اصغر کریمی- زمینه های ایجاد تشکل های توده ای کارگری در ایران

بحث در یک سمینار حزبی

 

زمینه های ایجاد تشکل های توده ای کارگری در ایران

با تشکر از نسان نودینیان عزیز سردبیر نشریه کارگر کمونیست که امکان این سمینار را فراهم کرد. رفقا، بحثی که اینجا مطرح میکنم، خطوط کلی آنرا قبلا در چهارچوب بحثی عمومی تر در مقاله ای در کارگر کمونیست نوشته ام. امیدوارم فرصت کرده باشید بخوانید. بعضی جنبه های بحث را اینجا سعی میکنم دقیق تر و واضح تر توضیح بدهم. با اینحال بدلیل ذیق وقت خیلی فشرده بحثم را مطرح میکنم در واقع تزهایم را مطرح میکنم. امیدوارم با دخالت رفقا بحث بیشتر باز بشود و دقیق تر بشود.

من فکر میکنم بحث تشکل های کارگری بحثی بسیار مهم است و الان با زمینه های مساعدی که برای ایجاد تشکل های کارگری ایجاد شده و فاکتورهایی که تغییر کرده است لازم است مجددا در دستور ما قرار گیرد و مفصل به آن بپردازیم و بحث را به سرانجامی برسانیم. این یک نیاز مهم جنبش کارگری است و حزب لازم است این مساله را بعنوان موضوعی مهم در دستور بگذارد و به جایی برساند.

اینرا هم بگویم که بحث من در این سمینار درمورد تشکل های توده ای کارگران است نه تشکل حزبی. نکته دیگر اینکه بحث من اساسا مربوط به شرایط کنونی است. چه چیزی در مقطع کنونی عملی است و تمرکز ما کجاها و چه باید باشد؟ چه چیزی در شرایط کنونی جنبش کارگری و مشخصا تشکل های توده ای را یک قدم جلو میبرد؟

اولین نکته این است که با دید بازتری باید به تشکل توده ای نگاه کنیم. مجمع عمومی یا دو قطبی شورا اتحادیه بحث محدودی است و باید خیلی فراتر از این به مساله نگاه کنیم. حتی متمرکز شدن به چهارچوب محیط کار و کارخانه ما را از برخورد سازنده به مساله تشکل های کارگری محدود میکند. البته تاکنون هم خیلی خودمان را به این چهارچوب ها محدود نکرده ایم اما هیچوقت هم ننشسته ایم در چهارچوبی بزرگتر به مساله تشکل نگاه کنیم و بطور جدی آنرا در دستور بگذاریم.

بیست سی سال قبل مجمع عمومی شاید تنها ظرف تشکل یابی بود، راه دیگری نبود نه میشد سندیکا درست کرد نه مثلا کانون صنفی معلمان و غیره. از دهه هشتاد راه برای گرد هم آمدن فعالین بازتر شده است. راه اعتراضات سراسری هم بازتر شده. یعنی کارگران توازن قوای دیگری ایجاد کرده اند و اشکال دیگری از مبارزه و اشکال متنوعی از تشکل زمینه پیدا کرده است. هر تشکلی که مستقل از دولت ایجاد شود مهم است و باید تلاش کرد در مراکز و در میان بخش های بیشتری از کارگران ایجاد شود. روشن است که ما بعنوان گرایشی در جنبش کارگری شناخته میشویم که بر جنبش شورایی و اتکا به مجمع عمومی و اراده عمومی کارگران تاکید میکنیم در نتیجه هر نوع تشکلی ایجاد شود تلاش میکنیم بر مجمع عمومی استوار شود.

