امیر پیام-یادداشت های جنبش کارگری:از رانا پلازا تا ساختمان پلاسکو

یادداشت های جنبش کارگری:

از رانا پلازا تا ساختمان پلاسکو

همین چهار سال پیش، در 23 آوریل 2013، بود که رانا پلازا در داکا پایتخت بنگلادش کاملا فروریخت و به انبوهی مخروبه بدل گشت، ساختمان هشت طبقه ای که از کارخانجات تولید پوشاک صادراتی برای برندهای مشهور جهان بود. در رانا پلازا نزدیک به سه هزار کارگر عمدتا زن کار می کردند که هنگام فروریختن آن هزار و صد و سی نفرشان در چند دقیقه جان باختند و هزار و ششصد و پنجاه نفر نیز مصدوم شدند.

در 19 ژانویه 2017، در تهران پایتخت ایران، ساختمان هفده طبقه پلاسکو بدنبال سه ساعت آتش سوزی در طبقه دهم آن که مهار نشد کاملا فرو ریخت و به انبوهی مخروبه بدل گشت. ساختمان پلاسکو از مراکز مهم تولید و توزیع پوشاک در ایران بود. گفته می شود در آنجا حدود 600 کارگاه تولیدی کوچک عمدتا با کمتر از ده کارگر و بنگاههای توزیع پوشاک فعالیت می کردند و در مجموع چهار هزار نفر شاغل بودند.

تشابهات این دو واقعه نشان می دهند که فرو ریختن ساختمان پلاسکو در کنار رانا پلازا قرار می گیرد و یکی از فجایع مهم محیط کار و از مصادیق ستم طبقاتی علیه کارگران و سیاست های ضد کارگری رژیم حاکم در ایران است. درک این حقیقت و دوری جستن از تفاسیر گمراه کننده به عناوین «فاجعه ملی» و «فروریختن نماد توسعه» و «نماد مدرنیته ایران در آتش سوخت» و غیره، کمک می کند تا بتوان به درک علل واقعی این فجایع دست یافت.

آنچه که از آن سوء استفاده می شود تا فرو ریختن ساختمان پلاسکو را از یک فاجعه محیط کار مجزا نموده و در ردیف حوادث عموی اجتماعی که به اصطلاح  در اثر عوامل «غیرقابل پیش بینی و غیرقابل کنترل» و یا در اثر بی مبالاتی و بی کفایتی مسئولین امر رخ می دهند قرار دهد ظاهرا تعداد کم قربانیان اعلام شده توسط دولتیان است. به اضافه اینکه از همان ابتدا کل فاجعه را به «شهادت آتش نشانان» محدود ساختند و برایشان اشک تمساح جاری نمودند. این در حالی بود که خود کارگران زحمتکش آتش نشانی بخشی از طبقه کارگر ایرانند که قربانی شرایط سخت و ناامن محیط کار خود و عملکردها و سیاست های ضد کارگری مدیریت آتش نشانی و مسئولین شهرداری و کل حاکمیت شدند.

اگر به این ترفندها توجه نکنیم آنگاه تصور این سخت نیست که فرو ریختن ساختمان پلاسکو بالقوه حامل کشتار صدها و چند هزار کارگر شاغل در آن بود و می توانست همچون رانا پلازا به قتلگاه توده کارگران بدل شود. تنها این شانس که آتش سوزی به جای میانه روز و در زمان کار، در فاصله 7 تا 8 صبح و پیش از شروع روز کار رخ داد بطور کاملا اتفاقی مانع وقوع این کشتار بزرگ شد.

بهمراه این خطر بالقوه که تصادفا دفع شد، اما در گزارشات منتشر شده به همان صورتی که آمده اند نیز شواهد زیادی گواه آنست که تعداد قربانیان ابدا به «16 آتش نشان و 4 تن شهروند عادی» محدود نیست. با توجه به کنترل کامل نشر اخبار واقعه و انحصار مطلق آن توسط حکومت فاسد، و اظهارات کذب و ضد و نقیض  مسئولین و نهادی حکومتی، و تلاش آشکار آنان برای حداقلی نمایاندن لطمات انسانی، و این واقعیت که کارگاههای تولید پوشاک بویژه در دوره پرکار نزدیک به عید اغلب شبکاری دارند، همه نشان می دهند که بی تردید جسم تعدادی از کارگران در زیر آوار پلاسکو و نامشان در زیر آوار کنترل و انحصار خبری حکومت مدفون شده است.

