اصغر کریمی- اعتصاب مدرسه انقلاب است به بهانه یک اعتصاب بخش دوم

اعتصاب مدرسه انقلاب است

به بهانه یک اعتصاب

بخش دوم

تقدیم به کارگران نساجی در سنندج

اصغر کریمی

دیماه ١٣٨٣

٢- تبدیل اعتصاب به موضوع افکار عمومی

چرا نباید اعتصاب صدها یا هزاران کارگر که برای مطالبات حق طلبانه شان مبارزه میکنند در نشریات و رادیو و تلویزیون مملکت جای برجسته ای اشغال کند؟ در حالیکه اسهال فلان آخوند و مرگ فلان حاجی مرتجع و یا مزخرفات امام جمعه ها به صدر اخبار مملکت کشیده میشود چرا اعتصاب تعداد قابل توجهی زحمتکش جامعه برای گرفتن حقوق ناچیز خود یا جلوگیری از اخراج همکاران خود و یا اعتراضشان به قربانی شدن رفیق کارگرشان نه در یک رادیو و تلویزیون مطرح میشود و نه روزنامه ای آنرا درج میکند؟ چرا حتی یک مصاحبه با رهبران اعتصاب و نمایندگان کارگران نمیشود؟ جواب روشن است. خفقان را برای همین درست کرده اند که اعتراض بحق مردم به گوش دیگران نرسد تا دیگران تشویق نشوند و سرکوب آن هم راحت تر باشد. جمهوری اسلامی اهمیت زیر و روکننده این مساله را میداند. به همین دلیل با چنگ و دندان در مقابلش ایستاده است. چنان مطالبات کارگری مورد حمایت جامعه است، چنان کل جامعه از یک مشت مفتخور سرمایه دار و دولتشان منزجر و متنفر است که با شنیدن خبر اعتصاب، خود را در کنار کارگران قرار میدهد. این وظیفه ما است که با تمام قوا جامعه را مطلع کنیم، سد سانسور را بشکنیم و خبر اعتصاب را به همه جا و همه کس برسانیم. اگر ده سال قبل این کار تقریبا غیر ممکن جلوه میکرد امروز فاکتورهای بسیاری به نفع ما عوض شده است. تجربه برخی مبارزات و اعتصابات در سالهای اخیر نشان داده است که این کار عملی است. کافی است فعالین اعتصاب به آن اهمیت بدهند و برایش نقشه داشته باشند. جامعه را باید مطلع کرد تا امکان حمایت وجود داشته باشد. اگر مردم شهر از اعتصاب و مطالبات کارگران خبر نداشته باشند، اگر مراکز کارگری مختلف بی خبر مانده باشند، اگر سازمانهای کارگری را کسی مطلع نکرده باشد حمایتی هم شکل نمیگیرد. یک وجه مهم اعتصاب ایجاد فضای سنگین علیه دولت و کارفرما است و این با تبدیل مساله به مساله جامعه و افکار عمومی امکان پذیر است. یک فاکتور مهم وجود رادیو و تلویزیون انترناسیونال است که به مجرد دریافت خبر آنرا به یک موضوع داغ کل جامعه تبدیل میکند.

