اسماعیل خودکام-علنی به دبیر اول کومله سازمان حزب کمونیست ایران سید ابراهیم علیزاده

علنی به دبیر اول کومله سازمان حزب کمونیست ایران سید ابراهیم علیزاده

با سلام

اینجا چند نکته مهم و ضروری لازم دانستم که برای همطبقه ای هایم بازگو نمایم تا بتوان از این تجارب در جهت رسیدن به

اهداف طبقاتی از زاویه های مختلف به جنبش کارگری و کمونیستی کمک و در این راستا سازماندهی کرد.

سید ابراهیم عزیز

امروزه بطورکلی احزاب و سازمانهای کردستان ایران به لانه جاسوسی رژیم جمهوری اسلامی ایران تبدیل شده است و حزب کمونیست ایران هم مستثنی از این قاعده نیست و متأسفانه در این راستا حزب کمونیست ایران هم متحمل هزینه‌های سنگینی شده است و همچنین چهره‌ و شخصیت های کمونیست و خوشنام و محبوبی از این جریان قربانی این پروژه و پلان رذیلانه رژیم تروریست ایران شده است و تاکنون کسی مسئولیت این رویدادها را برعهده نگرفته است و در حقیقت کسی هم در این رابطه جوابگو نبوده است

من در اینجا به یک سند اشاره خواهم کرد که شاید از آن درس گرفت یا بتوان به آن جواب داد.

اولین روزی که بنا به دلایل سیاسی از ایران خارج شدم و میخواستم اینبار به شکل دیگر و در بخش علنی به مبارزه سیاسی ادامه دهم رسما و بشیوه علنی وارد اردوگاه پیشمرگایتی کومله سازمان حزب کمونیست ایران شدم البته تعداد کثیری از پیشمرگ ها را از قبل میشناختم و چهره هایشان برایم آشنا بود اما در این میان چهره کریه نادر کیانی را مسلح در بخش واحد آماده دیدم که در اولین نگاه شوکه شدم البته نادر کیانی در آن زمان و در آن مقطع یکی از پیشمرگ های فداکار و انقلابی کومله سازمان حزب کمونیست ایران محسوب میشد

با دیدن چهره کریه نادر کیانی پیش خود فکر میکردم که من اشتباهی به این اردوگاه آمده‌ام تاب نیاوردم بلافاصله اقدام کردم و بدون اینکه از دبیرخانه که مسئول آن مقطع رئوف پرستار بود وقت و نوبت بگیرم بی درنگ و بدون تأمل رئوف پرستار را در محوطه اردوگاه پیدا کردم و ایشان را برای یک جلسه اظصراری،ضروری و امنیتی حضوراً دعوت بعمل آوردم

سید ابراهیم عزیز

این اتفاقات در زمانی رخ داد که شخض شما بعنوان دبیر اول کومله سازمان حزب کمونیست ایران هنوز تصمیم قطعی برای پذیرش من در بخش تشکیلات علنی نگرفته بودید و برای بررسی و قطعی شدن این قضیه اعضای کمیته مرکزی به رهبری شخص شما نه تنها یک بار، بلکه دو بار متوالی سر این موضوع تشکیل جلسه داد و آگاهانه ولی ناسیاسیانه نهایتاً رأی قطعی را به نپذیرفتن شخصی دادید که علاوه بر فعالیت کارگری به مانند هر مبارزی بخشی از سالهای زندگیم را صرف جریانی بنام کومله سازمان حزب کمونیست ایران کرده بودم و این موضوع را نتنها شخص شما بلکه اکثر اعضای کمیته مرکزی و همچنین عزیزان و دوستان و رفقای دیگری هم در جریان این امر هستند و اطلاع کافی هم در اینمورد موجود است

البته ناگفته نماند ما کارگران سازمان حزب کمونیست ایران را ظرف و ابزار مناسبی برای مبارزه سیاسی و سازماندهی طبقه کارگر میدانستیم اما متأسفانه ما کارگران سخت در اشتباه بودیم چون مسأله بطور کلی وارونه بود و ما کارگران فقط و فقط خوراک تبلیغاتی و ابزار پیشرفت و پیشبرد سازمان حزب کمونیست ایران شدیم (این بحث را در سالهای زندگی یک کارگر و مبارزه برای رهایی طبقه کارگر بطور روشن و مفصل توضیح خواهم داد و فعلاً بحث من در اینجا نیست )و