 در ساختمان پلاسکو نیز همانند رانا پلازا امکانات ایمنی محیط کار صفر بوده است. ساختمان قدیمی و فرسوده بود و در انتظار تعمیرات معوقه به فاجعه خود نزدیک می شد. پلکان خروج اظطرای نه در داخل آن و نه در بیرون آن که معمولا بصورت پلکان فلزی بر بدنه ساختمانهای قدیمی نصب می شود وجود نداشت. سیستم آبپاش اتوماتیک دورنی برای اطفای حریق از داخل ساختمان که نصب آن ساده است و بویژه برای برج ها خیلی حیاتی اند وجود نداشت. کپسول های دستی آتش نشانی در طبقه دهم که محل شروع آتش سوزی بود گاز نداشتند و حاضرین نتوانستد در همان آغاز با آتش مقابله کنند. در حالی که آتش به طبقات بالایی سرایت می کرد شلنگ های آتش نشانی هم تا طبقه دهم بیشتر نمی رسید. هیچ گزارشی از بازرسی های ماهانه شرایط ایمنی ساختمان و تمرین های تخلیه ساختمان موجود نیستند. شهرداری می گوید بارها بابت خطراتی که پلاسکو را تهدید می کرد به هیئت امنای ساختمان و بنیاد مستضعفان مالک آن رسما هشدار داده است و آنها متقابلا می گویند شهرداری دروغ می گوید، و این بازی به قدمت عمر جمهوری اسلامی جریان داشته و دارد.

در ساختمان پلاسکو نیز همانند رانا پلازا کارگران در فقر و بی حقوقی بسر می بردند. دستمزدهای ناچیز و شرایط سخت کاری و فقدان بهداشت و ایمنی محیط خصلت نمای این اماکن است. از طرف حکومت و تشکلات ضد کارگری آن تلاش می شود تا موقعیت کارگران ساختمان پلاسکو کم رنگ و پنهان شود و بعضا حتی حضورشان کتمان شود. اما این خبر تایید شده که از چهار هزار کارگر آنجا تنها هفتصد و پنجاه نفر مشمول بیمه تامین اجتماعی هستند که می توانند از مزایای حداقلی بیمه بیکاری برخوردارشوند گویای این واقعیت است که سه هزار و دویست و پنجاه نفر مابقی به خاطر خروج قانونی کارگاههای زیر ده نفر از شمول قانون کار غیر رسمی و قراردادی بوده و در بی حقوقی مطلق قرار دارند.

در هر دو این موارد پرداخت خسارت به بازماندگان نیز تحقیر کننده و به اندازه خود فجایع ستمگرانه است. در بنگلادش بعد از بیش  از یکسال کمپین های افشاگرانه بین المللی و فشارهای زیاد و مداخله سازمان بین المللی کار کمپیانی های چند ملیتی نهایتا پذیرفتند به هر نفر تنها 645 دلارغرامت بدهند. در مورد ساختمان پلاسکو نیز دولت منت گذاشته و وعده داده به کارگران غیر رسمی تنها برای چهار ماه مقرری یک میلیون تومانی بدهد.

حال باید پرسید مسئول این فجایع و مصائب وارده بر کارگران کیست؟ اگر پاسخ را به دولتیان و حکومتگران و مدافعان ریز و درشت نظام سرمایه داری واگذار کنیم به مقصر نمودن قربانیان یعنی خود کارگران خواهیم رسید. در مورد رانا پلازا تکرار می شد «به کارگران گفته شده بود که ساختمان ترک دارد»، و در مورد ساختمان پلاسکو نیز معاون امنیتی استانداری تهران عامل آتش سوزی را «سهل انگاری انسانی» دانسته است.