نکته دوم این است که بر خلاف دید رایج کارگران پراکنده نیستند و در بدترین دوران هم محافل کارگری، رهبران عملی و بعضا شبکه های سراسری وجود داشته که مکانیزمی برای هدایت اعتراض و اعتصاب بوده است و بعلاوه در سالهای اخیر پیشروی های قابل توجهی صورت گرفته است. باید اینها را دید و به رسمیت شناخت تا بتوان قدم های بعدی را برداشت. کسی که به این واقعیت بی توجه باشد نشان میدهد که مکانیزم تشکل یابی کارگران را نمیشناسد. روشن است که کارگران هنوز تشکل های توده ای خود را ندارند، بجز معلمان و در نتیجه موقعی که کارگران در محل و در سطح سراسری متشکل نباشند بعنوان مثال بجز در مقاطع انقلابی امکان سازمان دهی اعتصابات سراسری و مبارزات سراسری از بخش های مختلف جنبش کارگری وجود ندارد.

اما اجازه بدهید خیلی خلاصه به برخی تغییرات یا پیشروی ها اشاره کنم: شبکه های فعالین کارگری  در سطح کشور چه در سطح محلی و چه سراسری قدرت بیشتری پیدا کرده اند، تشکل های فعالین متعددی درست شده است، سندیکای واحد و هفت تپه را داریم که البته میزان نفوذ و قدرت عمل این دو با هم فرق اساسی دارند، رهبران عملی بسیار بیشتر و مجرب تری نسبت به گذشته داریم، چهره های شناخته شده که یک فاکتور مهم در متشکل کردن کارگران هستند دایره فعالیت و نفوذشان نسبت به گذشته بیشتر است، در رشته هایی اعتراضات سراسری جریان پیدا کرده و همینطور خواست های سراسری هم دارد بیشتر جا می افتد. و مهمتر اینکه پتانسیل بالایی بوجود آمده که نشان میدهد تشکل های توده ای در شرایط کنونی در کدام بخش ها عملی تر است. اینها فاکتورهای مهمی در بحث سازمانیابی کارگران است. بیست سال قبل این فاکتورها یا اصلا وجود نداشت و یا خیلی ضعیف بود.

اینرا هم اضافه کنم که بنظر من در این مقطع تشکل توده ای از طریق دور هم جمع شدن تشکل های فعالین و طرح و نقشه نمیگذرد. من نقطه عزیمتم حرکت توده های کارگر است و تجارب آنها. زمانی حتما هیئت های موسس سراسری و منطقه ای درست میشود و بسرعت تشکل های توده ای در محیط های کار و در سطح سراسری ایجاد میشود. الان اما باید با توجه به شرایط مشخص و توازن قوا و ویژگی هر بخش از کارگران دید چگونه میتوان قدم هایی در زمینه متشکل شدن برداشت.

سومین نکته این است که سرکوب بزرگترین مانع تشکل است نه ناآگاهی کارگران و اینکه اهمیت تشکل را نمیدانند. برخی مسائل مربوط به آگاهی پایین کارگران و غلبه گرایشات و سنت های خاصی است اما درمورد تشکل بنظرم مشکل اصلی سرکوب است بنابراین اگر نه بعنوان یک اصل ولی اساسا جایی تشکل درست میشود که با مبارزه توازن قوا به درجاتی عوض شده باشد. یعنی بحث توازن قوا در اینجا مهم است. قطعا فعالینی که توان و تجربه و آمادگی سازماندهی دارند یک فاکتور مهم محسوب میشوند اما همه چیز دست آنها نیست. در نتیجه ایجاد تشکل مخصوصا در کارخانه ها با دو مانع بزرگ مواجه است یکی حراست و عوامل کارفرما و دیگری ترس از اخراج. در نتیجه باید نیرویی فراتر از یک کارخانه یعنی خانواده های کارگری را هم به خدمت گرفت.

