احسان فتاحي -١٨سال ١٨تيرگذشت اما پروانه ها هنوز گمنام هستندولي يادشان روشن !!!

احسان فتاحي روزنامه نگار وفعال حقوق بشر ايران

١٨سال ١٨تيرگذشت اما پروانه ها هنوز گمنام هستندولي يادشان روشن !!!

بزن باران که دیوان در کمین اند پلیدان در لباس زهد و دین اند
بزن باران ستمکاران به کارند نهان در ظلمت،اما بی شمارند
بزن باران که دین را دام کردند شکار خلق و صید خام کردند
بزن باران خدا بازیچه ایی شد که با آن کسب ننگ و نام کردند…
بزن باران که دیوان در کمین اند پلیدان در لباس زهد و دین اند
بزن باران ستمکاران به کارند نهان در ظلمت،اما بی شمارند
بزن باران که دین را دام کردند شکار خلق و صید خام کردند
بزن باران خدا بازیچه ایی شد که با آن کسب ننگ و نام کردند…

وقایع هجده تیر یا وقایع کوی دانشگاه تهران به مجموعه ناآرامی‌ها و درگیری‌ها بین روزهای هجدهم تا بیست وسوم تیرماه ۱۳۷۸ میان دانشجویان، نیروهای انتظامی و افراد موسوم به لباس شخصی‌ها، اطلاق می‌شود.
بگفته مجموعهٔ فعالان حقوق بشر در ایران ۷ نفر در واقعه حمله به کوی دانشگاه کشته شده‌اند که تاکنون فقط هویت عزت‌الله ابراهیم‌نژاد و فرشته علیزاده روشن شده‌است.
شورای متحصنین در بیانیه ۲۶ تیر مرگ تامی حامی‌فر را نیز تأیید کرد و سعید زینالی نیز از هنگام دستگیری توسط مأموران ناپدید شده است؛ همچنین چشم یک دانشجوی پزشکی بر اثر اصابت گلوله تخلیه، دست و پای عده‌ای شکسته و تعداد زیادی دانشجو ضرب وشتم شدند. از این حادثه به عنوان بزرگ‌ترین چالش جنبش دانشجویی در ایران بعد از انقلاب ۱۳۵۷ نیز یاد می‌شود.
انصار حزب‌الله در پی تظاهرات دانشجویان در اعتراض به توقیف روزنامه سلام و تصویب قانون جدید مطبوعات، به داخل کوی دانشگاه و خوابگاه‌های دانشجویی حمله بردند و ضمن تخریب اموال دانشجویان آنان را مورد ضرب و شتم قرار دادند و صدها نفر را بازداشت کردند. حمله و ضرب و شتم دانشجویان تا صبح ادامه داشت.
گفته می‌شود در جریان حمله به کوی دانشگاه کسانی مانند سردار نجات فرمانده سپاه ولی امر به همراه سردار نقدی، سردار ذوالقدر و دیگران طرح سرکوب دانشجویان بودند.

‍«بخش هایی از پیام آیت اللّه منتظری پس از شکسته شدن حرمت دانشجو و دانشگاه در #۱۸_تیر »

جمع زيادي از نيروهاي انتظامي و گروههاي متشكل شبه نظامي به نام انصار حزب الله نيمه هاي شب و در نوبتهاي پياپي و از جمله در حالي كه اكثر دانشجويان دانشگاه تهران در خواب بودند با چوب، باتوم، چاقو و اسلحه گرم به خوابگاه آنان حمله كردند و با ضرب و جرح بسياري از آنان و شكستن دربها و كمدها و ابزار و وسايل زندگيشان و آتش زدن اطاقها و كتابها و دفاتر و حتي قرآن كريم، آنان را به خاك و خون كشيدند و برحسب آنچه نقل شد حتي در حال نماز مورد ضرب و جرح قرار دادند و جمعي را از طبقه بالا به پايين پرت كردند و در نتيجه چند نفر به شهادت رسيدند، و جمع زيادي را بازداشت نمودند و بدين وسيله حريم مقدس دانش و دانشگاه را شكستند.

