اسماعیل ویسی – 37 سال از 28 مرداد 58  روز حمله جنایتکارانه حکومت اسلامی به کردستان  گذشت.

باز تکثیر برگی از تاریخ:

اسماعیل ویسی – 37 سال از 28 مرداد 58  روز حمله جنایتکارانه حکومت اسلامی به کردستان  گذشت.

37 سال قبل که در شهر سنندج زندگی می کردم. روز 28 مرداد ماه 1358 همراه  یکی از دوستان بسیار نزدیکم که کارگر شرکت نفت و یکی از  فعالین آزادیخواه و برابری طلب شهر سنندج بود  که با همدیگر فعالیت مشترک میکردیم . ” درمحله جور آباد. خیابان فرح- مبارزین خلق. جلو قهوه خانه حسن دانش، حسن کورگولی ” ایستاده بودیم. راجع به وقایع شهر مریوان، راهپیمائی مردم شهرهای سنندج، سقز و بانه و جنگ تحمیلی به مردم شهر پاوه باینگان و درگیری مرتجعین فئودال با زحمتکشان در منطقه کرفتو و …   درکل راجع به فضای بسیار ملتهبی که ضد انقلاب اسلامی بقدرت خزانیده شده، با سازماندهی و مسلح کردن و همکاری بدون چون و چرای  فئودالها و مرتجعین محلی و جست و خیزشان بویژه ” جریان مکتب قرآن احمد مفتی زاده، سلف اصلاح طلبان کرد کنونی ”  و … اینکه چنین جو و فضای آزادیخواهانه  بطور حتم برای ضد انقلاب اسلامی قابل تحمل نیست و … که نباید غافل گیر شویم . حول و حوش سازماندهی و تقابل مسلحانه و … صحبت می کردیم.

ساعت 2- 14 بعد از ظهر بود. در چنین ساعتی اخبار روز از رادیو سراسری ایران پخش می شد. رادیو برنامه خود را با خواندن” فرمان یورش خمینی  سمبل ارتجاع اسلامی و تمام قد جنایتکار تاریخ بشریت، آغاز کرد. همزمان برای ایجاد فضای رعب و وحشت و ایجاد روحیه تسلیم طلبی، 2 فروند فانتو های جنگی از نوع اف 16- 14 بر آسمان شهر سنندج ظاهر شده، بمدت زیادی دست به مانور هوائی و شکستن دیوارصوتی و راکت باران کوههای اطراف شهر بویژه کوههای آبیدر نمودند. و …

سریعا تصمیم گرفتیم که با رفقای نزدیک و در دسترس و گروه هائی که می شناختیم، تماس بگیریم و راجع به آماده شدن و بیرون رفتن از شهر در اسرع وقت با آمادگی کامل، صحبت کنیم . . زیرا اکثریت ما ملسح و جزو گروه تامین کننده امنیت راهپیمایان شهر سنندج بطرف و در حمایت از اعتراض، خواست و کوچ تاریخی مردم مریوان بودیم. شرایط خطیری تحمیل می شد. و … فورا تصمیم کرفته و تقسیم کار کردیم و من بطرف محلات آقا زمان و پل ملاویسی و پشت حمام شیشه رفتم. و … بعد از حدودا 2 ساعتی رفقای کمونیست از”  محله چل مرده ، بان  شیخان و قلا چوارلان که گروهی کمونیست و مستقل بودند با محوریت علی گلچینی جانباخته راه آزادی و سوسیالیسم “. به محل پاتق ما در جلو قهوه خانه حسن دانش آمدند. راجع به تصمیمات همزمانی مان که باید از شهر خارج شویم. صحبت و هماهنگی نمودیم. با برنامه ریزی و آمادگی کامل در مسیر منطقه سارال و ملحق شدن به گروههای دیگر از شهر خارج و غروب آنروز خود را به اطراف روستای چرنو، رسانیدیم. و … حتمن در فرصتی دیگر در رابطه با این حرکت تاریخی، چون برگی از تاریخ جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی، خواهم نوشت. و …