اگر اعتصاب طولانی مدت باشد باید هرروز اطلاعیه خبری داد و مردم و حزب کمونیست کارگری را مرتب و با دقت در جریان گذاشت. اولین تاثیر این کار این است که در میان توده وسیعی از مردم اعم از همسران و خانواده ها، سایر مراکز کارگری، مردم شهر و حامیان ما در سطح بین المللی حساسیت و توجه ایجاد میکنیم. خواستهای ما خواستهای مشروع ما و سایر کارگران و حتی بخشهای دیگر جامعه هم هست و با حمایت معنوی یا عملی دیگران مواجه میشود. مطلع کردن سایر کارگران از یک اعتصاب و خواستهای آن، زمینه اعتصاب در آنها را نیز مساعدتر میکند. بی دلیل نیست که جمهوری اسلامی و رسانه هایش اخبار اعتراضات کارگری را سانسور میکنند و همه تلاششان را برای گمنام ماندن آن انجام میدهند. میدانند ما حامیان زیادی در جامعه داریم تلاش میکنند خبر به گوش آنها نرسد. با مطلع کردن دیگران از خواستهای برحقی که کارگران دارند، جلو توطئه علیه آنها، جلو جوسازی علیه آنها، جلو منزوی شدن آنها از جامعه و جلو تفرقه در میان آنها بدرجه زیادی گرفته میشود. هرچه اخبار یک اعتصاب وسیعتر پخش شده باشد امکان هجوم نظامی و سرکوب و دستگیری فعالین آن کمتر و کمتر میشود چون چشم های زیادی به کارگران دوخته میشود. با مطلع کردن دائمی مردم، آنها را به نفع کارگران بسیج میکند، آماده نگه میدارد. اعتصابی که خبرش به گوش جامعه رسیده باشد موفقیت آن بدرجه زیادی تضمین شده است.

مطلع کردن مردم از اعتصاب، فضا را بشدت تغییر میدهد، رژیم از مردم وحشت دارد، میداند در و دیوار علیه اش هستند، میداند در صف نان و گوشت هم دارند از اعتصاب دفاع میکنند و به طبقه انگل جامعه بد و بیراه میگویند. این کارفرما را میترساند، نیروی سرکوب را محافظه کار میکند، دولت را دست به عصا میکند. این یک فاکتور مهم در موفقیت اعتصاب است و باید توجه فعالین کارگری را عمیقا به خود جذب کند. دوره اعتصابات منزوی واقعا سپری شده است، در واقع به همت رفقای کارگر باید سپری شود. هرچه اعتصاب بسته تر باشد، تهدید و ترساندن کارگران، فرسوده کردن کارگران، ایجاد تفرقه در میان آنها، توطئه علیه آنها و به شکست کشاندن اعتصاب برای جبهه مقابل راحت تر است. اعتصابی که به گوش جامعه رسیده باشد سرکوب آن و دستگیری رهبران آن بسیار دشوار میشود. به اشکال مختلف میتوان اطلاع رسانی کرد و جامعه را مطلع نگهداشت. اطلاعیه های رسمی و روزمره کارگران یکی از مناسب ترین اشکال اطلاع رسانی است. کافی است که کارگران اطلاعیه بدهند آنوقت در سطح جامعه پخش میشود. پیشرفت در کار را باید منعکس کرد، تهدیدات را باید گفت، سیر پیشروی را باید توضیح داد. همه اینها حاوی تجربه هستند و مردم را در صحنه آماده نگاه میدارند.

تلاش برای درج خبر در رسانه های وابسته به رژیم و قانونی در کشور شکل دیگری برای اطلاع رسانی است. رسانه های دوست خبر را منتشر میکنند، رسانه های وابسته به دولت را باید مجبور کرد که اخبار اعتراض را منتشر کنند. این خود یک عرصه مبارزه است. رسانه هائی که اخبار اعتراض کارگران را درج نمیکنند باید در سطح جامعه افشا شوند و تحت فشار قرار گیرند، با نوشتن نامه های سرگشاده از طرف کارگران یا پخش اطلاعیه و غیره. رادیوها و تلویزیونهای فارسی زبان بین المللی را باید تحت فشار گذاشت، تا اخبار را بخوبی و هرروز منعکس کنند. اینها اکثرا اخبار اعتراض کارگران و بخش محروم جامعه را سانسور میکنند و برعکس هر اقدام ضدکارگری و یا بی اهمیت توسط نمایندگان طبقه مفتخور جامعه را در صدر اخبارشان قرار میدهند. باید خواست که با کارگران مصاحبه کنند. فشار به آنها موثر خواهد بود. این رسانه ها ادعای آزادی بیان و مخالفت با سانسور میکنند و این فشارها آنها را علیرغم میلشان مجبور به انعکاس اعتراضات کارگران میکند و این در رساندن صدای کارگران به جامعه مهم است. نفس در افتادن با رسانه ها یک عرصه مهم مبارزه برای پیشبرد مبارزه و نشانه بلوغ فکری کارگران است. اخبار اعتصاب کارگران یک مساله بسیار مهم جامعه است. کمیته های حمایت از اعتصاب، خانواده ها و همسران، و مردم شهر میتوانند نقش مهمی در اطلاع رسانی و افشا و انگشت نما کردن رسانه هائی که سانسور میکنند بعهده بگیرند.