حالا برگردم به اصل قضیه

محل ملاقات: کنار چشمه آبی وسط اردوگاه

ملاقات کنندگان: اسماعیل خودکام و رئوف پرستار

موضوع جلسه: در مورد نادر کیانی یکی از پیشمرگ های کومله سازمان حزب کمونیست ایران

تمام سخنانی که دقیقاً بین من و رئوف پرستار رد و بدل شد

اسماعیل خودکام: بلافاصله رفتم سر موضوع و صحبت‌هایم را شروع کردم. کاک رئوف این نادر کیانی کی هست؟

رئوف پرستار: نادر یکی از پیشمرگ های کومله سازمان حزب کمونیست ایران است

اسماعیل خودکام: کاک رئوف من نادر را در بخش واحد آماده دیدم آیا این صحت دارد که آنجا مشغول بکار است؟

رئوف پرستار: بله در بخش واحد آماده مشغول به انجام وظیفه است

اسماعیل خودکام : از شدت ناراحتی موقع حرف زدن دست و پاهایم میلرزید البته هر طور شده میخواستم بر اعصاب خودم مسلط شوم اما حقیقتاً تحمل نداشتم به رئوف خیره شدم و سکوت کردم

رئوف پرستار: مگر چی شده چرا سؤال کردی؟

اسماعیل خودکام: کاک رئوف واقعاً خیلی ناراحت هستم این جانی اینجا چکار میکند نادر کیانی یک پاسدار است نادر درجه دار سپاه پاسداران است نادر قبلاً یک بسیجی فعال بوده و شروع کردم به بازگویی بیوگرافی کامل نادر کیانی ….که بقیه‌اش فعلاً امنیتی است

رئوف پرستار : فقط گفت بررسی میکنیم و رفت

من پیش خودم فکر میکردم که برای پذیرش من در بخش علنی بعنوان فعال کارگری و شخصی که سالها برای این تشکیلات فعالیت و مبارزه سیاسی کرده‌ام اعضای کمیته مرکزی به رهبری سید ابراهیم عزیز دوبار متوالی تشکیل جلسه میدهند حتماً برای این امر مهم و امنیتی تشکیل جلسه خواهند داد و من و نادر را هم در جلسه فرا میخوانند و با خود فکر میکردم که میتوانیم درس خوبی به نادر کیانی و امثال نادر ها بدهیم

اما در‌ واقع همه اتفاقات عکس آنچه که آدم تصورش نمیکند شد

رئوف پرستار بلحاظ نظامی شخصی محبوبی بود و من هم حقیقتا بهش اعتماد و اطمینان داشتم که این سند امنیتی را در اختیارش گذاشتم اما از آن روز به بعد رئوف پرستار زورش میرسید که به من سلام کند چه رسد به اینکه سر این قضیه دوباره بحث کند البته بعید نیست حتماً فکر کرده بود که من به پیشمرگ انقلابی و فداکار کومله سازمان حزب کمونیست ایران (نادر کیانی) توهین کرده‌ام

همه اتفاقات عکس آنچه که آدم تصور نمیکرد شد.بعد از مدت کمی از گذشت این ماجرا علاوه بر اینکه نادر باز خواست نشد بلکه بعنوان پیشمرگ فداکار و انقلابی از واحد آماده به مهمترین ارگان تشکیلات یعنی واحد تحقیق به انجام وظیفه گمارده شد و حقیقتاً درجه های که رژیم جنایتکار اسلامی ایران هنوز برایش تکمیل نکرده بود رهبری حزب کمونیست ایران افتخارا برایش تکمیل کرد.