از روز 28 مرداد ماه 1358، روز  قرمان حمله جنایتکارانه ضد انقلاب اسلامی به سرکردگی خمینی به کردستان  و تحمیل یک جنگ نابرابر، ویرانگربه مردم در آن جامعه، که یکی از نقاط عطف بسیار مهم از لحاظ سیاسی- تاریخی و اجتماعی در نطفه بستن و شکل دادن به جنبش مقاومت و تقابل با ارتجاع اسلامی سرمایه داران  در قامت و تداوم  جنبش های آزادیخواهانه و برابری طالبانه  و مسلحانه در کردستان در مقابل این یورش وحشیانه می باشد، از اهمیت تاریخی خاصی بر خوردار است. که نقطه اوج آن ” مقاومت 24 روز مردم شهر سنندج ”  می باشد.

37 سال ار آن واقعه گذشته است. حکومت اسلامی طی اینمدت در نهایت سرکوبگری و با قصاوت تمام عمل کرده است. برای ایجاد فضای رعب و وحشت  با مستقر کردن حدودا 200 هزار نفر از نیروهای مسلح و سرکوبگرش و گشتار جمع وسیعی از فعالین آزادیخواه، برابی طلب و کمونیست و در واقع با ایجاد فضای خفقان و امنیتی و میلیتاریزه کردن جامعه کردستان، هنوز نتوانسته به لحاظ سیاسی و اجتماعی آن جامعه را تسخیر کند. و …

 نوشته همراه ”  دریاد سی وپنجمین سالگرد جنگ ومقاومت 24 روزه مردم سنندج  ”  که بطور بسیار موجز و فشرده   جو و فضای سیاسی- اجتماعی وآزادیخواهانه در کردستان را منعکس  و چرائی ضرورت سیاسی- اجتماعی و اهداف طبقاتی ای که ضد انقلاب اسلامی برای تثبیت حاکمیت  سیاسی اش و تحمیل خود به جامعه ایران و سرکوب انقلاب و باز پس گیری دستاوردهای انقلاب،  بدان نیازمند بود را،  منعکس می نماید. مطالعه مجدد آنرا به خوانندگان توصیه می کنم

اسماعیل ویسی – 28 مرداد ماه 1395

 اسماعیل ویسی– دریاد سی وپنجمین سالگرد جنگ ومقاومت 24  روزه  مردم سنندج 

انقلاب سال 1357 در ایران برعلیه رژیم سلطنتی پهلوی، انقلابی آزادیخواهانه و برابری طلبانه بود. انقلابی برای دستیابی به آزادی، برابری، رفاه و آسایش از لحاظ اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بود. هدف انقلابیون دستیابی و ایجاد زندگی ای بهتر بود.
طبقه کارگر درانقلاب 57  نقش اساسی  در ساقط کردن استبداد سلطنتی پهلوی داشت. عدم وجود حزب کمونیستی کارگری در هدایت و رهبری مبارزات طبقه کارگر، جنبش های آزادیخواهانه و برابری طلبانه اجتماعی دخیل در جریان خیزش انقلابی و توده ای 57،  وجه مشخصه ضد استبدادی و وجود تعلق خاطر سیاسی- اجتماعی جریانات به اصطلاح چپ به اسلام انقلابی!  عملا  تعلق به جنبش ملی – اسلامی که در  مبارزات مردم  دخیل بودند و با حمایت دولتهای غربی  به قصد جلوگیری از بقدرت رسیدن چپ، ضد انقلاب اسلامی را در راستای سنت توده ایستی و ملی – مذهبی و فرهنگ عقب مانده ضد غربگرائی سازمان یافت و بقدرت رسانیده  شد. ضد انقلاب اسلامی که در اساس ماموریت و وظیفه اش سرکوب انقلاب آزادیخواهانه و عدالت طلبانه مردم و بشکست کشانیدن آن بود.