سایتها ابزار دیگر انتقال خبر هستند. اعتصابات طولانی مدت باید سایت خود را هم داشته باشند. اگر فعالین کارگری در هرکارخانه سایتی ویژه خود داشته باشند در ایام اعتصاب بلافاصله اخبار روی سایتشان قرار میگیرد و به ابزار خبر رسانی تبدیل میشود.

حزب را خبر کنیم:

امروز حزب کمونیست کارگری و رسانه های آن، تلویزیون و رادیو انترناسیونال نقش مهمی در مطلع کردن کل جامعه از مبارزات و مطالبات کارگران و تقویت اعتصابات دارند. اینها ارگانهای کارگرانند، ابزار بلند کردن صدای آنها هستند، ابزار جلب حمایت اند، ابزار تبدیل اعتصاب به یک مساله داغ جامعه اند. سانسور را به مقدار زیادی بی معنی کرده اند. کافی است خبر اعتصاب و اعتراض به حزب و رسانه هایش برسد روز بعد همه مطلع میشوند. و اگر بطور مرتب و هرروزه دقایق اعتصاب به آنها گزارش شود، میتوانند نقشی بسیار مهم و تعیین کننده برای قدرتمند کردن اعتصاب و جلب حمایت وسیع کارگران و مردم ایفا کنند. خبر رسانی به حزب کمونیست کارگری باید توسط رهبران و فعالین کارگری و تمام اعضا و فعالین حزب بسیار جدی گرفته شود. تماس فشرده با حزب گرفته شود تا فراخوانهایشان از این طریق به گوش جامعه برسد. با این رسانه ها فاکتور مهمی به نفع طبقه کارگر و آزادیخواهی در جامعه تغییر کرده است باید آگاهانه و بدقت از آنها استفاده کرد.

٣- جلب همبستگی با اعتصاب:

تمام مردم حامی اعتصاب در داخل کشور و در سطح بین المللی را باید در حمایت از اعتصاب بسیج کرد. هرچه حمایت بیشتر باشد، قدرت اعتصاب بیشتر میشود، انعکاس بیشتری در رسانه ها پیدا میکند و موفقیت اعتصاب بیشتر میشود. بخش مهمی از نیروی ما در داخل کشور است. همسران ما، خانواده های ما و مردم شهر، کارگران مراکز دیگر، همه مردم شریف از معلم مدرسه تا دانشجو و جوانان و زنان تحت ستم و غیره حامی ما هستند و میتوانند در دفاع از ما دست به کاری بزنند. یک سال گذشته، نمونه های بسیار موفقی از جلب حمایت از مردم در داخل کشور را شاهد بوده ایم. این دارد به سنت تبدیل میشود. حمایت از کارگران خاتون آباد توسط کارگران ایران خودرو و غیره، در سقز در حمایت از فعالین کارگری اول مه و بویژه در جریان اعتصاب کارگران نساجی کردستان در سنندج. اینها نمونه ها و الگوی موفقی از جلب همبستگی است که باید گسترده تر و عمیق تر شود.

