آذر ماجدی – یونان:مردم کارگر در مصاف با بورژوازی

یونان:
مردم کارگر در مصاف با بورژوازی

آذر ماجدی

همانگونه که از مدتی قبل پیش بینی می شد، حزب چپ موسوم به “سریزا” با بدست آوردن اکثریت بزرگی در انتخابات ۲۵ ژانویه یونان دولت را تشکیل داد. سریزا با بدست آوردن بیش از ۳۶% آراء و ۱۴۹ کرسی از ۳۰۰ کرسی پارلمان، فضای سیاسی نه تنها یونان، بلکه اروپا را تغییر داد. و بقول رسانه ها “امواج شوک به سراسر اروپا فرستاد.” سریزا را رسانه های بستر اصلی “چپ افراطی” می خوانند؛ “افراطی” در تمایز با احزاب باصطلاح چپ مرکز، از قبیل حزب کارگر بریتانیا، سوسیالیست فرانسه، سوسیال دموکراسی آلمان و سوئد و غیره مورد استفاده قرار می گیرد. سریزا متولد شرایط بحرانی یونان و اروپا است و بنوبه خود، می تواند شرایط سیاسی – اجتماعی یونان را عمیقا متحول کند. دولت “چپ افراطی” در یونان در عین حال تاثیرات سیاسی – اجتماعی مهمی در سایر کشورهای اروپا و بر سیاست تحمیلی ریاضت کشی طبقات حاکم اروپا و نهادهای اقتصادی آنها، بانک مرکزی اروپا و صندوق بین المللی پول خواهد داشت. هم اکنون جریان مشابه ای در اسپانیا بنام پودیموس Podimos)) عروج نموده که در مدت بسیار کوتاهی بشدت رشد کرده است. احتمال برنده شدن این جریان در انتخابات اسپانیا که چند ماه دیگر برگزار می شود، بسیار است. ایتالیا و پرتغال کشورهای بعدی هستند. بنظر می رسد که در حال حاضر نفس در سینه بورژوازی اروپا حبس شده است و منتظر عکس العمل و سیاست های دولت سریزا در یونان است. از یک طرف تهدید “سریزا” و مردم یونان از فروپاشی قریب الوقوع کل اقتصاد و از سوی دیگر پیشبرد یک جنگ تبلیغاتی، اشاعه ترس توسط رسانه ها و فشار تبلیغاتی – ایدئولوژیک برای به سازش هرچه بیشتر وادار کردن سریزا سیاست هیات حاکمه و موسسات مالی اروپا را تشکیل می دهد.

سریزا کیست؟
سریزا نام اختصاری “ائتلاف چپ رادیکال” است، گروه ها و سازمانهایی که مذاکره و دیالوگ برای کار مشترک را در سال ۲۰۰۱ آغاز و در سال ۲۰۰۴ اتحادی از سازمان ها و احزاب چپ کوچک تشکیل دادند. این ائتلاف در دسامبر ۲۰۱۳، زمانیکه روشن شده بود شانس قدرتگیری دارد، در یک کنفرانس تبدیل به حزب شد. این جریان عمدتا از روشنفکران و آکادمیسین های چپ متعلق به گرایشات مختلف از مائوئیست تا تروتسکیست تشکیل شده است که علیرغم اختلافات سیاسی – ایدئولوژیک، اشتراک نظر بر نکات زیر ائتلافشان را میسر کرد: مخالفت با نئو لیبرالیسم در زمینه بازنشستگی و سیستم ایمنی اجتماعی، مخالفت با قانون تازه تصویب شده در مقابله با تروریسم و شرکت متحد در تظاهرات بین المللی ضد جهانی شدن در ژنوا در سال ۲۰۰۱.