در جریان خیزش توده های مردم درانقلاب 57 در جامعه کردستان نیروهای چپ و کمونیست و آزادیخواه ، نقش اساسی و رهبری کننده را داشتند. جریان ارتجاع اسلامی تسنن “مکتب قرآن مفتی زاده و تشیع طرفدار خمینی ” در حاشیه قرار داشتند.  حضور ملموس نیروهای چپ وکمونیست پس از سرنگونی استبداد سلطنتی و فقدان پایگاه اجتماعی جریان اسلامی تازه  به قدرت رسیده  در ایران  یکی از عوامل وجود آزاد یهای بی قید و شرط  سیاسی در کردستان بود. عیلرغم تمامی تلاشهای ارتجاع ملی- مذهبی در هیئت ” حزب دموکرات کردستان ایران و جریان مفتی زاده ، برای زد و بند کردن و به سازش رسیدن با رژیم نوپای اسلامی ” جامعه بدنبال سیاستهای چپ و آزادیخواهانه کشیده می شد.  کوهی از اسناد غیر قابل انکار در رابطه با شرایط سیاسی- اجتماعی و امنیتی آن روز جامعه کردستان ثابت میکنند که بر سراسر کردستان فضای آزاد سیاسی و امنیت و آسایش حاکم بود و احزاب سیاسی در آزادی بی قید و شرط فعالیت می کردند. جامعه توسط شوراها و ارگانهای مردمی اداره می شد. مفاهیم و مطالباتی چون “آزادی- برابری و آزادی بی قید و شرط فعالیت سیاسی، بیان و تامین بیمه های اجتماعی، بیکاری، درمانی مطرح و در سرلوحه خواسته های مردم بود.

وضعیت فوق برای رژیم سیاسی  که ماموریت اساسی اش سرکوب انقلاب و مطالبات آزادیخواهانه و عدالت طلبانه، رفاه و آزادی بی قید و شرط فعالیت سیاسی، بیان و تامین بیمه های اجتماعی، بیکاری  و درمانی بود، غیر قابل قبول و تحمل بود. مرکز ثقل این وضعیت در تداوم  و در دفاع از دستاوردهای انقلاب، عملا جامعه کردستان و شهر سنندج بود. به همین خاطر در جریان رقابت و درگیری مسلحانه مابین دو جریان  “ارتجاعی  طرفداران مفتی زاده و صفدری ”  در شهر سنندج حکومت اسلامی برای سرکوب فضای آزادیخواهانه ، فرصت را غنیمت شمرده و توسط ارتش غسل تعمید اسلامی داده شده، شهر به توپ و خمپاره بسته شد و واقعه  نوروز خونین 58  را با کشتار و زخمی کردن صدها نفر به مردم شهر سنندج تحمیل نمودند!

کردستان سنگر انقلاب!

 در جامعه کردستان جو و فضای آزاد سیاسی- اجتماعی به معنی واقعی و انقلابی حاکم بود؛ عملا انقلابی که رژیم سلطنتی پهلوی را سرنگون کرده بود با نیروی کارگران و زحمتکشان و توده های مردم آزادیخواه و سکولار و انقلابی کردستان نه تنها همچنان ادامه داشت بلکه روز به روز بیشتر بسط و گسترش پیدا می کرد.  در آنمدت کوتاه  نهایتا 7 ماه پس از سرنگون شدن استبداد شاهی، مردم مناطق دیگر ایران بخصوص تهران و شهرهای بزرگ، از آنچه در کردستان میگذشت کم و بیش مطلع شدند.  فضای آزاد و انقلابی در کردستان چنان میان مردم آزادیخواه و انقلابی سراسر ایران انعکاس پیدا کرده بود که عملا  تداوم خواسته هایشان در انقلاب 57 را در جامعه کردستان میدیدند، و کردستان ” سنگر انقلاب ” لقب گرفته بود. عملا و بحق هم چنین بود!

