آذر ماجدی-مقابله تروریسم دولتی و اسلامی فلسطین، اورشلیم و حماس

مقابله تروریسم دولتی و اسلامی

فلسطین، اورشلیم و حماس

 

آذر ماجدی

فاز جدید حمایت از و همدستی با جنبش اسلامی در خاورمیانه و شمال آفریقا در مقابل جنبش چپ، کارگری و کمونیستی، بعنوان بخشی از سیاست سرکوب جنبش اعتراض توده ای و کارگری ضد سرمایه داری، در دهه ٧٠ میلادی توسط دولت آمریکا آغاز شد. استراتژی سازماندهی جنبش تروریسم اسلامی در مقابل جنبش چپ و کمونیستی را دولت کارتر در افغانستان در دستور گذاشت. مجاهدین اسلامی در افغانستان توسط دولت آمریکا ساخته و سازماندهی و مسلح شدند. سازمان سیا راسا در این پروژه نقش داشت. بن لادن متولد این دوره است. دو سه سال پس از آغاز این پروژه یک انقلاب توده ای عظیم علیه رژیم سلطنتی در ایران، مهمترین مهره امپریالیسم در خاورمیانه، شکل گرفت. دولت کارتر همان استراتژی تقابل جنبش اسلامی با جنبش توده ای – کارگری و چپ و کمونیسم را در قبال انقلاب ایران در پیش گرفت.

مهندسی شرایط سیاسی – اجتماعی در شرایط انقلابی در ایران توسط دولتهای امپریالیستی خمینی و جنبش اسلامی را به جنبش انقلابی در ایران تحمیل کرد و باین ترتیب یک شکست خونین و سیاه را به طبقه کارگر، توده های مردم و جنبش کمونیستی و آزادیخواه ایران تحمیل کرد.

شرایط سیاسی در منطقه و در سطح جهانی پس از جنگ سرد و سقوط شوروی تغییر کرد. اگر در زمان جنگ سرد، مقابله با شوروی بهانۀ قابل قبولی برای دولتهای امپریالیستی در حمایت از جنبش اسلامی در خاورمیانه محسوب می شد؛ پس از پایان جنگ سرد سیاست دیگری باید برای مقابله با خیزش های توده ای و انقلابی و چپ و کمونیسم اتخاذ می شد. یک دشمن جدید باید تراشیده می شد تا جای شوروی و بلوک شرق را بگیرد. عملیات تروریستی سپتامبر ٢٠٠١ بهترین موقعیت برای اعلام سیاست جدید بود. چنین بود که تروریسم اسلامی مدال “دشمن اصلی” را ازآن خود کرد. جرج بوش “نظم نوین جهانی” را “جنگ با تروریسم” خواند. از آن پس مقابله این دو قطب نه تنها خاورمیانه و شمال آفریقا را به عرصه کشمکش خونین و در نتیجه ویرانی، دردبدری و آوارگی میلیونها نفر بدل کرده است، بلکه بر کل جهان یک پرده سیاه اختناق، ارتجاع، نفرت و تروریسم کشیده است. باین معنا استراتژی دولت آمریکا تاکنون سلاحی موثر برای حفظ سرمایه داری و مقابله با انقلابهای توده ای بوده است.

خیزش های انقلابی ٢٠١١-٢٠١٠ در تونس، مصر، سوریه، لیبی و یمن همگی با توسل به همین استراتژی به خونین ترین شکلی سرکوب شدند. آفرینش هیولای داعش توسط آمریکا و اسرائیل با کمک بریتانیا یک پروژه “جانبی” در این استراتژی عمومی تر است.

مساله فلسطین از دهۀ ٤٠ میلادی به یک مساله گرهی در خاورمیانه و دنیای تحت حاکمیت اسلام بدل شده است. طی کلیه تحولات این دوره، مبارزات ضد کولونیالیستی، جنبش های اعتراضی توده ای، تحت حکومتهای سرکوبگر استبدادی با کمک دولتهای امپریالیستی، مساله فلسطین همچون مانعی بزرگ برای شکل گیری یک جنبش کارگری – کمونیستی عمل کرده است. ابتدا به تحکیم جنبش ناسیونالیسم عرب در مقابل جنبش ترقیخواه طبقاتی چپ و کمونیستی کمک کرد و پس از شکست ناسیونالیسم بعنوان یک راه حل برای مسائل منطقه، به تقویت و تحکیم جنبش اسلامی کمک کرده است.

در تطابق کامل با این استراتژی دولت اسرائیل برای مقابله با پی ال او و سازمان الفتح که یک جنبش سکولار و بخشا چپ را نمایندگی می کرد به شکل گیری جنبش و سازمانی که بعدا به حماس بدل شد کمک های شایان نمود. شیخ یاسین بنیانگذار حماس در دهه ٧٠ یک سازمان “خیریه” بنام مجمع اسلامی در نوار غزه تشکیل داد، که عملا بخش فلسطینی اخوان المسلمین مصر بود. این سازمان موفق شد از طریق ارائه کمکهای رفاهی، به مردم آنها را به ایدئولوژی و سیاستهای اسلامی اش جلب نماید. اسرائیل نه تنها این سازمان را در سال ١٩٧٩ برسمیت شناخت بلکه از همان ابتدا به آن کمک های شایان مالی می کرد. حماس بدنبال اولین انتقاضه در سال ١٩٨٧ شکل گرفت. الفتح از همان ابتدا یاسین و اسلامیست ها را “همکار” اسرائیل می نامیدند. هدف اعلام شده حماس تشکیل حکومت اسلامی فلسطین است. رژیم اسلامی ایران و ترکیه از حامیان حماس بوده اند. نشریه واشنگتن پست “حماس را القاعدۀ اسرائیل” نامیده است، جنبش اسلامی که غرب برای مقابله با کمونیسم و چپ پرورده است.