همه بر این باوریم که کارفرما و دولت با نصیحت و تقاضا و غیره کوتاه نمی آیند و تسلیم خواست ما نمیشوند. تنها زور ما است که آنها را تسلیم میکند. و هرچه این زور بیشتر باشد، هرچه نیروی وسیعتری را به میدان آورده باشیم شانس پیروزی ما به همان نسبت افزایش می یابد. مشکل این است که نیروی خود را به حساب نمیاوریم و به آن تکیه نمیکنیم. از ذهنمان معمولا غایب است و به سازمان دادن آن توجه نمیکنیم. در حالیکه طرف مقابل یعنی کارفرمایان و دولت همه نیرویشان را به جریان میاندازند. نیروی کارگران فقط به کارخانه محدود نمیشود. کارگر هم مثل همه افراد دیگر موجودی اجتماعی است. همسر دارد، خانواده دارد، میلیونها هم سرنوشت در سایر مراکز کارگری دارد، دوستان و آشنایانی دارد که هرکدام میتوانند کاری بکنند، کمکی بکنند. بعلاوه مردم شهر اکثرا خود را در جبهه کارگران میدانند. جوانان مبارز حاضرند کارهای بزرگی در خدمت به کارگران انجام دهند. دانشجویان میتوانند نقش قابل توجهی ایفا کنند، در ١٦ آذر دو سال گذشته پرچم دفاع از کارگران را برافراشته کرده اند و در سنندج اخبار اعتراض کارگران نساجی را بر تابلو اعلانات دانشجوئی نصب کرده اند، معلمان و دانش آموزان بخشی از همین طبقه اند و در ارتباط تنگاتنگ با کارگران و خانواده های آنها قرار دارند و میتوانند در گسترش اخبار اعتراض و جلب همبستگی با کارگران کارهای مهمی انجام دهند. بسیاری از سایتها و نشریات آماده اند تا اخبار اعتراض کارگران را به گوش دیگران برسانند، در سطح بین المللی سازمانهای کارگری نشان داده اند که آماده حمایت و فشار آوردن به جمهوری اسلامی هستند. و بالاخره حزب کمونیست کارگری، بعنوان حزب سیاسی طبقه کارگر با تمام قوا در دفاع از کارگران در صحنه حضور دارد و رسانه های این حزب خبر را به گوش همه در سراسر کشور میرسانند و سانسور حکومتی را خنثی میکنند. همه اینها میتوانند به میدان بیایند و نقش مهمی بازی کنند. لازمه اینکار مطلع نگاهداشتن دقیق و هرروزه آنها است. بدون اطلاع رسانی کسی بسیج نمیشود و کار خیلی موثری نمیتواند بکند.

بسیج مردم در حمایت از اعتصاب، فقط کار کارگران اعتصابی نیست. این وظیفه همه کارگران پیشرو، همه سوسیالیستها، همه آنهائی است که قلبشان برای رهائی و رفاه و برابری و یک زندگی انسانی میتپد. اما خود کارگران اعتصابی میتوانند نقشی تعیین کننده در بسیج جامعه داشته باشند. با فراخوانهای به موقع شان، با اطلاع رسانی دائمی شان و با شرکت آنها در کمیته ها و جمع هائی که به این مناسبت در سطح شهر تشکیل میشود.

همسران و خانواده های کارگران باید به میدان بیایند:

همسران و خانواده های کارگران میتوانند در بسیج افکار عمومی نقشی حتی موثرتر از همسران اعتصابی خود بازی کنند. همسران کارگران اعتصابی نزدیکترین دوستان و هم سرنوشتان آنها هستند و میتوانند همراه با آنها و از همان بدو اعتصاب شروع به همراهی و همکاری کنند به حرکت درآمدن همسران کارگران در حمایت از مطالبات و مبارزه رفقای خود با سهولت و سرعت بیشتری میتواند عملی شود. این نیرو را باید به حساب آورد، در واقع این نیرو باید خودش را به حساب آورد و فعالانه همراه اعتصاب به حرکت درآید. همینطور که سایر اعضای خانواده از خواهر و برادر و پدر و مادر یا فرزندان بزرگسال کارگران میتوانند قدرت کارگران را چند برابر کنند. بسیج افکار عمومی، جلب حمایت دیگران، مراجعه به مردم، به کارگران واحدهای دیگر، به نهادهای بین المللی و سازمانهای کارگری گوشه کوچکی از کار عظیمی است که همسران کارگران و سایر اعضای خانواده کارگران میتوانند بعهده گیرند. سازمان دادن تجمعات اعتراضی در مقابل کارخانه، در مقابل ادارات دولتی و در مقابل زندانها در صورت لزوم، و یا جمع آوری تومار، جمع آوری کمک برای صندوق اعتصاب گوشه دیگری از کار آنها میتواند باشد. همسران کارگران میتوانند با اسم و رسم شخصی خود بشکل فردی و یا جمعی بیانیه صادر کنند، نامه منتشر کنند و از اینطریق توجه جامعه را جلب کنند و شهری را به حرکت درآورند. نمونه موفق این کار را در جریان دستگیری و محاکمه فعالین کارگری در سقز شاهد بودیم. کارگران نساجی کردستان خیلی دیر به این مساله توجه کردند، موقعی این کار را شروع کردند که اعتصابشان پایان یافت. در این زمینه تجربه معدنچیان انگلیس در جریان مبارزه چندین ماهه خود در سالهای ٦٣، ٦٤ بسیار ارزنده است.