چنین وضعیتی برای کل ارتجاع اسلامی حاکم به سرکردگی خمینی قابل تحمل نبود و از سرایت این فضای آزاد سیاسی- اجتماعی و مقاومت انقلابی و توده ای به سراسر ایران وحشت داشتند. برای به شکست کشانیدن و سرکوب این فضای انقلابی از هیچگونه تلاشی خودداری نکردند.  راه انداختن جنگ و درگیری و لشگر کشی و مسلح کردن مرتجعین فئودال در مناطق مختلف، جریانات مذهبی و لمپن های اسلامی پاسدار و عوامل مفتی زاده در سراسر کردستان بویژه در شهرهای  پاوه و اورامانات، منطقه دیواندره، شمال کردستان، نقده، و مریوان و ..از نتایج ترفند سرکوب ضد انقلاب اسلامی در کردستان بود. فضای ملتهب جامعه کردستان آماده  انفجار بود، در روز 23 تیر ماه 58  در شهرمریوان مزدوران محلی با حمایت پادگان شهر مریوان، راهپیمائی مسالمت آمیز مردم را  که خواهان تعطیلی  مقر سپاه پاسداران بودند، به گلوله میبندند وبا تیراندازی  فضای شهررا متشنج میکنند. در نهایت معترضین به مقرسپاه حمله کرده  و در ادامه درگیری چندین نفر از مزدوران کشته و مقر به تصرف آزادیخواهان در میاید، متعاقب آن ارتش مستقر در پادگان تلاش می کند به شهر حمله کرده و آنرا تصرف کنند که با مقاومت مسلحانه نیروهای انقلابی و توده ای مردم روبرو میگردند. اما شورای شهر برای جلوگیری از کشتار مردم و حمله ارتش به شهر،  تصمیم میگیرد بعنوان اعتراض شهر را تخلیه و بطرف مرز ایران- عراق کوچ کنند، شهر تخلیه میشود و واقعه تاریخی کوچ مردم مریوان  بوقوع  میپیوندد.

واقعه ای تاریخی که بلافاصله مورد حمایت مردم شهرهای کردستان قرار گرفت و هزاران هزار نفر از مردم شهرهای  سنندج، سقز و بانه  در حمایت ازاین اعتراض یکپارچه  و تاریخی مردم بطرف شهر مریوان و به هدف پیوستن به آنان دست به  راهپیمائی زدند. این حرکت تاریخی شکل دیگری از مقاومت توده ای را در برابر سرکوبگران اسلامی و در دفاع از  حقوق سیاسی- انسانی و اجتماعی شان با موفقیت  به نمایش گذاشت.  تداوم روند چنین اوضاع سیاسی- مبارزاتی در ابعاد  اجتماعی ، ارتجاع اسلامی حاکم را هراسان نموده بود و نهایتا  آنان را واداشت که در روز 28 مرداد 1358  با فرمان  حمله خمینی و اعلام جنگ علیه مردم آزادیخواه و بپاخاسته کردستان یک عرصه مهم تداوم انقلاب 57 را به خاک و خون بکشند.  این جنگ و حمله وحشیانه عملا  جنگ سرکوبگران انقلاب 57 علیه مدافعان دستاوردهای همان انقلاب بود تا بتوانند آخرین سنگرهای بازمانده از  انقلاب 57 را سرکوب و تسخیر کنند . نهایتا این حمله نقطه عطف و آغازی در جهت  تحقق  استراتژی سیاسی و اهداف سیاسی- اجتماعی که هموار کننده تثبیت حاکمیت سیاسی اش بود.

اعلان جنگ و یورشی که با مقاومت مسلحانه در ابعاد اجتماعی و  توده ای روبرو گردید و بعد از 3 ماه نیروهای سرکوبگر اسلامی با شکست مفتضحانه ای روبرو گردیدند و خمینی ناچارا در 26 آبان ماه 1358 با صدور پیام عاجزانه پر از ” تقیه ” و سراپا ریاکارانه خطاب به ” برادران کرد ” عملا شکست موقت را برای خریدن وقت و باز سازی نیروهای سرکوبگرش بپذیرد و به آن اذعان کند.

جنگ 24 روزه سنندج، 35 سال گذشت!