سه نتیجه اینجا گرفته میشود:

– اول اینکه نقش خانواده ها مهم است که ما هیچوقت روی خانواده ها از زاویه تشکل نگاه نکرده ایم. خانواده ها مشکل حراست و اخراج ندارند. خود من از سالها قبل بارها گفته ام و نوشته ام که همسران کارگران یک کارخانه باید بتوانند در مجمع عمومی در کارخانه شرکت کنند و اظهار نظر کنند اما این اصلا کافی نبوده است. نقش خانواده ها به مراتب مهمتر از این است که در بند جداگانه ای به آن خواهم پرداخت.

– دوم اینکه تشکل های خارج محیط کار در مقطع کنونی برجستگی خاصی پیدا میکنند مثل معلمان و بازنشستگان و پرستاران، شرکت واحد، اتش نشانی و برق و بسیاری مراکز دیگر. چون حراست یا ارگان های امنیتی مثل یک کارخانه نمیتوانند کارگر را کنترل کنند، ترس از اخراج هم درمورد مثلا بازنشستگان مطرح نیست. به این هم خیلی بیشتر باید توجه کنیم.

– سوم اینکه مراکزی که دولت کارفرمای آنها است یعنی کارفرمای واحدی دارند، عمدتا مراکزی هستند که تعداد کارگران زیادی دارند و میتوانند با توازن قوای بهتری دست به اعتراض جمعی بزنند.

– و به یک معنی ایجاد تشکل سراسری در برخی زمینه ها از ایجاد تشکل در یک کارخانه عملی تر بنظر میرسد. مثال معلمان بسیار گویا است. بیش از یک میلیون معلم در سطح کشور در موقعیت بهتری هستند تا ٥٠٠ یا ٢٠٠٠ کارگر یک کارخانه که زیر انواع فشارهای روزمره قرار دارند. بازنشستگان همین موقعیت را دارند. پرستاران نیز همینطور. کارگران برق و آتش نشانی و دهها مرکز مهم دیگر نیز با شرایط نسبتا مشابهی برخوردارند. هرچند اینها هم یکدست نیستند. از تجربه مبارزاتی تا حساسیت رژیم نسبت به هریک از این مراکز، تعداد آنها و غیره اینها یکسان نیست ولی فاکتورهای مشترکی در میان این بخش ها وجود دارد.

چهارمین نکته این است که تشکل را اساسا در دل مبارزه میتوان ساخت. مبارزات مستمر و قدرتمند زمینه را برای تشکل به درجه زیادی فراهم میکند. بخش هایی که مبارزات مستمرتری دارند زمینه تشکل در میان آنها بیشتر فراهم است. حتی مجمع عمومی هم در مقطع کنونی در دل مبارزه ایجاد میشود.

– یک استنتاج از این مساله این است که مراکزی که اعتراضات سراسری دارند که خوشبختانه هر روز تعداد این مراکز دارد بیشتر میشود زمینه مساعدی برای متشکل شدن دارند. اعتراض سراسری میتواند با خود تشکل سراسری بیاورد.

بازنشستگان از نظر مبارزاتی مسیر معلمان را دارند طی میکنند. ارگان های سرکوب کنترل کمتری دارند، نگران اخراج نیستند، طیف وسیعی هستند که میتوانند توازن قوای دیگری به حکومت تحمیل کنند.

نکته پنجم تجربه وسیعی است که در سالهای گذشته در میان رهبران عملی شکل گرفته است و هم اینکه تعداد آنها در دل اعتصابات و اعتراضات مستمر بسیار زیاد شده است. اعتصابات زیادی در یکی دو دهه اخیر صورت گرفته است. اعتصابات طولانی یک مشخصه اعتصابات دوره اخیر است. تعدد اعتصاب و اعتراض در یک مرکز کارگری یک مشخصه دیگر اعتراضات این دوره بوده است. در نتیجه تعداد زیادی رهبر عملی در مراکز کارگری شکل گرفته است. در واقع میتوان از هزاران رهبر عملی صحبت کرد که باید با آنها کار کرد. آنها را مخاطب قرار داد، گیر و گرفت ذهنی آنها را شناخت و به آنها در امر سازماندهی توده ای کارگران کمک کرد.