بدنبال یک موفقیت انتخاباتی و درگیری با سازمان الفتح، حماس در سال ٢٠٠٦ در نوار غزه دولت مستقل تشکیل داد. از سال ٢٠٠٦ اسرائیل سه بار به غزه حمله نموده است که منتج به کشته شدن نزدیک ٣٠٠٠ فلسطینی شده است. حماس از همان ابتدا با توافقنامه اسلو که در سال ١٩٩١ بامضاء رسید مخالفت کرد. توافقنامه اسلو دو دولت مستقل فلسطین و اسرائیل را برسمیت می شناسد که پایتخت هر دو اورشلیم خواهد بود، طبق این توافقنامه اسرائیل باید به مرزهای پیش از جنگ ١٩٦٧ عقب بنشیند و پناهندگان فلسطینی مجاز خواهند بود که به فلسطین بازگردند. اما بلافاصله پس از امضای این توافقنامه جریان راست در اسرائیل و فلسطین با مخالفت با آن برخاستند و با توسل به تروریسم عملا مانع تحقق آن شدند. اسحاق رابین توسط جریان دست راستی اسرائیلی ترور شد و حماس با دست زدن به عملیات تروریستی مانع برقراری صلح و تحقق این توافقنامه گردید.

مردم ساکن غزه طی ١١ سال اخیر مصائب مضاعفی را در مقایسه با فلسطینی های ساحل غربی متحمل شده اند؛ علاوه بر سه بار حملات هوایی خانمان برانداز اسرائیل، فقر بسیار، ٤٣ درصد بیکاری، فقدان امکانات ابتدایی زیست، از قبیل برق و آب لوله کشی و سرکوب خشن مردم توسط دولت فاسد اسلامی حماس. در نتیجه این شرایط طاقت فرسا، سازمان حماس هر گونه حمایت مردمی را از دست داد.

در ماه اکتبر با میانجیگری مصر الفتح و حماس اعلام صلح کردند و اداره غزه به سازمان الفتح سپرده شد. حماس حتی منشور سازمانیش را تغییر داد و عملا اسرائیل را برسمیت شناخت. این اتفاق با مخالفت دولت ناتنیاهو روبرو شد. امید به تغییر شرایط در میان مردم فلسطین افزایش یافت. هر چند که الفتح و حماس بعنوان دو سازمان فاسد در میان اکثریت فلسطینی ها شناخته می شوند.

کمتر از یکماه پس از این توافق، ترامپ اعلام کرد که اورشلیم را بعنوان پایتخت اسرائیل برسمیت می شناسد. بدنبال این اقدام ترامپ تظاهرات وسیع اعتراضی در کشورهای مختلف شکل گرفت. فلسطینی ها بشدت به این اقدام اعتراض کردند. حماس بار دیگر فرصت را مناسب دید و اعلام جنگ به اسرائیل داد و چند موشک به سوی اسرائیل پرتاب کرد. اسرائیل هم بار دیگر غزه را بمباران نمود. این اقدام حماس در کنار فقط یک اعتراض لفظی از سوی الفتح موجب تقویت موقعیت حماس در میان فلسطینی ها شد.

در غیبت یک سازمان مترقی، چپ و آزادیخواه که قاطعانه از حق مردم فلسطین دفاع می کند؛ در شرایطی که سازمان الفتح بعنوان یک سازمان فاسد و سرکوبگر که بدنبال پر کردن جیب های خود است، شناخته شده است؛ در شرایطی که فقط دو انتخاب در مقابل مردم قرار دارد: الفتح یا حماس. مردم مستاصلی که بطور روزمره سرکوب و تحقیر می شوند و خواهان تغییرات پایه ای در زندگی خود هستند؛ مردمی که اکنون ٢٦ سال است منتظر پیاده شدن توافقنامه صلحی که بامضای دولت اسرائیل، فلسطین، سازمان ملل و آمریکا رسیده هستند، از سر خشم و استیصال ناامید از یک طرف به طرف دیگر روی آور می شوند. طبق سونداژی که ظرف دو سه روز اخیر انجام شده، اگر انتخاباتی برای رئیس جمهوری برگزار شود، رانیه رئیس حماس بیشترین شانس را داراست.

یکبار دیگر طی چهار دهه اخیر شاهد بازی کردن دو قطب تروریسم در دست یکدیگر هستیم. عملیات و سیاست های تروریسم اسلامی به تقویت تروریسم دولتی منجر می شود و برعکس. این دو قطب تروریست خاورمیانه را به جبهه جنگ خانمان برانداز خود بدل کرده اند. تا زمانیکه این دو نیروی تروریستی بر زندگی مردم حکم می رانند، فلسطین قادر نخواهد بود که به صلح و دولت مستقل دست یابد. مبارزه با هر دو قطب تروریستی وظیفه پایه ای کلیه انسانهای آزادیخواه، برابری طلب، چپ و کمونیست است. سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی می تواند تاثیرات تعیین کننده در منطقه بگذارد. تضعیف قابل ملاحظۀ تروریسم اسلامی بما اجازه می دهد تا بتوانیم از موضع قدرت با تروریسم دولتی و سیاست های مخرب آن در منطقه مقابله کنیم. *