برخی از آکادمیسین های یونانی الاصل در کشورهای دیگر اروپا و آمریکا به یونان بازگشته و به سریزا پیوسته اند. علیرغم آنکه برخی از کادرهای اصلی سریزا خود را مارکسیست می دانند و بخشی از آنها، از جمله رهبر آن آلکسیس سیپراس، قبلا با حزب کمونیست بودند، این حزب، یک حزب مارکسیستی و کمونیست نیست؛ انقلاب کارگری را در برنامه ندارد و سیاست هایش سیاستهایی رفرمیستی، ناسیونالیستی و در چهارچوب جامعه رفاه است. بطور مثال وزیر اقتصاد جدید یونان یک آکادمیسین و اقتصاد دان “نئو کینزین” است (به گفتۀ خود) و خواهان پیاده شدن این سیاست اقتصادی در یونان است. با این وجود رسانه ها این جریان را مارکسیست و انقلابی می خوانند. بنظر می رسد که این بخشی از تبلیغات ایدئولوژیک بورژوازی است تا ترس و هراس را دامن زند و ضمنا در صورت شکست سریزا، این شکست را هم به پای اوتوپیک بودن مارکسیسم بگذارد.

حزب سریزا بیک معنا محصول شرایط تعمیق بحران و از هم پاشیده شدن زندگی مردم کارگر و زحمتکش یونان است. سامان زندگی مردم بکلی از هم پاشیده شده نرخ بیکاری ۲۵% و بیکاری در میان جوانان ۵۰% است، حقوق کارگران و حق بازنشستگی بسیار کاهش یافته است. سیستم بهداشت و پزشکی در حالت فلج قرار دارد. سوء تغذیه یکی از دلایل مهم بستری شدن در بیمارستان است. نرخ مرگ و میر افزایش بسیاری داشته است. بیخانمانی و گرسنگی دامن بسیاری از مردم زحمتکش را گرفته است. در چنین شرایطی جریانات چپ بر مبنای اشتراک نظرشان برای خارج کردن یونان از این وضعیت بحرانی و مقابله با سیاست های ریاضت کشی یک ائتلاف تاکنون موفق را تشکیل داده اند. این یک حرکت کم نظیر در میان جریانات چپ بین المللی است. این واقعیت که سازمانهایی که به چپ حاشیه ای متعلق بودند، موفق شدند چنین ائتلافی را تشکیل دهند، به یک نیروی اجتماعی قوی بدل شوند و اعتماد بخش قابل ملاحظه ای از مردم کارگر و زحمتکش را بخود جلب کنند، یک واقعه بی نظیر و با اهمیت در تاریخ جنبش چپ است.

اهمیت و جایگاه انتخاب سریزا
اگر سریزا یک جریان مارکسیست یا کمونیست نیست؛ اگر خواهان انقلاب کارگری نیست؛ اگر مخالف نئولیبرالیسم و نه سرمایه داری است؛ اگر صرفا خواهان ایجاد یک جامعه رفاه بر مبنای تزهای کینز است؛ آیا انتخاب آن برای طبقه کارگر و برای ما کمونیست های کارگری بی اهمیت یا بقول چپ سنتی “فریب توده ها” باید قلمداد شود؟ پاسخ به این سوال از نظر من منفی است. اهمیت سریزا بغیر از نتیجۀ بلافاصلۀ آن در بهبود وضعیت زندگی و معیشت مردم زحمتکش (البته اگر به قول های خود عمل کند*)، آنچه ما کمونیست های کارگری با تمام قوا برای آن تلاش می کنیم، یک تحول و دستاورد سیاسی – اجتماعی است.