رژیم اسلامی برای تثبیت سیاسی  و بسرانجام رسانیدن ماموریت ضد انقلابی اش جنگ ناخواسته ایی را به مردم کردستان تحمیل نمود. در جامعه کردستان هزاران نفر از فعالین کمونیست، رهبران جنبشهای کارگری- اجتماعی ، نیروهای برابری طلب و آزادیخواه و سکولار را بشیوه های متفاوت همچون سراسر ایران در زندانها و جبهه های جنگ توده ای و انقلابی و حین تلاش برای تصرف شهرهای کردستان و همچنین هزاران نفر از مردم غیر نظامی و بیدفاع را با اسلحه های سنگین از زمین و هوا و به شیوه های وحشیانه  به قتل رسانیدند.
یورش نیروهای مسلح اسلامی با فرمان خمینی در 28 مرداد ماه 1358 بعد از 3 ماه بشکست کشانیده شد.  سراسر کردستان به تصرف نیروهای  مسلح ” پیشمرگ ” در آمد. نیروهای اسلامی عموما اماکن استقرار خود را تخلیه و به پادگانها خزیدند. شوراهای مردمی و بنکه های محلات برا ی اداره امور روزمره و برقراری امنیت و آسایش مردم تشکیل گردید. عملا هیچگونه اثری از حاکمیت سیاسی حکومت اسلامی مشاهده نمی گردید. جو و فضای جامعه سرشار از آزادی های سیاسی- اجتماعی بود. این وضعیت در سراسر ایران انعکاس پیدا کرده بود. مردم از شهرهای متفاوت ایران به کردستان مسافرت میکردند وضعیت را از نزدیک می دیدند.

رژیم اسلامی مترصد فرصت بود که مجددا به کردستان حمله کند و با تصرف شهرهای اصلی بویژه  شهر سنندج که در آن مقطع نقطه ثقل تحولات آزادیخواهانه  درکردستان بود و احزاب چپ و کمونیست  دست بالا را داشتند بتواند مقاومت مسلحانه را در هم بشکند، دستاوردهای سیاسی- اجتماعی را باز پس گیرد و اختناق و استبداد را تحمیل و تثبیت کند.

طی ماههای آخر سال 1358دولت وقت از طریق هوائی شروع به تقویت تسلیحاتی، تدارکاتی و لجستیکی نیروهایش درپادگانها و دیگرمراکز استقرار نیروهای مسلح  نمود.در تماس مداوم با مرتجعین محلی و لمپن های وابسته به  احمد مفتی زاده ، طرفداران و همکاران رژیم اسلامی که ازکردستان فرار کرده و در شهرهای کرمانشاه، همدان و بیجار اقامت داشتند بود.  همزمان شروع به تسلیح وسازماندهی نیروی مزدور ” پیشمرگان مسلمان کرد ” نمود. مرتجعینی که در پیشاپیش نیروهای مسلح حکومت اسلامی حرکت می کردند و در تصرف  مناطق پایگاهی و کشتار مبارزین  و تلاش برای تثبیت سیاسی رژیم اسلامی در کردستان نقش مهمی را ایفاء نمودند.

از اوایل دی ماه 58 از محور کرمانشاه- کامیاران با پیشقراولی پیشمرگان مسلمان کرد برای تصرف شهر سنندج یورش آوردند که در شهر و منطقه کامیاران با مقاومت مردم  مبارز شهر کامیاران و مسلحانه پیشمرگان روبرو شده و مانع پیشروی شان شدند. در اوایل بهار سال 1359 نیروهای سرکوبگر خود را به  فرودگاه که در چند کیلومتری سنندج واقع بود رسانیده و آنجا راتصرف کردند. همزمان از محورهای همدان – سنندج و بیجار- سنندج. یورش گسترده تری شروع شد.  در هر 3 محور با مقاومت مسلحانه پیشمرگان روبرو شده و مانع پیشروی شان شدند.

شهر سنندج  سنگر بندی شده و در تمامی زمینه ها سازماندهی های لازم انجام شد. اعتراضات خیابانی شروع شد و درسطح شهردر خیابان های ورودی شهر موانع تردد ایجاد گردید. محل های نزدیک به پادگان سنگری بندی و تحت محاصره قرار گرفت و هرگونه تحرک نیروهای مستقر در آنجا، زیر  نظارت کامل بود. در محورهای مربوطه درگیری و مقاومت ادامه داشت و نیروهای مسلح مردمی مانع هرگونه پیشروی ستونهای اعزامی بطرف شهر بودند.

