اایرج فرزاد – مصاحبه با رادیو سپهر 29 اوت برای اطلاعات بیشتر اینجا….. برای شنیدن اینجا کلیک کنید

در برنامه امروز، در باره دو مساله بحث شد: اوضاع جاری در سوریه و احتمال خطر دخالت نظامی غرب و ناتو و آمریکا به بهانه استفاده دولت سوریه از کاربرد گازهای سمی و ؛ موضوع “کنفرانس ملی کرد” و حواشی پیرامونی آن.
در مورد سوریه به این واقعیت باید اشاره کرد که علیرغم ظرفیت دولت بشار اسد برای احتمال دست داشتن در کاربرد سلاح شیمیائی، اما واقعیت ها دلیل بر این اند که گازهای سمی از جانب اپوزیسیون مورد حمایت غرب مورد استفاده قرار گرفته اند و “بهانه” حمله نظامی به سوریه این بار بسیار دست سازتر و ناشیانه تر از دروغ بزرگ دسترسی دولت بعث به سلاحهای کشتار جمعی است که دلیل زیر و رو کردن کل شیرازه مدنی جامعه عراق در پی بمباران و لشکر کشی دولت بوش در سال ۲۰۰۳ بود. دولت آمریکا و دولت انگلیس به “اشتباه” ی که کل منطقه را به جهنم عملیات انتحاری و جنایات پاکسازی قومی و مذهبی کشاند، اعتراف و تلویحا بخاطر آن “عذرخواهی” کرده اند. افشای وسیع مهندسی دروغ در سطح جهان و مستند کردن حقایق پشت پرده آن، حتی کار را به جائی رسانده است که برخی از چهره های نظامی و بدنه نیروهای مسلح دولت آمریکا و بریتانیا را از پذیرش ماموریت های جدید برای حضور نظامی با تردید روبرو کند. الان دارند افشا میکنند که ماجرای زندان “ابوغریب” با نظارت مستقیم “رمسفیلد” و یارگیری و اجیر کردن آدمکش و شکنجه گر از صفوف “ارتش بدر” برای تشکیل “نیروی ویژه” شکل گرفت. الان دارند اسنادی را رو میکنند که طبق آنها تمامی نیروهای سیاه و تروریستی ای که در دوره جنگ ایران و عراق، توسط سپاه پاسداران رژیم اسلامی و امثال “سردار نقدی”، تشکیل شدند، بعدا و متعاقب لشکر کشی سال ۲۰۰۳، توسط بالاترین مقامات ارتش و دولت آمریکا بکار گرفته شدند. بسیاری در درون نیروهای مسلح دولت آمریکا، شاید به استثنای نیروهای امنیتی در “شرکتهای خصوصی” نظامی مانند، “بلاک واتر”، در مقابل این تناقض منادیان “مهد دمکراسی” و “حقوق بشر” با حقایق جنایت و شکنجه و ترور رسمی توسط “دولت خودشان” هاج و واج ماندند. دخالت نظامی دیگری از نوع دخالت آمریکا و انگلیس و ناتو در عراق و افغانستان، نه بخاطر عدم ظرفیت این دولتها و ارتش نظامی غرب در ارتکاب چنان جنایاتی، که دقیقا بخاطر ریزش بیش از پیش موقعیت سیاسی و نظامی آنها در موقعیت فعلی بشدت دور از انتظار است. با اینحال و علیرغم همه فاکتها، ما شاهد اوضاع کنونی در عراق و افغانستان هستیم و نمونه بکار بردن سلاح بمب اتم وقتی که منفعت کل سرمایه، کار را از مرز جنون رد میکند، در سرنوشت تلخ و خونین و تراژیک هیروشیما و ناکازاکی و سپس نمایش “دمکراسی” در کودتاهای نظامی و “جنگ ویتنام” دیده ایم. بنابراین کابوس دست زدن به جنون دیگری از میلیتاریسم دنیای سرمایه و منافع آن، هنوز بر فراز جامعه بشری آویزان است. فاکتورها و عوامل دیگری از جمله منافع منطقه ای دولت روسیه و سرمایه و سلاح روسیه و بازرگانی “چین جدید”، نگرانی از تقابل رژیم جمهوری اسلامی بخاطر قطع شاهرگ حیاتی آن در پیوند با جریانات اسلامی و “جبهه مقاومت ضد صهیونیستی” از مسیر سوریه و به کمک دولت سوریه، در این ماجرا دخیل اند. به نظر میرسد که این بار غرب و ناتو و آمریکا، تحت بهانه