مردم زحمتکش یونان موفق شدند دولتی را که ظاهرا کمر به نابودی سیستم ریاضت کشی تحمیلی بورژوازی بسته است، بقدرت برسانند؛ نه تنها هیات حاکمه و بورژوازی کشور یونان، بلکه کل اروپا را به مصاف طلبیده اند. “امواج شوکی” که از آن صحبت می شود، واقعی است. تا پیش از انتخابات، دولتهای اروپایی، بویژه آلمان، روسای صندوق بین المللی پول و بانک مرکزی اروپا مردم یونان را تهدید می کردند، می کوشیدند که با ایجاد هراس از آینده تحت حاکمیت سریزا مردم را باصطلاح از خر شیطان پایین بیاورند؛ با پیروزی سریزا، با هویج و چماق بسراغ سریزا آمدند. از یک سو اعلام کردند که سریزا به قولهای خود وفادار نخواهد ماند، تا باین ترتیب زمینه را برای این امر مهیا سازند؛ و از سوی دیگر تهدید کردند که اروپا سر باز زدن از پرداخت بدهی ها را نخواهد پذیرفت و سیاست تنبیهی در پیش خواهد گرفت. و زمانیکه دولت سریزا سریعا برخی از مواد برنامه اش را عملی کرد، گفتند “خدای بازار” از شرایط به هراس افتاده و ارزش سهام در یونان سقوط زیادی کرد. پولتیک زدن از تهدید و مانیپولاسیون ادامه دارد. باید دید که آیا سریزا تا آخر به قول هایش وفا خواهد کرد یا خیر.

امواج شوک بر بدن بورژوازی افتاده و در حال یافتن راه حلی برای مقابله با “چپ افراطی” است که بجان سیاستهای گرسنگی دادن به میلیون ها انسان افتاده است؛ بنظر می رسد هر چه بورژوازی طی این ۶-۷ سال ریسیده بود دارد پنبه می شود؛ پایین آوردن توقع مردم، سلب حرمت و اعتماد به نفس از آنها، حملۀ گسترده ایدئولوژیک به طبقه کارگر و تمام دستاوردهای آن؛ حمله به انسان فقیر بجای فقر، حمله به انسان بی شغل بجای بیکاری، حمله به انسان بی خانمان بجای بی خانمانی، این رئوس سیاست بورژوازی از راست تا مرکز در ۶-۷ سال اخیر بوده است. درست در زمانی که یک درصد از ثروتمند ترین بخش دنیا ثروت خود را بطور نجومی افزایش داده و به نیمی از کل ثروت دنیا رسانده و پیش بینی می شود که تا دو سال دیگر به ۹۰ درصد برساند؛ در شرایطی که دولت به هزینه گرسنگی کشیدن مردم کارگر و زحمتکش قروض بانکها و شرکتهای بزرگ را پرداخت کرده است، مردم بطور روزمره توسط دولت سرمایه مورد یورش اقتصادی و سیاسی قرار دارند. در این شرایط انتخاب مردم زحمتکش یونان امید و اعتماد به نفس را به مردم زحمتکش کشورهای دیگر هم باز خواهد گرداند؛ قدرت مردم یونان به قدرت مردم عادی در اروپا می تواند ترجمه شود؛ و این یک دستاورد مهم است.

در مقابل هیات حاکمه و سخنگویان ایدئولوژیک بورژوازی که هر روزه با وقاحت به کارگر و زحمتکش، به انسان عادی می گویند که باید جان بکند، گرسنگی بکشد تا اقلیت قلدر بتواند سود به جیب بزند و این را تنها راه نجات جامعه قلمداد می کند، بقدرت رسیدن یک جریان چپ که از جانب مردم زحمتکش اعلام می کند دیگر این شرایط را تحمل نخواهد کرد، یک دستاورد مهم در مبارزه طبقاتی است. مبارزه طبقاتی در این مرحله بنفع طبقه کارگر و برابری طلبی تغییر کرده است. این بهترین شرایط برای سازمادهی طبقه کارگر و مردم زحمتکش و آزادیخواه و برابری طلب به زیر پرچم انقلاب کارگری است.

* در روز اول سر کار آمدن، سریزا برنامۀ خصوصی کردن بنادر و بخش انرژی را لغو کرد؛ متعهد شد که ۱۵ هزار کارگری که بیکار شده بودند را بسر کار بازگرداند؛ حداقل دستمزد و حق بازنشستگی را افزایش داد. گفته می شود که این اصلاحات ۱۲ میلیارد یورو هزینه خواهد داشت. بعلاوه، به فرزندان مهاجرینی که در یونان متولد شوند یا بزرگ شوند حق شهروندی اعطاء کرد.