در نصف شب  29  فروردین ماه 1359  فانتومهای جنگی برفراز شهر به پرواز در آمدند و شهر همزمان با توپ باران  از طرف پادگان به راکت بسته شد تا با ایجاد فضای رعب و وحشت برای مردم، بتوانند از اطراف و پادگان شهر به داخل شهر نفوذ کرده و غافلگیرانه شهر را متصرف شوند. اما مدافعین مسلح در برابر آنان ایستادگی کرده و تلاش شان را بشکست کشانیدند. عملا جنگ ناخواسته حکومت اسلامی به مردم شهر تحمیل گردید مقاومت توده ای که 24 روز طول کشید. مقاومتی که نقطه عطف مهم تاریخی- اجتماعی در یک تاریخ مبارزاتی در طول موجودیت رژیم اسلامی تا کنون به حساب میاید. مقاومت توده ای 24 روزه ای که مانع گردید نیروهای فاشیسم اسلامی عیلرغم تمامی تلاشهایشان و بمباران و توپ باران کردن شهر از زمین و هوا، که باعث کشته و زخمی شدن صدها نفر و ویران شده صدها خانه مسکونی شد به داخل شهر پیشروی کرده و شهررا متصرف شوند.

بعد از 24 روز مقاومت توده ای، برای جلوگیری از کشتار و تلفات و ویرانی بیشتر سازمانهای سیاسی با تصمیم آگاهانه  و بطور برنامه ریزی شده شهر را بدون تلفات تخلیه کردند.

فاشیستهای اسلامی با پیشقراولی مزدوران محلی، پیشمرگان مسلمان کرد وابستگان مکتب قرآن مفتی زاده  وارد شهر شدند و برای ایجاد فضای رعب و وحشت و در هم شکستن روحیه مبارزاتی و مقاومت مردم، بطور عام شروع به بگیر و ببند، خانه گردی و دستگیری و بازداشت و اعدام ساکنین شهر نمودند. خانواده بسیاری از کسانی را که در صفوف پیشمرگان بودند، دستگیر و به مناطق  دوردست از جمله بافق و یزد و…تبعید نمودند.  بامید اینکه، حرکت به لحاظ اجتماعی و عاطفی بر پیشمرگان فشار آورد و آنان را وادار به تسلیم شدن کند. اما خوشبختانه خانواده های تبعید شده با استقبال گرم مردم آن شهرها روبرو شدند و عملا ترفند ضد انسانی  رژیم اسلامی شکست خورد.

مقاومتی که  حدودا 4 دهه از آن گذشته است، اما سرآغازی که حاوی تجارب بسیاری برای جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی و علیه ارتجاع اسلامی در ایران بوده است. تجاربی که در مقاومت مردم کوبانی در تقابل با ارتجاع اسلامی داعش تداعی شد. تجارب ارزنده و گرانبهائی که در تحرکات حمایتی مردم شهر سنندج ، از مقاومت مردم کوبانی با سر دادن  شعار کوبانی، کوبانی تو سنه ی قاره مانی- کوبانی تو تنها نیستی- کوبانی حمایتت می کنیم- مرگ بر ارتجاع همسویی و شباهت رژیم اسلامی با داعش را هدف قرار میدهد، مرگ بر ارتجاع مستقیما سینه رژیم اسلامی را نشانه میگیرد.

سنندج شهری که نزدیک چهار دهه قبل یکپارچه در تقابل با یک  یورش وحشیانه  با هدف تصرف  شهر و در هم شکستن یک مقاومت  حماسی و توده ایی ، همچون مردم کوبانی مقاومت کرده  یادآور تجارب تلخی برای رژیم اسلامی از لحاظ سیاسی- اجتماعی  است.  از آنجاست که به صف حمایت کنندگان وحشیانه یورش می برد و با بکار گیری گاز اشک آور و فلفل در تلاش برای متفرق کردن و مصدوم و بازداشت کردن دهها نفر از آنان میباشد. این پشتیبانی آشکارا از کوبانی و مقاومت آنان در مقابل داعش یادآور مقاومت 24 روزه و یکپارچه یک شهر سرخ بود!
حکومت اسلامی  بعد از وارد شدن به شهر سنندج،  در شهرهای سقز، بانه، سردشت  با مقاومتهای یکپارچه مردم و پیشمرگان مواجه شد و در نهایت با دادن تلفات بسیار وارد آن شهر ها هم شد. نیروهای رژیم در بدو ورود به این شهرها همچون شهر سنندج از هیچگونه جنایتی کوتاهی ننمودند.  در مقابل این وحشیگریهای و اعمال جنایتکارانه مقاومتی مردمی و جنبشی انقلابی و مسلحانه در سراسر کردستان شکل گرفت که برای سالها عرصه را بر سرکوبگران رژیم اسلامی تنگ نمود. رژیمی که طی حاکمیت ضد انسانی خود، با  سازماندهی سیستماتیک و گسترده در سرکوب و زندانی کردن و اعدام  ازادیخوهان و کمونیستها در ایجاد فضای رعب و وحشت و گسیل 200 هزار نفر نیروی نظامی به کردستان و میلیتاریزه  و امنیتی کردن فضای آن منطقه عمل کرده است. اما هنوز و بعد از 35 سال سرکوب شکست مبارزات اجتماعی مردم در همه عرصه ها،   برایش ممکن نشده است.  رژیم جنایتکار اسلامی هنوز نتوانسته از لحاظ سیاسی- اجتماعی جامعه را تصرف کند و حاکمیتش را با اطمینان خاطر مستقر کند. تناقضی اساسی که خود رژیم کاملا بر آن واقف است!

