقق کنند ، و صد البته به رانندگی مردان خدا ! در این پروسه پر سوز و گداز گذار البته درد و رنج و سختی های بسیاری هست ،  که این را هم ملت بزرگوار پرولتاریا و محرومین به بزرگواری خودشان بر ملت بورژواها و ثروتمندان ببخشند ! از مشقات دوران گذار است و موقتی و گذرا !

 

 

ماتریالیسم و مارکسیسم فولادی شبیه مادیگرایی و مارکسیسم آخوندی است که رفته در درس خارج (حال در داخل  و یا در خارج )، از مادیگرایی و مارکسیسم چیزهایی خوانده و آموخته  و حالا برگشته در حوضه و برای طلاب  به تعبیر و تفسیر مادیگرایی و مارکسیسم می پردازد !

 

 

موضوع ماتریالیسم  خدامراد فولادی ، ماتریالیسم عهد بوقی و قدیمی ، یعنی جامعه مدنی یا جامعه بورژوایی  bürgerliche  Gesellschaft  است ، در حالیکه موضوع ماتریالیسم جدید جامعه انسانی  menschliche Gesellschaft  است . و جامعه انسانی ” (و نه حیوانی ) ” هم صاف و ساده یعنی جامعه کمونیستی ، یعنی بدون مالکیت خصوصی و کار مزدی  ، یعنی امروز این ، فردا کار دیگری کردن ، صبح به شکار ، بعد از ظهر به ماهیگری ، و عصر به پرورش حیوانات پرداختن ، بعد از شام  انتقاد  کردن ، اگر حال و حوصله اش را داشتم ، بدون اینکه بخواهم شکارچی ، ماهی گیر ، چوپان یا منتقد بشوم .

 

 

قرار نیست کمونیست ها و ماتریالیست های جدید برای سرفرازی و سربلندی ملت بورژوا ها در پروسه گذار جانفشانی کنند ! برای ماتریالیسم جدید بدون شک !

 

 

اژدر امیری  .  27.05.2017