سید ابراهیم عزیز

این موضوع را باید از دو زاویه بررسی و تحلیل کرد اولاً اگر این جانی (نادر کیانی) هرچند از لحاظ سیاسی وظیفه خودش را انجام داد اما اگر جان یک انسان را میگرفت انموقع چه شخصی حاضر میشد تا مسئولیت این حقیقت تلخ را بپذیرد و جوابگو باشد.در حقیقت باید گفت هیچ کس.چون تاکنون انسانهای کمونیست،صادق، خوشنام و محبوبی قربانی این سیاست شدند اما کسی از سطح رهبری هنوز خود را مسئول این اتفاقات معرفی نکرده است

ثانیاً اگر من شخصاً ، مستقیم و مستقل در این موضوع تصمیم میگرفتم و وارد عمل میشدم بیشک انموقع از طرف سازمان حزب کمونیست و رهبری این جریان نادر کیانی بعنوان یکی از انقلابی ترین پیشمرگ های حزب کمونیست ایران و بنده نیز بعنوان یک خائین معرفی میگردید اما در این مورد و در آن مقطع تنها کار مثبتی که توانستم انجام بدهم این بود که دوستان و آشنایان پیشمرگ را که از قبل میشناختم این موضوع را به همگیشون اطلاع دادم که مواظب نادر کیانی باشند که یک مهره خطرناک رژیم جنایتکار اسلامی است که دیروز در واحد آماده فعالیت داشت و امروز در واحد تحقیق است و فردا هم هیچ بعید نیست یکی از اعضای کمیته مرکزیتان خواهد شد

بلاخره نادر کیانی در هنگام ارتباط و انجام ماموریتش با رژیم اسلامی ایران در داخل شهر سلیمانیه توسط نیروهای امنیتی اتحاد میهنی دستگیر و تحویل رژیم ایران داده شد و ماهیتش برای همگان روشن گردید و سرانجام این موضوع نیز بدون اینکه کسی صدایش در بیاد خاموش شد. در این مورد قضاوت را به کارگران و توده های زحمتکش و خوانندگان و همچنین شخص شما واگذار میکنم تا بتوان از این تجربیات مهم درس گرفت

سید ابراهیم عزیز

کومله که مدعی و پرچم دار یک سازمان کمونیستی است آگاهانه و بنا به تعلق طبقاتی در کنگره ملی مرتجعین به رهبری مسعود بارزانی شرکت کرد و با افتخار عضو این کنگره ملی کردها هم شد

کومله آگاهانه در پیام تسلیت (بهتر است بگویم پیام تحسین) جلال طالبانی(شخص بورژوا ناسیونالیست و از دوستان نزدیک سپاه پاسداران ایران که هنوز هم خانواده اش روابطشان را با حاج قاسم ها مایه افتخار میداند) را بعنوان یک شخصیت انقلابی به جامعه و خصوصا ما کارگران معرفی کرد

همچنین کومله آگاهانه و غرق در اسارت کردایتی،جریانات ارتجاعی و ناسیونالیست و دستجات ملی و مذهبی را به عنوان احزاب انقلابی در کردستان به رسمیت شناخت و به آن‌ها مشروعیت داد و حتی با افتخار شریک و همپیمان آن‌ها هم شد

سید ابراهیم عزیز

سازمانی که مدعی و پرچم دار کمونیسم است هنگامی که یک جریان ارتجاعی مذهبی همچون خبات را به رسمیت بشناسد و شریک و همپیمان ارتجاعی ترین باند ضد مردمی شود، نتنها این سازمان ضعف سیاسی دارد بلکه این سازمان بطور کلی به لحاظ سیاسی بیمار است

کومله حالا با شتاب بیشتری این مسیر را طی میکند و با پنهان کردن واقیت ها و دور نگه داشتن ماهیتش از چشم کارگران و توهماتی که هنوز هم کماکان برای سوسیالیست و کمونیست بودنش در گذشته بوده است این شتاب و چرخش جدی را گام به گام پیموده است و در پراکتیک این تغییر ریل را ثابت کرده است