درس و تجربه عملی  که باید گرفت و بکار بست

باید تاکید کرد که تمامی آن نقاط عطف مقاومتی، خود بخود و غیر سازمانیافته  و بدون رهبری حزبی و سازمانی ممکن نبود. همچنانکه مقاومت و آزاد شدن شهر کوبانی در نتیجه سازماندهی، عزم راسخ و اراده ای آگاهانه در دفاع از حق حیات و سرنوشت خود، که بسیار تحسین برانگیزاست و  صف ارتجاع را در کل منطقه در تنگنا قرار داده و صف آزادیخواهی را تقویت نموده. این وضعیت  یادآور  تجارب بسیار ارزنده تاریخی ای است، که بار دیگر نقش  رهبری سیاسی حزب دخالتگر وسازمانده، با تشخیص درست سیاسی- اجتماعی بموقع در بزنگاههای تحولات سیاسی- اجتماعی،  عملا به جریانات سیاسی فاقد عمل اجتماعی و پر حرف، نشان داده شد. این پیروزی نشان داد جنایتکاران ملون بورژوایی و قومی – مذهبی در مقابل مقاومت توده ای سازمانیافته، تصمیم و اراده متحدانه و آگاهانه زنان و مردان کارگر و زحمتکش ” توده های مردم ”  ورهبری و هدایت سیاسی ، حزبی اجتماعی، تاب مقاومت ندارند. از این منظر مقاومت 24 روزه در سال 1359 و امروز مردم  کوبانی سمبل و الگوی مبارزات آزادیخواهانه این دوره است و لازم است از آن تجارب سازمانی و مبارزاتی درس گرفت.  کل منطقه ملتهب است. جریانات ارتجاعی اسلامی جنگ ناخواسته ای را به اکثریت مردم زحمتکش تحمیل کرده اند. رژیم اسلامی در ایران یکی از سردمداران اصلی این وضعیت ملتهب و جنگ ارتجاعی تحمیل شده می باشد.

وضعیت ناهنجاری است. حساسیت اوضاع را باید متوجه شد. در این رابطه سطح بسیار بالائی از هوشیاری و آگاهگری با مبارزه سازمانیافته تر در ابعاد سراسری در جامعه کردستان علیه هر نوع تحرکات ارتجاعی و غیر مسئول را می طلبد. رژیم اسلامی در کردستان برای فعال کردن و بکارگیری مجدد ” مزدوران خود و پیشمرگان مسلمان کرد ” وسیعا تلاش می کند. حربه بکارگیری ارتجاع  قومی- مذهبی برای تفرقه و جدائی از هر طرف در جریان است. جامعه کردستان، جامعه ای طبقاتی است. مشکل اساسی اکثریت مردم آن جامعه ” تامین معیشتی و زیستی و نجات پیدا کردن از دست فقر و فلاکتی است که تحمیل شده است،  می باشد”.

تقابل با هر نوع ارتجاع  قومی- مذهبی را نباید به فردا موکول کرد در این راستا لازم است انسانهای آزادیخواه ، محافل رهبران عملی، توده ای، اجتماعی و انسان های آزادیخواه و مدافعین برابری طلب در کردستان که زمینه اجتماعیش هم موجود است وارد عمل شوند.