همسران کارگران و یا خانواده های آنها باید متشکل شوند و انواع کمیته ها و جمعها را در میان خود درست کنند مثلا “همسران کارگران نساجی”، “همسران کارگران سایپا”، “همسران کارگران ایران خودرو”، “همسران کارگران اخراجی” یا دستگیر شده و یا هر اسمی دیگر. تقسیم کار کنند، و مردم را در حمایت از اعتصاب و یا خواستهای کارگران به حرکت درآورند. سازمان دادن تومارهای بسیار بزرگ، نامه های سرگشاده و توزیع آنها، نامه های فردی یا جمعی با اسم و رسم. سازمانیابی همسران کارگران نباید به اعتصاب محدود شود. یک سازماندهی پایدار و دائمی از همسران بسیار ضروری است. چنین سازمانی میتواند با شروع هر اعتصاب فورا به میدان بیاید و نقش بازی کند. این مساله بویژه ضرورت خود را زمانی بیشتر نشان میدهد که کارفرما از ترس اعتصاب در کارخانه را برای مدتی میبندد و به حرکت درآوردن و برگزاری تجمع و هرکار دیگری به بیرون محیط کارخانه منتقل میشود، جائی که کارگران تجمع سر کار را ندارند. در چنین شرایطی شبکه های کارگران مبارز، شبکه ها و تشکلهای خانواده ها و همسران و غیره حیاتی میشود.

نقش مردم شهر چیست:

یک اقدام مهم برای تقویت اعتصاب و عقب راندن جبهه مقابل، بسیج مردم شهر است. مردم شهر میتوانند در صورت لزوم دست به اجتماع و تظاهرات بزنند، در صورت دستگیری فعالین اعتصاب مقابل زندان و ادارات رژیم جمع شوند، در مقابل سرکوب کارگران تظاهرات کنند و خشم و اعتراض خود را نشان دهند. فضای حمایتی در میان مردم حتی اگر به تجمع و تظاهرات هم تبدیل نشود، بر روحیه اعتراضی کارگران تاثیر عمیقی دارد. این مهم است که مردم در صف نفت و بنزین و در تاکسی و اتوبوس هم درمورد اعتصاب صحبت کنند و از آن حمایت کنند. دانشجویان دانشگاه را باید به حرکت درآورد، معلمان باید کاری در دستور بگذارند. اطلاعیه های پشت سر هم باید در سطح شهر و هرچه وسیعتر پخش شود. فضای شهر را باید به نفع اعتصاب عوض کرد. این شدنی است و یک فاکتور مهم در پیروزی اعتصاب و ترس و وحشت جبهه مقابل است. این بر روحیه سرباز و بسیجی که میخواهد مقابل کارگران بایستد هم تاثیر میگذارد.