نکته ششم، درمورد مجمع عمومی است که باید بر جنبش مجمع عمومی تاکید گذاشت و در دل هر اعتراضی نیز مدام بر ضرورت مجمع عمومی تاکید کرد.

– اینکه در دل اعتراض میتوان بارها مجمع عمومی تشکیل داد و نه یکبار (منظورم مجمع عمومی منظم نیست بحثم این است که اگر ده روز اعتصاب است میتوان ده بار مجمع عمومی تشکیل داد) و بیشتر آنرا تحکیم کرد و جا انداخت.

– ثانیا تشویق کنیم هر جا کارگران در مجمع عمومی شان نماینده انتخاب میکنند تعداد هرچه بیشتری نماینده انتخاب کنند.

و سوم اینکه تلاش کنیم هر تشکلی که ایجاد میشود تا جایی که امکان دارد به مجمع عمومی متکی شود از شعبات شهری کانون صنفی معلمان تا هر نوع تشکل دیگر.

نکته هفتم، مربوط به شرایط سیاسی و مبارزاتی در ایران است. اعتراضات کارگری بطور بیسابقه ای رشد کرده و گسترش بیشتر اعتصابات و اعتراضات در چشم انداز است بدلیل بحران اقتصادی و ادامه هجوم به زندگی کارگران، بدلیل بحران سیاسی حکومت و بی آبرویی و بی اعتباری بیشتر حکومت و پایین آمدن اعتماد بنفس حکومت در سرکوب مردم. در یک کلام توازن قوا به نفع مردم خیلی عوض شده و این به کارگران فرصت میدهد که قدم های بزرگی در زمینه مبارزه و تشکل به جلو بردارند.

یک فاکتور مهم دیگر این است که نوعی همبستگی عمومی در جامعه شکل گرفته که بسیاری فاکتورها را میتواند عوض کند. عمومیت یافتن فقر، به زیر خط فقر رفتن بخش های وسیعی از کارگران از جمله معلمان و پرستاران و اتحادی که میان آنها با کارگران شکل گرفته، همینطور بخش اعظم کارمندان، یا دانشجویان و فارغ التحصیلان دانشگاهها که به خیل بیکاران یا کارگران شاغل پیوسته اند، در کنار فساد و تعمیق شکاف طبقاتی، بیرحمی در مقابل دستفروشان و یا دیدن صحنه های قبرخوابها و غیره اینها مردم را به هم پیوند عمیقی داده و همسرنوشتی عمومی را بیشتر کرده است. در واقع ٩٩ درصدی ها را در مقابل یک قشر کوچک میلیاردر و مفتخور قرار داده است. و این شرایط مناسب تری برای مبارزه و متشکل شدن ایجاد کرده است.

نکته هشتم، گرایش به متشکل شدن در کل جامعه بسیار زیاد است، که مربوط به همین شرایط سیاسی جامعه و تحرک وسیع مردم است، و ما خیلی از این فضا فاصله داریم. تنها در مریوان در سال های اخیر و عمدتا در یک سال گذشته دهها شکل از اعتراض و تشکل و کمپین پا گرفته است. در دانشگاهها و خارج دانشگاهها انواع کانون ها و جمع ها و نشریات و کمپین ها درست شده است، ابتکار همه جا خود را نشان میدهد، مردم به عناوین مختلف جمع های خود را درست میکنند و آمادگی برای متشکل شدن بالا رفته است. جنبش کارگری و فعالین کارگری هم از این شرایط جدا نیستند. و جالب این است که زنها در اکثر این اعتراضات نقش مهمی دارند تاثیر میگیرند و تاثیر میگذارند. به این معنی دید وانگیزه و زمینه برای متشکل شدن از همیشه بیشتر است.

