امیر پیام – یادداشت های جنبش کارگری: زنان کارگر، پرولتاریای فراموش شده در ایران

یادداشت های جنبش کارگری:
زنان کارگر، پرولتاریای فراموش شده در ایران

در آستانه هشت مارچ 2014 و سی و پنجمین روز جهانی زن در زیر سیطره خونین رژیم اسلامی سرمایه داری ایران هستیم. اگر در اغلب کشورها هشت مارچ روزی برای بزرگداشت حقوق کسب شده زنان و اعلام تداوم مبارزه برای تعمیق و گسترش این حقوق است، تحت جمهوری اسلامی اما این روزی است یکسره برای اعتراض و مبارزه علیه ستمکشی و بی حقوقی و فرودستی زنان و علیه تلاش برای تبدیل نمودن آنان به شهروندان درجه دو و نیمه انسانهای پشت سر مردان.

جمهوری اسلامی نه فقط حکومت طبقه سرمایه دار ایران برای استثمار میلیونها کارگر مزدی تولید کننده همه ثروت موجود و برای حفظ و تحکیم بردگی مزدی کارگران است، بلکه در همان حال حاکمیت ایجاد و حفظ و تحکیم آپارتاید جنسی و فرودستی و ستم کشی همه زنان کارگر و غیر کارگر می باشد. اینکه چرا این حکومت که از پیشرفته ترین و مدرن ترین شیوه های سرمایه داری جهان برای استثمار نیروی کار و بهره کشی از کارگران یعنی از نئولیبرالیسم و نئوکنسرواتیسم و مانیتوریسم و مکتب شیکاگو و نسخه های صندوق بین المللی پول و بانکی جهانی بهره می جوید و از اینرو یک دولت مدرن سرمایه داری است، اما در مورد زنان عمیقا ماقبل مدرن و قرون وسطی عمل می کند و از تاریک ترین دوره های تاریخ بشر الهام می گیرد، هر دلیلی داشته باشد تغییری در این نمی دهد که زنان بطور اعم و مستقل از تعلق طبقاتی شان تحت ستمی مشترک یعنی ستم جنسی قرار دارند. آنان صرفا به دلیل زن بودن و همچنین به دلیل نقش اجتماعی که جامعه مردسالار حمایت شده و تقویت شده توسط حاکمیت اسلامی ضد زن برایشان تعریف کرده و بر سرنوشت شان حک نموده است، تحت انواع ستم و تبعیض و بی حقوقی و اجحاف و بی حرمتی قرار دارند که توسط حاکمیت سیاسی و قوانین ضد زن و ارتجاع مذهب و فرهنگ واپسگرایانه ملی و مرد سالارانه بر آنان اعمال می شود.

اما ایران یک جامعه سرمایه داری است و جمهوری اسلامی نیز دولت طبقه سرمایه دار در این جامعه می باشد. از اینرو مساله زنان همراه و همزاد آن ستم جنسی عمومی و فراطبقاتی وارده بر همه زنان، مساله ای طبقاتی نیز هست. در اینجا نیز زنان به حکم تقسیم مادی جامعه سرمایه داری به طبقات استثمارکننده و استثمار شونده، و به طبقه کارگر و سرمایه دار، به زنان کارگر و غیر کارگر تقسیم می شوند. اگر در مبارزه علیه ستم جنسی عمومی و فراطبقاتی وارده بر همه زنان که در دوران حاضر توسط نظام ارتجاعی و ضد زن جمهوری اسلامی اعمال می شود همه زنان و مردان معترض و حق طلب می توانند و می باید متحد و یکپارچه عمل کنند، اما مبارزه زنان کارگر علیه ستم جنسی و طبقاتی که در محیطهای کار و معاش به صرف زن بودن و کارگر بودن بر آنان وارد می شود تماما در گرو مبارزه متحد زنان و مردان کارگر به مثابه طبقه پرولتاریا می باشد. و این ما را به موقعیت ویژه و متمایز زنان کارگر در مساله زنان بطور کلی می رساند. موقعیتی که هم در مبارزه عمومی عیله ستم عمومی وارده بر زنان، و هم در مبارزه جنبش مستقل کارگری از کمترین جایگاه و از اهیمتی پایین برخوردار است. اگر چه در باره موقعیت زنان کارگربا فقدان تحقیقات جامع مواجه ایم اما همین اندک گزارشات و تحلیل ها موجود زندگی پر مشقت آنان را ترسیم می کند.