همه مراکز کارگری لازم است اعلام همبستگی کنند:

هیچ مبارزه ای نباید تنها بماند. این باید به شعار عمومی همه کارگران تبدیل شود. معمولا خواستهای یک اعتصاب خواستهای سایر کارگران هم هست، اما حتی اگر نباشد و صرفا خواستهای کارگران یک مرکز معین را نمایندگی کند ذره ای از ضرورت حمایت از آن اعتصاب کم نمیکند. کارگران هم سرنوشت اند، دردهای مشترک، دوستان و دشمنان مشترک دارند، استثمار میشوند، سرکوب میشوند، هدف واحدی دارند و خواهان جامعه ای آزاد و برابر و خوشبخت هستند. نمیتوانند از مبارزه همدیگر حمایت نکنند. نمیتوانند دوش به دوش هم جلو یک مشت مفتخور را که زندگی شان را تباه کرده اند نایستند. همبستگی کارگری یکی از بزرگترین حربه های کارگران برای بسیج نیرو و عقب نشاندن کارفرما و دولت است. به هردرجه یک اعتصاب همبستگی بیشتری از سایر مراکز کارگری جلب کرده باشد آن اعتصاب موفق تر خواهد بود و بعلاوه اعلام همبستگی از جانب سایر مراکز کارگری مستقیما در ارتقای اتحاد و آموزش و روحیه مبارزاتی کارگران مراکزی که حمایت میکنند نیز تاثیر میگذارد و زمینه را برای اعتصابات سراسری آماده تر میکند.

همبستگی جهانی:

کمپین بین المللی عظیم در دفاع از کارگران نفت در زمستان ٧٥، شروع جدی بسیج سازمانهای کارگری جهانی در همبستگی با کارگران در ایران و علیه تضییقات و سرکوبها و بیحقوقی های آنها بود که توسط حزب کمونیست کارگری سازمان داده شد. از آن زمان تا کنون تجارب بسیار موفقی در این زمینه کسب شده است. این یک پیشروی برای طبقه کارگر ایران بوده است و خوشبختانه این دیگر به خودآگاهی کارگران تبدیل شده است. اکنون بسیاری از فعالین کارگری با شروع اعتصاب به فکر جلب همبستگی سازمانهای کارگری جهانی با اعتصاب خود می افتند.

نوشتن نامه توسط نمایندگان کارگران، همسران کارگران، و یا کمیته های حمایت از اعتصاب به سازمانهای کارگری در سایر کشورها شیوه موثری برای جلب حمایت و تحت تاثیر قرار دادن سازمانهای کارگری است. همبستگی جهانی، فضای بین المللی را علیه جمهوری اسلامی تنگ میکند، موجب انعکاس گسترده تر اعتصاب و مطالبات کارگران در در رسانه ها میشود، بر روحیه اعتراضی کارگران تاثیر میگذارد، به کارگران آموزش طبقاتی و انترناسیونالیستی میدهد و فاکتور مهمی در موفقیت اعتصاب میشود.

قدرت کارگران در تشکل آنها است:

طبقه کارگر باید متشکل شود. قدرت کارگران در اتحاد آنها و در متشکل بودن آنها است. این درست است که کارگران حق تشکل ندارند اما محافل کارگری در سطح وسیعی در تلاش برای متشکل شدن و متشکل کردن کارگران هستند. در جریان اعتصاب، متشکل شدن ساده تر میشود. مجمع عمومی یک ظرف مهم برای متشکل شدن کارگران است. در جریان اعتصاب و تحصن میتوان آنرا منظما برقرار کرد و اینرا به سنتی دائمی تبدیل کرد. این پایه تشکیلات های واقعی کارگری است. پایه شوراهای کارگری است. مجمع عمومی ظرفی است که مستقیما توده کارگران را نمایندگی میکند. به نیابت از آنها تشکیل نمیشود بلکه توسط خود آنها تشکیل میشود. مجمع عمومی را باید در هر مرکز کارگری به یک سنت تبدیل کرد. باید یک جنبش مجمع عمومی براه انداخت. در جریان اعتصاب کارگران متشکل تر و متحدتر کار میکنند و قدرتشان از همینجا ناشی میشود. با پایان اعتصاب نباید کارگران دوباره منفرد شوند. با پایان اعتصاب هم بطور منظم مجمع عمومی باید تشکیل شود و درمورد مسائل و مشکلات و خواسته ها و اشکال مبارزه بحث و تصمیم گیری شود. اما علاوه بر مجمع عمومی انواع کمیته های حمایت، تشکلهائی که همسران و خانواده ها ایجاد میکنند، تقسیم کارهائی که برای تماس با رسانه ها، برای پخش اطلاعیه های مربوط به اعتصاب، برای صندوق کمک مالی و غیره درست میشود نیز نباید با پایان اعتصاب تعطیل شود. برعکس اینها را باید مرتبا تقویت کرد، گسترش داد و به ظرفی برای متشکل شدن و متشکل کردن دیگران تبدیل کرد. یک فراخوان مهم این است که همسران کارگران صرفنظر از اینکه در حال حاضر اعتصابی هست یا نه، شروع به متشکل شدن بکنند.

