ابراهیم حیدری- شعر من کمونیستم

من کمونیستم

بە چیرگی افکار سیاهشان
سالیانیست
از اعماق قرون از درون سدەها
بر قامت بی روح این چوبە و دار
وین طناب و شمشیر خون آلود
کورترین و پست ترین
افکارهای ، ذهنهای انجمادشان را
کە ابلهانە ، می انگارند !!!
چنین بە مسند بمانند
بە کشتن فرزندان آزادی
میدانهای خون را بپا کردەاند
بە چوبهای دار آذین بستەاند ، شهرهارا …

***

بە برآمدن آفتابی
از این لایەهای شب اندود و تحجر هزار سالە
بە چە ریسمانی بە چنگ برآمدەاید !
فرسودە …
مگر ، ابلهانە سودا و هوسهایتان
کە ، اوج تفکر و ذهن خلاق بنیاد خدایانتان
چنین …
جهان را قدرتی و کتابی بس است …!

***

هان …بنگرید اینجا منم ،چو دریا
بە طوفان خشم بر خدایانتان
چون پرولتاریا..
بر افراشتەام ، پرچمی سرخ بە دست
بر شما وخفاشان شب پرست .
اینجا منم
بر افراشتە پرچمی سرخ
بە دستهای پولادینم
و رقصندە در نوای ، سوسیالیسم .
اینجا منم
هان منم
اینک منم
آذرخشم
بە کاختان
بە جهل و خرافە و زرو زور و خدایانتان .

***

نی از تهی
ونی ز اعماق افکار سیاە …
کە از کمون ، از اکتبر ، از نوروز خونین
برای بهترین جهان
ز پاریس ، ز روسیە ، ز کردستان
با پیشمرگ، با بلشویک ، با کارگران …آمدەام .

***

بنگرید ، میشناسید مرا ؟
کودکان ، زنان ، کارگران .
گل ، کوە ، درخت
ابر، باد ، باران
حیوان ، ماهی ، پرندگان .
میشناسند مرا
من ، انفجار بیگ بنگ جهان طبقاتیم .
تمام عشق هستیم
من کمونیستم .

ابراهیم حیدری .