با توجه به این فاکتورها بود که در نشریه کارگر کمونیست چند شماره قبل تاکید کردم که جنبش کارگری در آستانه جهش بزرگی بطرف متشکل شدن قرار گرفته است.

نکته نهم، مراکز تولید نقش مهمی در فلج کردن اقتصاد و شکستن کمر رژیم دارند. نقش محوری و کلیدی در انقلاب ایفا میکنند و به این معنی در بحث تشکل جایگاه کلیدی و اساسی برای ما دارند. اما معنی اش این نیست که چون اینها نقاط کلیدی و مهمی هستند پس الزاما شروع متشکل شدن کارگران هم از آنجا است. یا شروع اعتراضات سراسری کارگری فقط از آنجا است.

لازم است یادآوری کنم که اعتراضات سراسری مربوط به بخش خدمات مثل معلمان یا پرستاران نیست و یا بازنشستگان بلکه برخی مراکز تولیدی هم اعتراض سراسری داشته اند مانند کارگران فشار قوی برق، آتش نشانی ها، پتروشیمی ها (که هم با دولت طرفند و هم بعضا با پیمانکارها)، کارگران برخی از معادن، کارگران شرکت واحد، و … اینها اما اکثرا ویژگی شان طرف حساب بودن با دولت است که اشاره کردم. کارگران نفت نیز با دولت طرفند اما باید توجه داشت بدلیل اهمیت مراکزی مانند پالایشگاه ها و چاههای نفت حکومت حساسیت زیادی روی این مراکز دارد و علیرغم آگاهی بالای این بخش از کارگران اما ایجاد تشکل با موانع بسیار زیادی در مقطع کنونی همراه است.

بعلاوه اگر در چند جا تشکل ایجاد شود مثلا در میان بازنشستگان یا پرستاران و یا پتروشیمی ها، ده گام مساله تشکل در سراسر کشور جلو میرود و جنبش متشکل شدن شروع میشود. و هیچکدام اینها الزاما از طریق مجمع عمومی متشکل نمیشوند و نشده اند. ضروری است همچنان بر شورا و مجمع عمومی تاکید کرد و به جنبش کارگری افق داد و تمایز جنبش ها را هم نشان داد، اما این مطلقا کافی نیست. اگر متناسب با ویژگی بخش های مختلف کارگران حرف نزنیم این ما را از بخش پیشرو در بسیاری از این بخش ها جدا میکند و ما را به آنها بیربط نشان میدهد. یعنی آنها راه خودشان را میروند و ما بی تاثیر میشویم. الان باید هر جا هر روزنه ای بطرف تشکل وجود دارد روی آن تمرکز کنیم و کار ویژه ای بکنیم.

نکته دهم استفاده از مدیای اجتماعی است که خوشبختانه هر روز بیشتر مورد استفاده کارگران هم قرار گرفته است. این یک ابزار فوق العاده مهم سازماندهی بویژه در سطح سراسری است. این یک فاکتور مهم است که شرایط تازه ای برای اعتراضات سراسری و تشکل های سراسری ایجاد کرده است. در مدیای اجتماعی و گروههای تلگرامی و غیره گفتمان سازمان داده میشود، اعتراض سازمان داده میشود، رهبرانی جلو می افتند و مورد اعتماد بقیه قرار میگیرند و کلا ماتریال سازماندهی هم بدرجاتی فراهم میشود.

خانواده های کارگری:

خانواده های کارگری چه نقشی در ایجاد تشکل یا تقویت تشکل های کارگری میتوانند داشته باشند؟

این بنظر من یک بحث مهم است و میتواند موضوع یک سمینار مستقل باشد.

چند نکته را اینجا خیلی تلگرافی اشاره میکنم و سوالاتی مطرح میکنم که باید جواب بگیرند:

– اولا پیشروی زنان در جامعه بطور کلی امکان ایفای نقش زنان کارگر را بیشتر کرده است. اگر همسران زن کارگران شاغل نقش موثرتری دارند بازی میکنند اینرا باید در پرتو پیشروی زنان بطور کلی نگاه کرد.