بنابر آمارهای موجود بیش از 4 میلیون زن کارگر درایران به کار مزدی اشتغال دارند. از این تعداد یک میلیون و 700 هزار نفر در بخش خدمات، 850 هزار نفر در کشاورزی، 850 هزار نفر در صنعت کار می کنند. همچنین حدودا یک میلیون و 300 هزار نفر که آمار دقیقی از آنان در دسترس نیست در کارهای خانگی شامل انجام نزدیک به سیصد نوع کار تولیدی و خدماتی در منازل زنان کارگر، ارائه خدمات خانگی نظیر آشپزی و نظافت و خانه تکانی و مراقبت از کودکان و سالمندان و بیماران در منازل دیگران، و در کوره پزخانه ها و قالی بافی ها و کارگاههای غیر رسمی و زیر زمینی به کار مزدی مشغولند.

حداقل دستمزد رسمی برای کارگران ساده و ظاهرا در ازای 44 ساعت کار هفتگی بطور سالانه توسط حکومت تعیین می شود که همیشه چند برابر زیر خط فقر اعلام شده توسط نهادهای همان حکومت است. گزارشات متنوع نشان می دهد که دستمزد کارگران زن در ازای اغلب ساعت کار بسیار بیشتر و هفته ای 50 تا 70 ساعت، در ابعاد وسیعی به میزان 2 و 3 و حتی 4 برابر کمتر از همان حداقل دستمزد رسمی می باشد. همین به اصطلاح دستمزدها در موارد زیادی با تاخیرهای چند ماهه پرداخت می شوند. به همراه اینها نیز پرداخت مزد نابرابر به زنان در محیطهایی که کار مشابه مردان کارگر همانجا را انجام می دهند وسیعا جاری است.

در ایران 2/5 میلیون نفر زن سرپرست خانواده و تنها نان آور خانواده زندگی می کنند که اکثریت بزرگی از آنان زنان کارگر هستند. این زنان سرپرستی فرزندان و بعضا همسران خود و یا دیگر اعضای خانواده شان را به عهده دارند. کل درآمد ماهانه زنان سرپرست خانواده، یعنی جمع مزدی که می گیرند با مستمری های تحقیر آمیز ماهانه 40 تا 90 هزار تومانی «کمیته امداد امام خمینی» و «سازمان بهزیستی» و «تامین اجتماعی» که اگر بهشان تعلق بگیرد همیشه زیر خط فقر و پایین تر از حداقل دستمزد است. در سال جاری که خط فقر 2 میلیون تومان و حداقل دستمزد 487 هزار تومان است به گفته رئیس سازمان آمار ایران بالاترین درآمد یک زن سرپرست خانواده 1 میلیون و 200 هزار تومان و پایین ترین درآمد برای یک زن سرپرست خانواده 275 هزار تومان ثبت شده است.

به اعتراف جریان ضد کارگری خانه کارگر رژیم اسلامی، بیش از 80 درصد کارگران ایران با قراردادهای موقت بدون مدت تا مدت یکساله و بیش از 50 درصد از کارگران قراردادی بصورت «قراردادهای سفید امضا» و درحالت بردگی مطلق کار می کنند. یعنی میلیونها کارگر و خانواده شان در ناامنی کشنده شغلی و در محرومیت از همان حقوق و مزایای ناچیز و بیمه درمانی بسر می برند. کارگران قراردادی تحت ستم مضاعف شرکت های پیمانکاری و شرکت های کاریابی قرارداشته و بخش مهمی از آنان در کارگاههای زیر 10 نفر شاغلند که قانونا تحت پوشش همان قانون کار ضد کارگری نمی باشند. نکته تکان دهند در اینجا اینست که حتی به اعتراف ابولفضل فتح الهی، نایب رئیس «کانون عالی انجمن های صنفی کارگران» که یکی یگر از همان تشکلات ضد کارگری دست ساز رژیم است: 70 درصد قراردادهای سفید امضا، این زنجیر های بردگی مطلق طبقه کارگر ایران، برای زنان کارگر است.

زنان کارگر نه فقط در فقر و نداری و ناامنی شغلی و با کمترین حقوق و بدون هیچ مزایایی بسر می برند، بلکه در همان حال باید بار سنگین و خرد کننده فرهنگی مرد سالارانه در محیط های کار و برخورد های و رفتارهای توهین آمیز و تحقیر کننده را بردوش کشند. در کنار همه اینها آنان نیز در معرض دایمی خشونت جنسی از طریق کلام و نگاه و لمس بوده و مورد تعرض و سوء استفاده جنسی قرار می گیرند. خشونتی که به کارفرما محدود نشده و شامل همکاران مرد زنان کارگر نیز می شود.