کومله با همپیمانی و شریک شدن با جریانات ارتجاعی، ملی و مذهبی و همجنین انقلابی معرفی کردن نمایندگان احزاب ناسونالیست بورژوایی مستقیماً خاک به چشم کارگران میپاشد و چشم انداز جریانات مشابه بارزانی و طالبانی و حکمرانی آن‌ها را به ما کارگران نوید میدهد در صورتی که مردم کردستان عراق هم از سیستم حکمرانی و حزب رانی حاکم تنفر دارند و حتی حکومتشان را شایسته ذباله دان میدانند

سید ابراهیم عزیز

کومله آگاهانه و در نبود حزب واقعی کارگران و بخاطر منافع سکتی و محفلی خود ضربه سنگینی بر پیکر جنبش کارگری ایران زد و به مانند دیگر احزاب به اصطلاح چپ و کمونیست به یکی از موانع سر راه اتحاد و پیشرفت در جنبش کارگری ایران ظاهر گردید و بخشی از جنبش را عملاً تکه‌تکه کرد

سید ابراهیم عزیز

کومله سالهاست غرق در دنیای محفلی گرفتار است و در حقیقت مدام در راستای تولید ناسیونالیسم پوست اندازی کرده و همچنان کماکان در تلاش است و در این پرسه موفق هم بوده است

کومله بجای کادرپروری و فعالیت و مبارزه آگاه گرایانه و سیاسی به تولید انواع مارک و برچسپ های غیر سیاسی علیه کمونیست ها،انسانهای شریف و صادق و همچنین منتقدان سیاسی و فکری پرداخت و همچنان که انتظار میرفت بعد از گذشت چند دهه حتی نتوانست یک زن انقلابی را به جامعه معرفی کند اما بر روی اشخاص کر و کور و لال (بله قوربان ها ) و همچنین امثال نادرها در جهت منافع محفلیشان سرمایه‌گذاری کرد

مهمترین مارک و برچسب‌های که کومله علیه منتقدان سیاسی خود بکار میبرد میتوان به چند نمونه از آن‌ها اشاره کرد

مارک منصور حکمتی . مارک کمونیست کارگری . مارک ناسیونالیسم (جالب اینجاست به منتقدان سیاسی و فکری خود این برچسب را میزنند اما خودشان شریک و همپیمان جریانات ملی و ناسیونالیسم هستند). مارک کال فام . مارک بیمار روانی .مارک بزار برای خودشان پاس (عوعو)کنند و غیره

در حقیقت کومله از مبارزه سیاسی و اصلی خود فاصله گرفته است و به انگشت تو چشم همدیگر کردن و حتی توهین و اتهام تراشی به منتقدان سیاسی و فکری خود روی آورده است و با جرأت میتوان گفت کومله با خطاب کردن این القاب و عناوین ناسیاسی موفق بوده است که صدای منتقدان سیاسی خود را تا حد ممکن خاموش و خفه کند و حتی با این تاکتیک و سیاست به تصفیه درون تشکیلاتی پرداخت و بخش عظیمی از کمونیست‌ها و انسانهای صادق را به این بهانه‌ها از تشکیلات اخراج کرد و یا از تشکیلات دور کرد رهبری این جریان دقیقاً بمانند کارفرمایان که در جهت منافعشان در صورت لزوم و بنا به میل و اراده خود کارگر را استخدام و یا هر موقع لازم ببینند کارگر را اخراج میکنند عمل کرده است این سیستم و شیوه کار و مبارزه برای تشکیلاتی که مدعی و پرچم دار کمونیست است بزرگترین ضف سیاسی و سازمانی است

سید ابراهیم عزیز

کومله که مدعی و پرچم دار یک سازمان کمونیستی است و تابلو هایش مزین به شعارهای رنگا رنگ است اما در پراکتیک سیاستش کاغذی است کومله ،حزب و سازمان یک چهره است و خط مشی و جهت سیاسی را صرفاً یک نفر تعیین میکند و بدنه و خصوصا زنان ،کارگران و نسل جوان در سطح رهبری و تصمیم گیریها هیچ نقشی ندارند و درجه‌بندی اعضا و نماینده گان و اعضای کمیته مرکزی تنها یک نمایش کارتونی و یک نوع دلقک بازی سیاسی بیش نیست باید این واقعیت‌ها را پذیرفت و این بزرگترین ضعف سازمانی یک جریان چپ محسوب می‌شود