– ثانیا محلات شهری جایگاه مهمی در بحث تشکل یابی کارگری پیدا میکنند. از میلیون ها کارگر بیکار تا خانواده های کارگری، معلمان و پرستاران و بازنشستگان و غیره در محلات در ارتباط نزدیکی با هم هستند. باید جنب و جوش برای سازماندهی را در میان آنها شکل داد.

– این به جنبش شورایی هم بسیار مربوط است. تجمع یا تشکل خانواده های کارگری فقط به خواست افزایش دستمزد یا جلوگیری از اخراج محدود نمیماند و مسائل و معضلات دیگر مردم را هم جلو میکشد. چنین تشکل هایی بسیار اجتماعی تر خواهد بود.

– قشر تحصیل کرده ای که امروز اکثرا بعنوان اعضای طبقه کارگر در محلات کارگری زندگی میکنند نیروی مهمی برای این حرکت خواهند بود.

– باید همچنان بر حضور خانواده های کارگری در اعتراضات تاکید کرد و ظرفیت بیشتری را آزاد کرد.

– اما چه نوع تشکلی میتوان در محلات ایجاد کرد؟ تشکل خانواده های کارگری متعلق به یک کارخانه؟ تشکل عمومی حول معضلاتی که مردم یک محل دارند؟ تشکل هایی برای راه اندازی کمپین حول مسائلی معین؟‌

من جواب روشنی به این سوالات ندارم اما صرفنظر از اینکه نوع تشکل در محلات و با حضور خانواده ها چه باید باشد اما اصل موضوع یعنی نقش خانواده های کارگری در سازمانیابی توده ای موضوعی بسیار مهم است که امیدوارم جواب روشنی برای آن پیدا کنیم.

و بالاخره استنتاجات عملی:

١- اولا با ذهن بازتر و برخورد منعطف تری به جنبش کارگری و مشخصا مساله تشکل نگاه کنیم ببینیم کجا امکان تشکل بیشتر هست روی آن کار کنیم. ببینیم چه شکلی امکانپذیر است همان را دامن بزنیم. ضمن اینکه بعنوان فعالین جنبش شورایی بر جنبش مجمع عمومی همه جا تاکید میکنیم.

٢- ثانیا روی تشکل خارج از محیط کار بیشتر تمرکز کنیم. بطور مشخص بازنشسته ها، پرستاران، کارگران مراکزی مانند برق و آتش نشانی و کلا مراکز بزرگی که با دولت سر و کار دارند.

٣- روی خانواده های کارگری نه تنها از زاویه شرکت در اعتراضات بلکه همچنین از زاویه ایجاد تشکل تاکیند کنیم.

٤- توجه ویژه برای متشکل شدن کارگران در مراکزی که اعتراض مستمری دارند برای تشکیل مجمع عمومی هر روزه

٥- دوز سازمانگری در تبلیغات کتبی و شفاهی و … و مشخصا کارگر کمونیست را بالا ببریم.

٦- کار با رهبران اعتصابات.‌ آنها را خیلی مشخص و مستقیم مخاطب قرار بدهیم، جایگاه آنها را توضیح بدهیم، فضا و شرایط پرتحول سیاسی و امکانات سازمانیابی را با آنها در میان بگذاریم و سعی کنیم یک همنظری در میان تعداد هرچه بیشتری از آنها ایجاد کنیم.

٧- تلاش برای ایجاد رابطه نزدیک و عملی با فعالین بخش هایی که زمینه مساعدتری برای متشکل شدن دارند.

و …

امیدوارم بحثم روشن باشد و توانسته باشم شرایط جدید و پارامترهای تازه برای ایجاد تشکل های کارگری را درست توضیح بدهم و با دخالت رفقای حاضر در جلسه این بحث را به سرانجامی برسانیم.

———————