اما اگر 4 میلیون زن کارگر که تولید کننده بخش عظیمی از ثروت موجود هستند و خود در فقر و فلاکت و بی حقوقی و ناامنی و بی حرمتی و زیر سلطه فرهنگ ستمگرانه مردسالارانه و خشونت جنسی می باشند، جنبه پنهان موقعیت تحت ستم و فرودستی آنان اینست که در عرصه مبارزه برای تغییر وضع موجود از هیچ صدا و ابراز وجودی به مثابه زنان کارگر برخوردار نیستند. لذا مشکلات و محرومیت ها و مشقات و نیازها و مطالبات آنان طرح نمی شود و برجسته نمی گردد و به عنوان جبهه ای از مبارزه طبقاتی علیه وضع موجود گشوده نمی شود.

اگر این درست است که موقعیت و نیازهای هر قشر تحت ستمی تنها هنگامی بطور جدی مورد توجه قرار می گیرد که توسط فعالین اجتماعی آنان که به جلوی صحنه آمده اند طرح و پیگیری شود، آنگاه در مورد بی صدایی زنان کارگر در مبارزات جاری بلافاصله می توان و می باید به فقدان حضور فعالین کارگری زن در این مبارزات تاکید نمود. فقدان حضوری که اگر چه از دیدگاه فرهنگ ارتجاعی مردسالاری تقصیر خود زنان است، اما از دیدگاه کارگر برخوردار از آگاهی طبقاتی تنها نشانه جنبه دیگری از ستم موجود علیه زنان کارگر است. فرهنگی مردسالاری آنچنان چتر خود را بر مبارزه طبقاتی کارگران گسترده که فرجه ای برای ابراز وجود فعالین کارگری زن باقی نمی ماند.

برای تغییر این وضع چه باید کرد؟ چگونه می توان آنچنان فضا و محیط برابر و محترم و امن و حمایتگرانه و رفیقانه ای را در مبارزه طبقاتی ایجاد نمود تا زنان کارگر بتوانند آسوده و با اطمینان خاطر دست در دست کارگران مرد در مبارزه مشترکشان برای رهایی از ستم طبقاتی و ستم جنسی و هر شکل دیگری از ستم همچون تنی واحد یعنی پرولتاریاعمل کنند؟

طرح مساله زنان کارگر و پاسخ به این سوالات سنتا وظیفه تعریف شده و داده شده نیروهای چپ و کمونیست بوده است. اما در دوران کنونی متاسفانه نگاه بخش زیادی از چپ ایران به جنبه عمومی و فراطبقاتی مبارزه حق طلبانه زنان محدود شده و مساله زنان کارگر را کنار زده است. چنین دیدگاه هایی بعضا تا آنجا به عقب رفته اند که مبارزه برای حقوق زنان را چیزی فراتر از مبارزه بر حق زنان طبقه متوسط به بالا علیه ستم جنسی وارده بر آنان درک نمی کنند و عملا یک فمینیسم لیبرال را که علیه جمهوری اسلامی می تواند میلیتانت هم باشد را جانشین رویکرد مارکسیستی و طبقاتی در برخورد به مساله زنان نموده اند.

بنابراین امروز بیش از هر موقع دیگری پاسخ به این سوالات و طرح و برجسته نموده موقعیت زنان کارگر و ایجاد فضای لازم برای به میدان آمدن فعالین مستقل کارگری زن وظیفه ای در مقابل کارگران آگاه و فعالین کمونیست طبقه و همه فعالین مستقل کارگری می باشد. وظیفه ای که شامل آگاهگری در باره ماهیت ستمگرانه فرهنگ مردسالاری و جنبه ها متنوع و پیچیده این ستم علیه زنان در بین توده های کارگر، و مبارزه انتقادی-آموزشی با حضور و بروزات آن در صفوف فعالین و تشکلات مستقل کارگری، و اتخاذ تمهیدات لازم برای حضور فعالین کارگری زن در همه عرصه های مبارزه طبقاتی می باشد. جنبش مستقل کارگری ما با همه فداکاریها و تاثیراتی که بر مبارزات کارگری دارد اما جنبشی مردانه است. این جنبش باید بتواند آگاهانه و با بمیدان آوردن فعالین کارگری زن پوسته مردانه خود را بدور اندازد و با انعکاس موقعیت بردگی زنان کارگر به صدای پرطنین نیازها و آرزوها و آمال آنان نیز بدل شود و به این ترتیب منعکس کننده کلیت مبارزه طبقاتی پرولتاریای ایران باشد.

امیر پیام
9 اسفند 1392
28 فوریه 2014
amirpayam.wordpress.com
*******************************************************