مبارزه با کاربرد سلاح شیمیائی علیه “شهروندان” به حضور نظامی خود در منطقه و دریای مدیترانه افزایش میدهند تا فشار ها را برای تغییر تدریجی رژیم سوریه و رژیم اسلامی در ایران بیشتر کند، و دلائل محکمه پسندتری برای مسلح تر کردن اپوزیسیون ارتجاعی و شبه اسلامی در سوریه به افکار عمومی جهان داشته باشد. هم جریانات “سلفی” در میان اپوزیسیون رژیم سوریه و هم رژیم اسلامی از این بابت نگرانیهای خود را اعلام کرده اند. آنچه که بیشتر به نظر میرسد در حال عملی است همین پروسه واگذاری سیر تحولات به “نیروها” در میان “خود مردم منطقه” و با حمایت و دلگرمی حضور نظامی غرب و آمریکاست. ماجرای “توافق” پ.ک.ک و دولت ترکیه و قبول برزمین گذاشتن اسلحه در مقابل ترکیه، و حمایت ضمنی غرب و ترکیه از موضع حزب متحد پ.ک. ک در کردستان سوریه و نیز ماجرای “کنفرانس ملی کرد” که در آن مسعود بارزانی قرار است همان نقش اوجلان را این بار در رابطه با جمهوری اسلامی بازی کند و با دعوت نماینده رژیم اسلامی به کنفرانس موعود، قول خلع سلاح احزاب اپوزیسیون در کردستان ایران، را اعلام کند، گوشه دیگری از این سناریو است و کاملا به اوضاع جاری و سیر رویدادها در منطقه مربوط است.
از این نظر موضوع دوم مورد بحث در برنامه امروز، یعنی “کنفرانس ملی کرد”، بدون ارتباط با تحولات منطقه نبود. این مساله نه از خواب نما شدن مسعود بارزانی و نه از دلسوزی او برای “امر کرد” سرچشمه نگرفته است. واقعیت این است که غرب میداند که رژیم اسلامی ایران و جریان اسلام سیاسی بطور کلی، در منطقه هیچ چشم انداز “پایدار”ی ندارد. اما در عین حال غرب و آمریکا میدانند که فاکتورهای بالقوه موثر و دارای پیشینه رادیکال و پیشرو، درجامعه ایران و کردستان ایران، بر خلاف ترکیه و عراق میتوانند غیر قابل کنترل و “غیر دست آموز” باشند. انگشت گذاشتن بر رگ محلی گرائی و ناسیونالیسم کرد، بخاطر “مصلحت کرد در چهار پارچه”، و نیز وضعیت رو به پریشان و وخامت اوضاع جسمی جلال طالبانی به عنوان یک رقیب دیرین طایفه بارزانی و عنصر متحد کننده “اتحادیه میهنی”، امثال مسعود بارزانی را که در آلت دست شدن سابقه و نامی دارد، به معرکه وارد کرده است. به این ترتیب و تحت عنوان “مصلح کرد “چهار پارچه” که نه در اسلحه و “خشونت” بلکه در “آشتی” و دوستی با دولتهاست، ظاهرا کار خنثی کردن اپوزیسیون و رفع “خطر” سربرآوردن جریان ترقیخواهی و سوسیالیستی را در اوضاع بسیار محتمل در هم ریخته در هر آینده ای، برای جمهوری اسلامی مقبول تر میکند. خود این مساله که چگونه میتوان یک عده دارای سالها تجربه و پیشینه سیاسی، و در موردی با سابقه کمونیستی و سوسیالیستی را به این سادگی “اغوا” کرد وآنها را با پای خودشان به مسلخ سیاسی هدایت کنند، قابل تامل و در عین حال عمیقا درد آور است. استدلال این است: سازمانها و جریانات اپوزیسیون “کردی” که پس از حمله آمریکا به عراق در سال ۱۹۹۱، در کردستان عراق مقر و دفتر و اردوگاهایشان را تحت حکومت “نوپا” و با حمایت مالی و پولی آنان دایر و بخاطر همان مصلحت اقلیم عملا از استقلال سیاسی خود و حق دست بردن به اسلحه در برابر جمهوری اسلام، “دواطلبانه” و طبق “قرارداد” دست برداشته اند، چرا نباید بخاطر مصلحت بزرگتر در “چهارپارچه” اسلحه و “خشونت” را کنار نگذارند؟ و این قربانی های “داوطلبانه” ای است که این جریانات با توهم به ماجرای سازش پ.ک.ک و دولت ترکیه این بار بین رژیم اسلامی و مسعود بارزانی عملا زیر پوشش خودفریبانه “منفعت کردها” به آن تن داده اند. اما حقیقت بسیار گزنده تر از اوهامات و خوش باوریها و خیالات قومی و ناسیونالیستی و انتیک گرائی است. ناسیونالیسم کرد، و احزاب و شخصیت های گوناگون آن، بویژه در کردستان عراق نمونه برجسته عقب ماندگی و ارتجاع و عشیره گرائی اند. تاریخ اینها، آلت دست شدن متناوب بین دولتهای منطقه، بویژه ایران و عراق؛ و تاریخی از خون و جنایت و کشتار متقابل است. از ماجرای “جاش ۱۹۶۶” و نوکری ساواک و شاه که قوم پرستان جدید و نو ناسیونالیستهای “کمونیست سابقی” آنها را به ناسیونالیسم کرد بخشیده اند، حتی اگر صرفنظر کنیم، تاریخ این دو “حزب اصلی” در کردستان عراق، پس از “بمباران شیمیائی” حلبجه، و پس از ماجرای “آوارگان کرد” در سال ۱۹۹۱، و پس از تشکیل پارلمان “کردی” که با “مراحم” بمباران بغداد و لشکر کشی غرب و آمریکا، پرده برداری شد، سرشار از نمونه های سرسام آور “جنایات جنگی” است. جماعت طالبانی مقر پارلمان مقدس خود را به توپ بستند، کاری که محمد علی میرزای قاجار پس از دهها سال بخاطر آن لعن و نفرین شده است، اما بهر حال ممد علی میرزا “فارس” بود و قاجار و جلال طالبانی “کرد” است و قدیم “پیشمرگ” و دارای منصب “عمو”!! و جناب مسعود بارزانی پس از این دوران است که دوش بدوش ارتش بعث سودای اعاده حاکمیت “حکومت مرکز” بر اربیل و سلیمانیه در سر دارد و رقیب “سر به بیگانه” را کوچه به کوچه پس میرند و در کنج دیوار به گلوله می بندد. متقابلا جلال طالبانی سپاه پاسداران را به کمک میطلبد که رقیب را از سلیمانیه بیرون کنند. صحنه های تیرباران افراد بارزانی و پارتی در سال ۱۹۹۶ در سلیمانیه که توسط امثال “جبارفرمان” به نمایش درآمد، و کشتار اعضا و کادرهای حزب کمونیست کارگری عراق تحت فرماندهی معاون اول جلال طالبانی، نوشیروان مصطفی، به سفارش و دستور از رژیم اسلامی، بسیار شنیع تر و “جنایت جنگی”تر از جنگ پاکسازیهای قومی و مذهبی در یوگوسلاوی پیشین بودند که متهمین آنها را به دادگاه لاهه کشاندند. اتحادیه میهنی و تفنگچی های آن، از ایفای نقش گردان ضربت و پیشقراولی سپاه پاسداران رژیم اسلامی تا مقر دفتر سیاسی حزب دمکرات کردستان ایران و محاصره محل ایستگاه فرستنده رادیوئی آنها هیچ دریغی نداشت. این نه تنها صرفا پاکسازی مردمی منتسب به قومیت و مذهب دیگری نبود بلکه کشتار و جنایت جنگی علیه کسانی بود که خود یا به همان خرافه و همان سیاست باور و تعلق داشتند و یا شهروندان متولد و ساکن در همان “آب و خاک” بودند. بزک کردن این موجودات به عنوان نماینده “ملت تحت ستم” کرد، بویژه از جانب همه دوایری که تعلق قومی و محلی و ملی، چون خرافه و ارتجاع مذهب، به یک ارکان “مقدس” و مبنای باورها و “هویت”شان تبدیل شده است، خود نشان میدهد که ضدکمونیسم و ضد ترقیخواهی این ظرفیت را دارد که در ویروس قوم پرستی و جهالت ناسیونالیستی جامعه را در معرض تهدید و مخاطرات جدی قرار بدهد. برای شنیدن مصاحبه لینک زیر را کلیک کنید.
به دلایل اشکال فنی در تماس تلفنی، بخشهائی در آخر مصاحبه امروز، بخوبی مفهوم نیستند. از این بابت پوزش میخواهم.

http://www.radiosepehr.se/interviews/2013/IrajFarzad130829.wma