1-در محلات خود را سازماندهی کرده ومتشکل شده. کنترل محلات را در دست گرفته و از ابراز وجود و ازهرگونه مزاحمت این جریان فوق ارتجاعی جلوگیری کنند.

2-شبکه وسیعی از سازماندهی گروههای پیشرو آزادیخواه در سطح شهرهای کردستان بویژه در شهر سنندج، را تشکیل داده وبه تبادل اطلاعات و همفکری با همدیگر بپردازند.

3-واحد های گارد آزادی را تشکیل داده و چون شبکه ای بهم بافته شده، عمل کنند. واحدهای گارد آزادی باید هوشیار باشند و در برابر هر گونه جریان ارتجاعی بویژه ارتجاع سلفی واکنش نشان دهند و با آگاهگری و بسیج فضای آزادیخواهی علیه تحرکات ارتجاعی شان، محیط را بر آنها تنگ کرده و از محله و شهر طرد کنند. واحدهای گارد آزادی یعنی صف محکم و مسلح و سازمانیافته آزادیخواهان در برابر ارتجاع قومی – مذهبی وبرای ایجاد دورنمای آینده ی روشن ودردفاع از مدنیت جامعه  .

4-جوانان مبارز به صفوف گارد آزادی بپیوندید و با تقویت این ارگان اقتدار خود را  در تامین مدنیت و انسانیت جامعه، تضمین کنید.

باید تاکید کرد که، تقابل جدی و اساسی برای سرنگونی رژیم اسلامی و جنبش فوق ارتجاعی داعش خفته در کردستان، سازماندهی سراسری در ابعاد وسیع درجامعه کردستان را می طلبد. باید در این جهت گامهای عملی را بر داشت. محافل فعالین و رهبران کارگری اجتماعی در تمامی شهرهای کردستان وجود دارند.  وظیفه رهبران عملی کارگری، توده ای اجتماعی و کمونیست این است که برای مرتبط شدن و ایجاد شبکه  سازماندهی وسیع این محافل برای مادیت بخشیدن به مفاد چه باید کرد همراه، برنامه ریزی کرده و هدفمند و در ارتباط همیشگی و هماهنگ کردن اقدامات خود در ابعاد سراسری اقدام کنند. زمینه همچون فعالیتهای مشترک و هماهنگ شده وجود دارد. سالهاست در شهرهای سنندج، مریوان، کامیاران و سقز بمناست برگزاری مراسم های اول ماه مه، 8 مارس، روزجهانی کودک و فستیوال های آدم برفی ها این هماهنگی ایجاد شده است. زمینه های تاریخی – اجتماعی را نقطه عطف سازماندهی هدفمند در تقابل با ارتجاع ” قومی- مذهبی بویژه سلفی گری- سنی گری. که آلترناتیو رژیم اسلامی نیست “،  قرار بدهید. این تنها راه تقابل جدی در ابعاد اجتماعی می باشد   نباید غافل بود!

جوانان مبارز! عملا اعلام کنید که جلوی هر تحرک ارتجاعی جریانات سلفی و امثال آنها را خواهید گرفت و به آنها مجال ابراز وجود و ایجاد فضای رعب و وحشت و به قهقرا کشانیدن جامعه را نخواهید داد.  تقابل و به حاشیه راندن هر گونه ارتجاع قومی – مذهبی را به فراد موکول نخواهید کرد، فردا دیر است!

زنده باد همبستگی مبارزاتی اجتماعی  مردم آزادیخواه و برابری طلب علیه هر گونه ارتجاع قومی- مذهبی!

توصیح: تاریخ نوشته مشخص است. اهمیت و مرتبط بودن وقایع تاریخی و سی و ششمین سالگرد یورش 28 مرداد 58، که نقطه عطف آن مقاومت سنندج می باشد،  باز تکثیر آن را ضروری و اضافه شدن ”   درس و تجربه عملی  که باید گرفت و بکار بست  ” را  ایجاب نمود.

اسماعیل ویسی  10 مرداد ماه 1394- 1 اوت 2015 esmail.waisi@gmail.com

***