نتایج ،تجربیات و دستاوردهای کوبانی و شکست احزاب سیاسی کردستان ایران در 28 مرداد 1358 با صدور فرمان جهاد علیه مردم کردستان به دستور خمینی و یورش نظامی رژیم به کردستان و سرانجام عقب نشینی احزاب به کردستان عراق و همچنین رویدادهای اخیر کردستان عراق (جنگ کرکوک و شنگال ) پر اهمیت‌ترین تجارب سیاسی هستند این تجارب به ما نشان داد که کارنامه و تاریخ سیاه احزاب ملی و محلی مالامال از جنایت و خیانت است که امروزه بی‌اخلاقی سیاسی احزاب ملی و عشیره ای به اوج خود رسیده است و حتی از معادلات سیاسی هم خارج شده است

خوشبختانه امروزه بر اثر پیشرفت علم و تکنولوژی ، دنیا به یک دهکده کوچکی تبدیل شده است که نمیتوان واقعیت‌ها را به آسانی انکار و یا پنهان کرد و باید این حقیقت را پذیرفت که احزاب ملی و قومی عامل فلاکت و تباه کردن زندگی کارگران و توده های زحمتکش در منطقه بوده‌اند و کماکان هستند پس سازمانی که مدعی و پرچمدار کمونیسم است چرا همپیمانی و شراکت با جریانات ملی و مذهبی برایش مهم و حائز اهمیت است ؟ این سؤالی است که باید مستقل از آنچه که کومله ادعا میکند داده شود. این همپیمانی و شراکت در‌ واقع زمینه فراهم کردن معامله و بند و بساط سیاسی بر آینده کردستان ایران است . بیشک این پروژه سر موضوع تقسیم صندلی و قدرت سیاسی و توذیع و تقسیم اراضی و ثروت و سامان و سهم خواهی حزبی و تفکیک مناطق مختلف کردستان ایران بین احزاب و جریانات موجود در آینده است همان تاکتیک و سیاستی که احزاب ملی کردستان عراق سالهاست بر جامعه خود تحمیل کرده‌اند

سید ابراهیم عزیز

مسائل سیاسی نه عاطفه است و نه خشونت .پس نباید سیاست را از روی عاطفه و احساسات تحلیل و تفسیر کرد اگر سازمانی که امروزه مدعی کمونیسم است در همین قالب و چهارچوب و با همین سیستم و ذهنیت سنتی به حیات خود ادامه دهد باید از همینک در آینده شکست خود را بپذیرد و باج این شکست ها را تنها کارگران و توده های زحمتکش باید بپردازند چپی که در همین چهارچوب باقی بماند بیشک سرنوشتی بهتر از چپ و حزب کمونیست کارگری عراق در جامعه ایران نخواهد داشت. باید این حقیقت را پذیرفت که سیاست کاغذی و مبارزه سیاسی فرسنگ ها دور از طبقه و جامعه جوابگو نبوده و نیست پس باید مبارزه سیاسی را عملاً به بطن جامعه و محل کار و زندگی انتقال داد

در پایان باید گفت که

کارگران و توده های زحمتکش برای پیشگیری از دوباره شدن هر اتفاق ناگواری در آینده ایران و خصوصا کردستان علیه ویروس ناسیونالیسم و قدرت طلبی احزاب ملی ومحفلی ،راهی جز آگاهی به مبارزه طبقاتی و متشکل شدن کارگران و اتکا به تشکیلات خود در بطن جامعه نخواهند داشت کارگران و توده های مردمی باید شوراهای کارگری را در بعد سراسری و در بطن جامعه و در محل کار و زندگی از سطح پایین به بالا سازماندهی کرد و این ساده‌ترین و کم دردسرترین راه برای رسیدن به آزادی و برابری و تضمین یک جامعه انسانسیت

با احترام

برایتون آرزوی موفقیت دارم زنده باشید

اسماعیل خودکام فعال کارگری

´ 02.11.2017