اينجانب صريحا اعلام مي‎كنم كه آمرين و عاملين اين جنايات در هر پست و مقامي كه هستند خائن به دين و ملت اند و بايد مجازات شوند، چرا كه: (لكم في القصاص حيوة يا اولي الالباب) و سكوت بزرگوارانه ملت پاياني دارد.

اينجانب در حالي كه خود به طور غيرقانوني در خانه محصور هستم، اين مصيبت بزرگ را به حضرت ولي عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) و علما و دانشمندان و اساتيد و دانشجويان و همه ملت ايران و خانواده ها و بازماندگان دانشجويان شهيد تسليت مي‎گويم و براي همه شهداي عزيز رحمت واسعه حق تعالي و علو درجات را مسألت مي‎نمايم.
(۲۰ تیر ۱۳۷۸)کتاب « دیدگاهها » جلد اول، صفحه ۱۲۳

هیچ نویسنده ای قادر به نوشتن ان چیز که بر شما گذشت نخواهد بود
چگونه شما را باید دید؟
بارها از زبان والدين سعيد زينالي شنيده ايم که گفتند هر بار زنگ خانه ام به صدا در می اید قلبم به تپش می افتد و نگاهم به در خیره می شود شاید این بار سعیدم باشد.
چگونه باید درک کرد کرد تپش های قلب شما را ؟
چشم انتظاریتان را ؟
بی قراری و اشکهایتان را؟
چگونه باید نوشت این درد هفده ساله را؟
دردی عمیق از عمق مهربانی مادری منتظر را؟
بگذار صمیمانه تر صدایت کنم
تو مصداق انتظار پاک هستی
تو مصداق دردی عمیق هستی
مهربانی در تو خلاصه می شود
اشک در چشمان تو معنایی دگر پیدا می کند
تو نهایت یک حس عجیب هستی
حسی نگران به فرزند
فرزندی دور از تو
و دوری دور از تو
ای مادر که زیبایی از ان تو
و تو زیبا تر از هر زیبایی هستی که هست…..
عشق را از پستوی خانه بیرون بیاوریم
١٨سال گذشت و هنوز عزت از پنجره کوچک خانه‌اش به دانشگاه نگاه می‌کند. آه می‌کشد و نگاه می‌کند؛ به من، به تو و به همه جوانان و دانشجویانی که دیدند چگونه قناریهای عاشق را بر آتش سوسن و یاسمن کباب کردند. او و دوستانش هنوز از قاب سیمانی نگاه می‌کنند و چشم به راهند. چشم به راه آنان که دیدند و شنیدند در 18تیر 78 و 30خرداد 88 و… چگونه قصابان در گذرگاه دانشگاه به کمین آزادی نشستند و با کنده و ساطور خون آلودشان تبسم را بر لب و ترانه‌ها را بر دهان جراحی کردند.
بله! عزت و سعید و بقیه شهیدان آن روز چشم به راهند. در انتظار آواز و پرواز زیبای همه قناریهای عاشق.
مادر سعید دیروز _17تیر_ نوشت 17تیر بر قلبم گذشت و تا احقاق حقوقم خاموش نخواهم شد. او هم منتظر است. منتظر سعید و دوستانی که سعید را فراموش نکردند.
راستی! راز آواز قناریهای عاشق در 18تیر چه بود؟
شور بود و شوق و اشتیاق پرواز. خدا بود و خانه عشق!
پس ما هم عشق را و شوق را و خدا را از پستوی خانه بیرون میآوریم و هم‌ساز و هم‌آواز با قناریهای خرداد و تیر و مرداد و شهریور و… می‌خوانیم؛
تا احقاق حقوقمان خاموش نخواهیم شد.
احسان فتاحي