بعد از اعتصاب:

پایان هراعتصاب بهتر است با انتشار یک اطلاعیه خبری جهت اطلاع افکار عمومی همراه باشد. در اطلاعیه پایانی میتوان از مردمی که اعلام همبستگی کرده اند قدردانی کرد و خواستهائی را که هنوز متحقق نشده اند به صراحت قید نمود. اگر به بخشی از خواستها پاسخ داده نشده است باید موقع ختم اعتصاب بر ضرورت تحقق آنها تاکید کرد و در صورت امکان برای اجرای آنها مهلت گذاشت. چه بهتر که این اطلاعیه یا بیانیه به اسم مجمع عمومی یا به اسم نمایندگان کارگران باشد. با اینهمه چنانچه این عملی نبود لازم است به اسم جمعی از کارگران اینکار صورت گیرد.

کار با پایان اعتصاب تمام نمیشود. یک ضعف کار ما معمولا این است که پس از اعتصاب فکر میکنیم کارمان تمام شده است، اما چه پیروز شده باشیم و چه شکست مان داده باشند کار زیادی داریم که انجام دهیم. این تلقی باید عوض شود. اگر اعتصاب به نتیجه نرسیده باشد باید دوباره دست بکار شویم، زمینه را برای اعتصاب بعدی آماده کنیم، روحیه اعتراض را افزایش دهیم، اتحادمان را بیشتر کنیم، خودمان را بهتر سازمان دهیم، نیروی بیشتری اعم از خانواده ها و مردم شهر و کارگران سایر مراکز کارگری و نیز سازمانهای کارگری در سایر کشورها را به حرکت درآوریم و اعتصاب قدرتمندتری را در اولین فرصت ممکن شروع کنیم. اگر اعتصاب به نتیجه رسیده باشد کارگران در موقعیت روحی و عملی بهتری برای تداوم مبارزه خود قرار میگیرند. با هیچ اعتصاب موفقی هم کارگران به همه خواستهای روزمره و اساسی خود نمیرسند. هراعتصابی باید زمینه ای برای برداشتن قدم بعدی باشد. برای تحمیل عقب نشینی بیشتر به کارفرما و دولت و برای گرفتن یک خواست دیگر. در جریان هر اعتصاب روابط تازه ای و دوستان بیشتری در میان مردم و در میان سایر مراکز کارگری پیدا میکنیم. باید این روابط را عمق بیشتری بدهیم. رفقائی پیدا میکنیم که ایده های جالبی دارند، یا امکانات مناسبی برای تقویت کار ما دارند، و یا امکان طرح مسائل ما در رسانه ای را دارند و بویژه در جریان اعتصاب استعدادهای تازه ای را در میان کارگران جوان کشف میکنیم که میتوانند به رهبران خوبی تبدیل شوند. به این مساله اکیدا باید توجه کرد. ما احتیاج داریم نیرویمان را مدام بیشتر و بیشتر کنیم تا پیروزی بیشتری بدست آوریم و شکست کمتری بخوریم. هر اعتصابی برای ما باید مقدمه رشد ما، تحکیم صفوف ما، گسترش امکانات ما و گسترش دوستان ما باشد.

