اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران- در رابطه با مرگ هاشمی رفسنجانی موضع جنبش کارگری در مورد مرگ هاشمی رفسنجانی چه می تواند باشد؟

در رابطه با مرگ هاشمی رفسنجانی
موضع جنبش کارگری در مورد مرگ هاشمی رفسنجانی چه می تواند باشد؟

این قابل درک است که بسیاری از تشکلات مستقل کارگری در ایران و نیز فعالین کارگری که بطور روزانه تحت تعقیب و اذیت و آزار مامورین جمهوری اسلامی قرار دارند، با توجه به فضای به شدت پلیسی و سرکوب گرانه حاکم بر کشور، نتوانند در چنین مواردی نظر خود را آشکارا و روشن اعلام کنند و ترجیحا سکوت نمایند. اما همین سکوت اجباری بیان گر این واقعیت است که هاشمی رفسنجانی از همان آغاز و تا هنگام مرگش به عنوان یکی از پر قدرت ترین سران رژیم سرکوب گر و ضدکارگر جمهوری اسلامی ایران در همه اعمال و کارنامه ننگین این رژیم سهیم بود . لذا، جنبش کارگری ایران و بین المللی از منظر طبقاتی، در اکبر هاشمی رفسنجانی فقط یک دشمن طبقاتی و مزدور سیستم سرمایه داری رامی بیند و نه چیز دیگری.

اما جای تاسف است که بعد از مرگ او، مدافعان متوهم اصلاح طلبان دولتی و طرفداران دولت روحانی توانسته اند در چند کانون صنفی معلمان ایران نفوذ کنند و به نام این کانون ها اطلاعیه تسلیت، آن هم با ادبیاتی شبه دولتی صادر نمایند. چنین اطلاعیه هایی قبل از هر چیز توهین به همه معلمان آگاه، مبارز و فرهیخته ای است که تاریخ اخیر ایران را به خوبی می دانند و از نقش و جایگاه رفسنجانی در برپایی رژیم سرکوبگر اسلامی و تداوم حاکمیت این رژیم آگاه اند و با پوست و استخوان صدمات و زیان هایی که این رژیم و نظام آموزشی مذهبی، بر کودکان و دانش آموزان و زندگی و کار و فعالیت معلمان – از جمله بازداشتهای وسیع، حبسهای طولانی، اذیت و آزار و شکنجه و اعدام معلمان- زده است را هر روزه لمس می کنند.

به نظر می رسد امضا کنندگان چنین اطلاعیه هایی نیاز به یادآوری دارند که در دهه خونین شصت رفسنجانی یکی از طراحان اصلی سرکوب سازمان ها و تشکل های کارگری و سیاسی – از جمله شوراهای کارگری بر خاسته از انقلاب- و اعدام هزاران نفر از اعضا و هواداران این تشکل ها بود. در اوایل دهه شصت صفحات روزنامه های رژیم پر بود از اسامی دهها و گاه بیش از صدها نفر از اعضا و هواداران سازمان های سیاسی که توسط جنایتکاران رژیم اعدام شده بودند؛ اسامی اعلام می شد تا رعب و وحشت بر کشور حاکم شود. او در همان زمان در خطبه های نماز جمعه تهران در باره ضرورت این کشتارها سخنرانی می کرد و همه نیروهای سوسیالیست، مترقی و آزادی خواه را نوکران و وابستگان به “استکبار جهانی” معرفی میکرد. رفسنجانی از همان ابتدای به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی در تمامى سركوبهاى مبارزات مردمى از كردستان تا گنبد وسركوب زنان و دانشجویان نقش مهمی داشت.