اما مسئول درجه اول همه سوانح محیط کار در همه جا نظام سرمایه داری است که بر بنیاد سود خواهی حداکثری و فزاینده و بی پایان قرار دارد و سلامتی و جان کارگر در خدمت تامین آنست. در سی سال گذشته به دنبال اجماع جهانی سیاست نئولیبرالی در نظام سرمایه داری که چیزی جز تعرض بی امان به سطح معاش و زندگی و شرایط کار طبقه کارگر نیست، دستاوردهای مبارزات کارگری برای اعمال استانداردهای پیشرو در زمینه بهداشت و ایمنی محیط کار مورد تعرض واقع شده و فجایع زیادی به بار آورده است. مطابق نتایج تحقیقی که توسط وزارت نیروی انسانی و دانشگاه تمپر فنلاند برای ارزیابی جهانی میزان سوانح  و صدمات جانی محیطهای کار در سال 2014  انجام شده، در این سال در جهان دو میلیون و سیصد هزار مرگ به دلایل مربوط به محیط کار رخ داده است، که از این تعداد دو میلیون ناشی از بیماری های مربوط به محیط کار است و سیصد هزار ناشی از سوانح محیط کار می باشد. به این ترتیب می بینیم که در زمینه بهداشت و ایمنی محیط کار یک جنگ تمام عیار و خونین از طرف طبقه سرمایه دار علیه طبقه کارگر در جریان است.

مسئول بعدی و به همان اندازه مهم، حکومت ها و نظام های سیاسی کشورهای سرمایه داری هستند که ابزار سلطه طبقه سرمایه دار و حافظ منافع آن هستند و ابزار تحمیق طبقه کارگر و تحکیم بردگی این طبقه و بهر کشی از آن توسط سرمایه داران می باشند. در هر جزیی از موقعیت تحت ستم کارگران و در هر بخشی از مصائب وارده بر آنان باید نقش تعیین کننده دولت به معنای نظام سلطه سیاسی طبقه سرمایه دار را دید و آنرا به خود یادآوری نمود و به دیگران نشان داد. بدون وجود چنین قدرت قاهری نه طبقه سرمایه دار می تواند اینطور فعال مایشا جامعه بشری باشد، و نه کارگران به این موقعیت بندگی و بردگی تن خواهند داد.

در ایران در کنار نقش تعیین کننده نظام سرمایه داری و حکومت طبقاتی آن بطور کلی، باید بر شکل استبدادی حاکمیت سرمایه داران یعنی جمهوری اسلامی که هیچیک از حقوق شناخته شده کارگری و نیز حق تشکلهای مستقل کارگران را به رسمیت نمی شناسد و مبارزات آنان از جمله برای داشتن استانداردهای پیشرو بهداشت و ایمنی در محیط کار را بی وقفه سرکوب می کند تاکید ویژه داشت. جمهوری اسلامی  با همه اجزایش، از بیت رهبری تا قوای سه گانه و نیروهای سرکوبگر و امنیتی اش، و تا جناح های درونی و بیرونی اش، تا شهرداری و دیگر نهادهایش، و تا بنیاد مستضعفان اش که بیش از سی سال است از ساختمان پلاسکو فقط پول جارو نموده و (به گفته جواد درودیان رئیس اتحادیه پیراهن دوزان) ماهانه هفت میلیارد تومان بصورت دریافت اجاره و حق انتقال سرقفلی ها از آنجا درآمد داشته یعنی پولی که تماما از ارزش اضافه تولید شده توسط چهار هزار کارگر به جیب زده است، تا همان کارفرمایان کارگاههای کوچک که از ِقبل بی حقوقی مطلق تحمیل شده به طبقه کارگر توسط حکومت سرکوبگر نهایت استفاده را می برند و کارگران را بصورت قرارداد موقت و در بی حقوقی استثمار می کنند و حتی حق بیمه شان را نمی پردازند، آری همه این طیف رنگارنگ که در پناه چتر خونین جمهوری اسلامی به تار و پود زندگی طبقه کارگر چنگ انداخته اند تا سود انباشت کنند مسئول حوادث میحط کار و تنها مسئول فاجعه ساختمان پلاسکو هستند.

امیر پیام

15 بهمن 1395

3 فوریه 2017

amirpayam.wordpress.com

*******************************