از رهبران اعتصاب قدردانی کنیم:

اگر نمایندگان کارگران و رهبران اعتصاب، کارگران را خوب نمایندگی کرده باشند باید توده کارگران جمع شوند و از آنها قدردانی کنند و دسته گلی به آنها تقدیم کنند. باید کارگران بطور کتبی هم در این مورد بنویسند و برای رسانه ها ارسال کنند و در هرجا که ممکن است منعکس کنند تا مردم رهبران کارگری را بشناسند و پشتوانه آنها شوند. باید طی نامه ای از سایر مراکز کارگری، مردم شهر، دانشجویان و هر کس از اعتصاب پشتیبانی کرده است و همینطور سازمانهای کارگری در سایر کشورها قدردانی کرد و نتیجه را به آنها گزارش داد. در صورت پیروزی میتوان جشن گرفت. در صورت شکست میتوان اطلاعیه داد، به مردم و سایر کارگران گفت و برای دور دیگری از مبارزه در یک شرایط مناسب تر اعلام آمادگی کرد. اینها، این روشها به کارگران و مبارزه شان شخصیت میدهد، یک روش باز است که به دیگران امکان دخالت و کمک و همفکری میدهد. رهبران کارگری را به همه میشناساند و هزار خاصیت دیگر هم دارد.

در پایان، اجازه دهید به یک نکته دیگر هم بپردازم. حتما کسانی پیدا میشوند که این نکات را ذهنی و غیرممکن میخوانند. این دید مخصوصا در میان برخی گروههای سیاسی که از قضا خود را طرفدار کارگر هم میدانند رایج است. اما واقعیت این نیست. اولا در طول همین یک سال گذشته نمونه ها و الگوهای بسیار موفقی از نگرشی تازه و مدرن در اعتراضات کارگری شاهد بوده ایم که دو سال قبل غیر ممکن جلوه میکرد. اما حتی اگر این پیشروی هم وجود نمیداشت باید این وضع را عوض میکردیم. باید ناممکن ها را ممکن گردانیم. نیروی ما بسیار بیشتر از آن چیزی است که به میدان میاوریم و تاکتیک های ما هنوز عقب تر از حد توان ما است. جبهه مقابل ما، همگی بر دریائی از نفرت و خشم مردم نشسته اند و از انعکاس اعتراض ما میترسند، از تجمع ما بویژه در بیرون کارخانه وحشت دارند چون بر این حقیقت آگاهند که هر لحظه ممکن است توده های وسیع مردم به اعتصابیون بپیوندند و بساط آنها را در هم بپیچند. صفوف آنها بسیار شکننده است اینرا باید در هر اعتراضی جلو چشممان داشته باشیم. بی جهت نیست که پافشاری چند صد کارگر همه آنها را به زانو درمیاورد. اکثریت عظیم جامعه با ما است. در اردوی ما است. دلش با ما است. هر کارگر و معلم و پرستار اعتصابی باید بداند که میلیونها نفر دیگر هم در درد و رنجش شریکند. باید بداند که میلیونها نفر دیگر هم از مفتخورهائی که زندگی او را به این روز انداخته اند منزجرند. هر آدم آزاده ای از اعتراض بحق کارگران حمایت میکند و آنرا مال خودش میداند. هنر ما باید سازمان دادن این نیرو و به حرکت درآوردن آن باشد و کارهای بسیار بیشتری باید در دستور کار ما قرار گیرد. بنابراین نه تنها این نکات غیرممکن نیست بلکه بنظر من باید بعنوان قدمهای اول کار ما در نظر گرفته شود. همه اینکارها شدنی است و بسیار بیشتر از اینها هم شدنی است، بستگی به این دارد که توقعمان از خودمان چیست، بستگی دارد به اینکه درمورد جایگاه خودمان و هدفی که در پیش داریم چه فکر میکنیم. موانع زیاد است، خطر زیاد است، تهدید بالای سر ما است اما راهی جز مبارزه و ارتقای دائم آن نداریم.

اعتصاب یک جنگ است با همه تلخیها و مرارت های آن اما با این وجود اعتصاب جشن کارگران است، اعتصاب مدرسه انقلاب است. زنده باد اعتصاب.

———-

اصغر کریمی

دیماه ١٣٨٣