او به عنوان دومین فرد پر قدرت رژیم هنگامی که به فرمان خمینی در تابستان 67 هزاران نفر از زندانیان سیاسی را در مدت دو ماه قتل عام کردند، خود را برای تسخیر پست ریاست جمهوری آماده می کرد. خون هزاران زندانی آزادی خواه، فرش قرمزی بود که او با عبور از آن به کرسی ریاست جمهوری تکیه داد. با مرگ خمینی این او بود که با همکاری و تبانی با احمد خمینی، خامنه ای را بر کرسی ولایت فقیه نشاند. دوران ریاست جمهوری او در عرصه اقتصاد، با طرح تعدیل اقتصادی و از لحاظ سیاسی با سرکوب، کشتار و خفقان بر جستگی یافت. طرح تعدیل اقصادی که دولت او به توصیه بانک جهانی و صندوق بین المللی پول اتخاذ کرده بود به جای سازندگی و رونق اقتصادی که وعده اش داده می شد، تورم بیش از 40 درصدی به بار آورد که اعتراض و شورش گسترده کارگران و تهیدستان را در چند شهر به دنبال داشت. خصوصی سازی، میدان دادن به سرمایه داری بازار آزاد، ارزان نگهداشتن نیروی کار برای جذب سرمایه های داخلی و خارجی و کالایی سازی آموزش و پرورش اساس سیاست اقتصادی دولت هاشمی بود. همین سیاست ها سپس توسط تمام دولت هایی که بعد از او بر اریکه قدرت تکیه زدند تداوم یافت. اینکه اکنون بیش از 90 در صد کارگران در ایران فاقد قرارداد دائمی هستند و توازن قوا به شدت به زیان کارگران و به نفع سرمایه داران تغییر یافته است، کلیدش را “سردار سازندگی” زد. رفسنجانی از جمله حامیان اصلی خانه کارگر جمهوری اسلامی و شوراهای اسلامی بود که بزرگترین ضربات را به تشکلات کارگری از طریق سرکوب و جاسوسی و مهار اعتراضات کارگری زده اند. به همین گونه چپاول، غارت، دزدی و اختلاس ثروت اجتماعی توسط باندها و مسئولان حکومتی که اینک سراپای رژیم را فرا گرفته اگر چه از همان روی کار آمدن جمهوری اسلامی وجود داشت، اما در دولت او بود که اوج اولیه خود را آغاز کرد؛ و خانواده او به دلیل همین اختلاس ها و دزدی ها و رانت های دولتی به یکی از ثروت مندترین خانوده های حکومتی بدل شد.

از لحاظ سیاسی دوران ریاست جمهوری او همچنان دوران اعدام در ملا عام، سنگسار و سرکوب هر صدای معترض و کشتار مخالفان بود . در زمان صدارت او، تروریست های رژیم برای سر به نیست کردن مخالفان به خارج از کشور گسیل شدند و دهها نفر از مخالفان رژیم و افراد وابسته به تشکلات سیاسی را ترور کردند؛ و نقشه فرستادن اتوبوس حامل نویسندگان و شاعران به ته دره طراحی شد. ترور نویسندگان و شاعران مترقی و آنچه که به عنوان قتل های زنجیره ای معروف شد توسط وزارت اطلاعات دولت او سازماندهی و اجرا گردید.

در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 رفسنجانی که صلاحیت نامزدی اش توسط شورای نگهبان به دلیل “کهولت سن” رد شده بود از نامزدی حسن روحانی حمایت کرد و طی اطلاعیه ای از همگان خواست که با شرکت در انتخابات به حسن روحانی رای دهند. دولت حسن روحانی در واقع دولت خود اوست: تداوم و تشدید سیاست های اقتصادی نئولیبرالی و تلاش برای کاهش تنش با دول سرمایه داری جهانی، سرکوب آزادی های سیاسی و نقض حقوق دگراندیشان، به تباهی بردن هستی مزدبگیران و بالاخره سرکوب بی محابای فعالین کارگری و جنبش کارگری در داخل، اساس سیاست هایی است که او از دهه شصت طراحی و دنبال کرده بود.

از منظر منافع کارگران و مردم محروم ایران، مرگ هاشمی رفسنجانی مرگ یکی از قدرتمندترین سران حکومت اسلامی است که ظرف سی وهشت سال گذشته در سقوط هستی جامعه و زندگی اکثریت قاطع مرد م ایران، بالاخص طبقه کارگر، نقشی بی بدیل داشت. او شریک جرم اصلی در برپایی و حفظ نظامی است که با آدمکشی، سرکوب، جنایت و دزدی و اختلاس عجین بوده است؛ نظامی که برای سه نسل از مردم چیزی جز فقر، استثمار ، تباهی و فلاکت و سرکوب و کشتار ارمغانی نداشته است. از همین رو مرگ هاشمی رفسنجانی نه می تواند مایه خشنودی باشد و نه تاسف، زیرا خشنودی از مرگ جنایت کاری چون او که به گور رفت پیش از آنکه در دادگاه علنی به جرم جنایت علیه بشریت محاکمه شود، کاذب است و تاسف در این پیوند وقتی است که نبود او خسرانی برای طبقه کارگر و مزدبگیران ببار آورد؛ اما نفس وجود او، خود توهین به کارگر و انسانیت بود.

اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران
۱۳ ژانویه ۲۰۱۷
info@workers-iran.org
http://etehadbinalmelali.com/ak/